ویرگول
ورودثبت نام
مهدیه مبتکر
مهدیه مبتکر
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

تولد برند مانیلا (۲)

دیروز که داشتم اینستاگرام را بالا و پایین می‌کردم، یه دفعه دو تا پست تو پیج خودم دیدم، برای بهار ۹۵. اون موقع ها تصمیمون معرفی روغن‌های اسانسی بود به مصرف کننده.

در نتیجه، دو تا ایونت که نمیشه گفت، دو تا شو برگزار کردیم.

یکی دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران (دانشکده خودمون) و یکی هم تو سالن اجتماعات یه برج سمت خیابون فرمانیه.

نمی دونم چیزی از سرندیپیتی (serendipity) می دونید یا نه؟ (زمان ما کارتون سرندیپیتی بود ولی منظورم اون نیست :-)

عارضه سرندپیتی یعنی وقوع یک کشف خوش شانس غیرمترقبه

(یک اتفاق رایج در طول تاریخ اختراع محصول و کشف علمی) که البته ظاهرا برای دنیای بیزنس های نوپا هم استفاده میشه :-)

شاید اولین سرندپیتی ما کامل شدن تیم مون بود. اون موقع ها شریک جان کلاس زبان میرفت، سر یکی از کلاسها که ازت می پرسن چی و کی هستی، نیلوفر از مانیلا تعریف می‌کنه که ما روغن اسانسی از هند وارد می کنیم. استادشون گفت چه جالب و اینا و برادرش را به نیلوفر معرفی کرد که چند زبان بلده از جمله زبان هندی.

و واقعاً زبان هندی را از زبان فارسی بهتر حرف میزد. با اومدن پدرام به تیممون یه کم خیالمون از سورسینگ راحت شد و می تونست بهترین تامین کننده را برامون پیدا کنه و مذاکره کنه.

سرندپیتی بعدی این بود که با برگزاری شو دانشکده خودمون، یکی از ترم پایینی هامون شرکت بامیلو کار می کرد که اون موقع جزو فروشگاههای اینترنتی پیشرو بود که ظاهرا در اردیبهشت ۹۸ تعطیل شده.

هر چند اون موقع ما شروع نکردیم باهاشون کار کردن ولی بهانه ای شد تا بفهمیم برای فروش اینترنتی چه چیزهایی لازم داریم: مثل مجوزهای رنگارنگ وزارت بهداشت، ای نماد و یک سلسه از کاشی‌های دومینو که تا ابد ادامه پیدا می‌کرد.

تو شو دوم هم محصول را حداقل به دوستامون معرفی کردیم و فروش نسبتا خوبی داشتیم.

از دیگر اتفاقات قابل بحث اون روزها این بود تابستون سال ۹۵ تونستیم یه غرفه در مجتمع کوروش بگیریم. البته مشتری گذری در اون قسمت شهر واقعا نمی تونست مشتری هدف ما باشه. البته این موضوع را بعدا فهمیدیم و البته پدرام هم از اول بهمون گفت ولی ما گوش نکردیم. علی رغم هزینه نسبتا بالایی که کردیم بازخورد مادی برامون نداشت ولی تا دلتون بخواد بازخورد معنوی داشت:-) مشتری را خیلی بهتر شناختیم، سروکله زدن باهاش را یاد گرفتیم و به قولی با چالش فروش فیس تو فیس دست و پنجه نرم کردیم.

بریم سر فروشگاه آنلاین؛

برند مانیلا تا امروز ۳ تا وب سایت را تجربه کرده.

اولین وب سایتش یه پوسته ورد پرس بود که نیلوفر طراحی‌اش کرد. یادم نمی‌آد پوسته را خریدیم یا رایگان بود. در هر حال یه سایت ساده بود که کار راه انداز بود و برامون مشتری می آورد.

و یه پیج اینستاگرام هم درست کردیم و تونستیم از اون هم کمی روغن بفروشیم.

از اتفاقای قابل بحث اون روزا این بود که یه سایتی بود که تمرکزش طب سنتی بود و شروع کرد عمده از ما خرید کردن که خوب رویداد خیلی خوبی بود و واقعا فروشمون را تکون داد.

کم کم که زمان میگذشت، هم ما بازار را بهتر شناختیم و هم ۳۰ کیلو بارمون داشت تموم میشد.

ما نیاز به پوست اندازی داشتیم در همه چیز، از سایت تا محصول

مارکتینگدیجیتال مارکتینگروغن مانیلا
خاطرات صد در صد واقعی یک جهانگرد نیمه وقت که با آموزش یوگا و دیجیتال مارکتینگ سعی میکنه پول در بیاره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید