mahdif80
خواندن ۲ دقیقه·۱ روز پیش

امشب.پایان اسارت پنج ساله

سلام . الان که براتون مینویسم ساعت حدود سه هستش . پریروز دانشگاه تموم شد و ادامه به صورت مجازی جلو میره و منم واقعا کاری ندارم دیگه توی این دانشگاه جز پایان نامه ای که به خاطر پول تمدید مجدد اجازه ی دفاع داده نشد . پنجشنبه روز آخر بود و برای دخترای خوابگاهی دانشگاه مراسم افطاری بود . دوست دارم روزی که اومدم پایان نامه دفاع کنم وسط دانشگاه داد بزنم و از ظلمی که به پسرای خوابگاهی این دانشگاه شد بگم . ازا ینکه براشون مهم نبود پسرا الان کجا میمونن و کجا میخوابن و کجا اسکان دارن.
خوشحالم . فردا میرم دانشگاه . وسایلم رو از داخل کمد بر میدارم و ساعت دو سوار اتوبوس میشم . امروز از این شهرک حسابی خداحافظی کردم . نمیدونم چرا . ولی دلم میخواد فردا یکی دوساعتی رو توی دانشگاه چرخ بزنم . زمین کلاسی که داخلش بودم رو ببوسم . بشینم کف کلاسایی که ترمای اول داخلشون بودم و زار زار گریه کنم . چون اعتقادم اینه جاهایی که سختی میکشم روحم قفل میشه تا ابد همونجا .
فک کن پنج سال هر روز بگی کی تموم میشه . کی تموم میشه . و امشب یهو به خودت میای و باورت نمیشه 5 سال منتظر امشب بودی .
سعی کردم همه چیز رو براتون بنویسم . از کاری که این دانشگاه و کادرش باهام کردن براتون نوشتم و روزی اسم این دانشگاه و عکس هایی رو ازش منشر میکنم تا شاید کسی دیگه ثبت نامی در این دانشگاه نداشته باشه .
ممنون از کامنت هایی که گذاشتین . یه روز یک ولاگ میزارم و کامنتاتونو داخلش میخونم و جواب میدم ولی واقعا فرصت جواب دادن به کامنت هاتون فراهم نبوده ولی همیشه دلگرم کننده بوده و همشو میخونم
راستی جلسات تراپی منم تموم شد.
همیشه آماده ی نوشتن براتون هستم و قرار شده برای کنکور ارشد بخونم . از اون و دانشگاهی هم که قبول میشم براتون مینویسم .
ممنون



دیشب دردامو ریختم تو دریا نهنگا خودکشی کردن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید