mahdif80
mahdif80
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

پافر زرد

مدتیه که چیزی ننوشم به خاطر درگیری های زیادی که دارم ولی امشب دلم گرفته بود که یاد ویرگول افتادم و اومدم که از حال و هوای اینروز ها بنویسم . تا این لحظه 132واحد درسی پاس شده و فقط 6واحد دیگه تا اتمام دوران دانشجویی در این شهر باقی مونده که اون هم پایان نامه هست . درگیر نوشتنشم و مدام برای استاد راهنما ارسال میکنم و اون ایراد میگیره . از طرفی کارم هست و از طرفی کار های دانشگاه . این روزا بارون میاد . هواخیلی سرد شده و من تنها چیزی که دارم سه دست لباسه و یک پافر زرد رنگی که یادم روز قبلی که میخواستم از شهر بیام قم و رفتیم خرید پدرم وقتی دید از این پافر خوشم اومده واسم خریدش با اینکه میدونستم راضی به خریدش نیست و بیشتر دوست داره کاپشن واسم بخره ولی من توی فروشگاه پوشیدمش و کلی جلوش پز راه رفتنمو دادم که خرید. چند روزی میشه که امتحانات تموم شدن و دانشگاه نیمه بازه . امروز دانشگاه بودم و راجب شهریه صحبت میکردم . وقتی رسیدم داخل دانشگاه یادم افتاد با دمپایی های محل کار اومدم . خلاصه که با همونا رفتم توی ساختمون اصلی و خدارو شکر از همکلاسیام کسی نبود . استرس عجیبی بود تایم بین امتحانات و نمره گذاری استادا . ترم آخر نیستین که بفهمین چقدر قلب بیچاره ی من پشت سیستم میزد تا وقتی که استاد نمره ی قبولی رو میگذاشت . اتفاقا یکی از درس هارو مردود شدم و پیام دادم استاد . دمش گرم جواب داد اکثر استادا حوصله ی بهونه های دانشجورو ندارن. گفت آزمون نهادرو برو بده . و منم به یه نفر پول دادم و به جام امتحان داد . بالا ترین نمره ی نهاد رو گرفتم و بهش نشون دادم و اومدم 10 رو بهم داد . به خداحافظی از این شهر و دانشگاه نزدیک میشم.


استاد راهنمادوران دانشجوییپایان نامه
دیشب دردامو ریختم تو دریا نهنگا خودکشی کردن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید