ویرگول
ورودثبت نام
Mahdi Khodaei
Mahdi Khodaei
خواندن ۹ دقیقه·۳ سال پیش

بررسی و تحلیل سریال بازی مرکب squid game

اسکویید گیم

بازی مرکب عنوان فیلم پرمخاطب کره‌ای است که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. داستانی مرگبار که از دل بازی‌های کودکانه بیرون می‌آید. این مجموعه 9 قسمتی که توسط "هوانگ دونگ هیوک" ساخته شده، در 17 سپتامبر در نتفلیکس منتشر شد.

اگر همه قسمتهای فیلم را ندیده‌اید اول به سراغش بروید و بعد از تماشای کامل همه قسمت به تحلیل‌ها و نقدها و احیاناً این نوشته رجوع کنید.

سریالهای کره‌ای همیشه در آسیا مخاطبین زیادی داشته‌اند. اما هیچ وقت به این نحو جهانی نشده بودند. حالا این فیلم در صدر فروش فیلمهای نتفلیکس است.

وقتی اسم کره را می‌شنویم اولین چیزی که به ذهنمان می‌آید گروه BTS با مخاطبان میلیاردی و فیلم «Parasite» با اسکارهایی که درو کرد و موزیک ویدیوی «Gangnam Style» و فیلم عاشقانه «Crash Landing on You» است.

این فیلم شامل گروهی از افراد از هر طبقه‌ای است که برای یک سری بازی‌های ساده، اما کاملاً کشنده ثبت‌نام می‌کنند که توسط میزبانان مرموز با ماسک‌ها و لباس‌های قرمز ترتیب داده شده است. چیزی که شرکت کنندگان را تحریک می کند، شرایط وخیم اقتصادی خودشان و فریب بیش از 40 میلیون دلار جایزه نقدی است.

Squid در واقع به معنای ماهی مرکب است. ماهی مرکب نام موجود آبزی‌ای است که شبیه هشت پاست و 6 پای کوتاه و 2 پای بلند دارد. این ماهی در زمان احساس خطر ماده‌ای چون مرکب مشکی را در آب پخش می‌کند. علت نامگذاری هم شباهت زمین بازی نهایی به این موجود است که بازی محبوب خود کارگردان در کودکی بوده است.

به صورت کاملاً آشکاری این فیلم تمثیلی از جامعه سرمایه داری مدرن است. نظامی که در آن یک رقابت افراطی و بعضاً وحشیانه برای بقا به وجود میآید و خوی انسانی را از بین میبرد و همه انسان‌ها را تبدیل به یاغی میکند. این نوع شباهت شاید برای خیلی ها جذاب و محل تأمل جلوه کند ولی از نظر من تظاهری بیش نبود و با دیالوگهایی کلیشه ای میخواست این را در چشم مخاطب فرو کند.

هوانگ میگوید: «وقتی شروع کردم، خودم در تنگنای مالی بودم و زمان زیادی را در کافه‌ها با خواندن کمیک‌هایی از جمله «Battle Royale» و «Liar Game» گذراندم. به این فکر کردم که اگر خودم در این بازی‌ها شرکت کنم چه احساسی خواهم داشت. اما بازی‌ها را خیلی پیچیده دیدم و برای کار خودم به استفاده از بازی‌های کودکانه تمرکز کردم.»

به نظر می رسد همانطور که خود کارگردان هم اشاره می‌کند عامل اصلی موفقیت فیلم عنصر سادگی و شخصیت‌هایی است که به راحتی میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. این به بینندگان اجازه می دهد تا به جای اینکه با تلاش برای تفسیر قوانین حواسشان پرت شود، روی شخصیت ها تمرکز کنند. این نگاه خلاقه کارگردان و ایده گرفتن از بازیهای کودکان بسیار ستودنی است.

فیلم، اقتباسی از کمیک بوکی است که کارگردان از آن نامی نمی‌برد. برخی ادعا می کنند که بازی ماهی مرکب به طرز مشکوکی شبیه به یک فیلم ژاپنی محصول 2014 به نام As The Gods Will به کارگردانی تاکاشی میکه است. خود آن فیلم بر اساس مانگای ژاپنی ساخته شده است. همچنین درباره مسابقات مرگ با استفاده از بازی‌های دوران کودکی است و به نظر می‌رسد صحنه‌های بسیار مشابهی دارد، از جمله عروسکی که دور خود می‌چرخد و سعی می‌کند بازیکنان را در حال حرکت نگه دارد. البته که کارگردان میگوید قبل از این فیلم او مبادرت به نوشتن بازی مرکب کرده و فقط مشابهت های اندکی وجود دارد.

بعضی ها گمان کرده اند که این بازی واقعی است و در جایی از دنیا عده‌ای برای به دست آوردن پول جان خود را اینگونه به خطر می‌اندازند. این حرف درست نیست و در این ابعاد نمی‌تواند باورپذیر باشد ولی در ابعاد کوچکتر و به نحو دیگری حتی خیلی احمقانه‌تر خیلی ها جان خودشان را برای مقداری پول به خطر می‌اندازند.

بازی های که در این فیلم می‌بینیم به ترتیب زیر هستند:

1. چراغ قرمز، چراغ سبز

2. آبنبات لانه زنبوری/ شیرینی دالگونا/ پابجی

3. مسابقه طناب کشی

4. تیله بازی

5. پل شیشه‌ای

6. بازی مرکب

به نظر تعلیق اصلی فیلم در بخشی است که ما دوست داریم بدانیم بازی بعدی چیست و چند نفر دیگر حذف خواهند شد. وگرنه چیز به خصوصی وجود ندارد که ما تشنه‌ی دیدن ادامه فیلم بکند.

از موتیف‌هایی که می‌شود در این فیلم به آنها اشاره کرد سه علامت، دایره و مثلث و مربع هستند. این علامت ها روی کارتهای دعوت و بر روی صورت عوامل بازی دیده میشود. مربع سردسته و مثلث و دایره زیر دسته هایی هستند که هر کدام وظیفه خاصی را برعهده دارند.

در فیلم اشاره مشخصی به نحوه انتخاب این قرمز پوش ها و عوامل اجرایی بازی نشده است. ولی این احتمال میرود در بازی‌ای که مجازات آن سیلی است اگر کسی کارت قرمز را بردارد به عنوان سرباز و اگر کسی کارت آبی را بردارد به عنوان بازیکن وارد بازی می‌شود. ولی خب آخر و عاقبت سربازها همچنان در این فیلم نامعلوم باقی می‌ماند.


در فیلم ما به طور واضحی با یک جامعه شرقی روبه هستیم. جامعه ای که در آن اگر کسی خالکوبی کرده احتمالاً آدم خلافکار است. زنها و پیرترها هر چند مورد احترام هستند ولی هیچ تکیه ای به نیروی فکری و جسمی آنها نمی‌شود و بعضاً حتی عناصر نا مطلوبی تلقی می‌شوند. درست مثل دیالوگ هایی که قسمت جمع کردن تیم برای طناب کشی اتفاق افتاد. در یک بخشی از فیلم هم دیالوگی به این صورت گفته می‌شود که " خشم زنی که تحقیر شده از خشم جهنم بدتر است" دیالوگی که تشبیه زن به جهنم است و سطح او را پایین می‌کشد.

گروه مرکزی بازیکنان بازی مستقیماً از فیلم‌های جنگی هالیوود بیرون آمده‌اند: رهبر قوی و ساکت، بیگانه‌ای بداخلاق، اراذل خشن، پیرمرد مهربان و ساده لوح مهربانی که به عنوان جانشین تماشاگر عمل می‌کند. پیشرفت آنها در طول داستان هیچ شگفتی‌ای ندارد. آنها دقیقاً به ترتیبی که انتظار دارید می میرند. این نوع پیش‌بینی‌پذیری عملاً یک موتیف در فیلم است، به‌قدری که عمدی به نظر می‌رسد.

فیلم به یک نحوی نمایانگر جامعه کره است. و به نحو واضحی ضد کره است. شخصیت اصلی داستان فردی بی‌بنیه است که همسرش را طلاق داده و کار نمی‌کند و زیر قرض چندین نفر است و از طرفی هم نانخور مادر پیرش است. نه تنها تلاشی برای کار نمی‌کند بلکه در تلاش است تا از راه هایی مانند شرط بندی پول به دست بیاورد. پلیس کره در این بازی به نحو مشخصی احمق و بی خبر از همه چیز نشان داده شده است که این حجم از قانون شکنی را نمی‌تواند بفهمد.

حادثه و اتفاق در فیلم نیز به نحو چشمگیری فراوان است. انگار در کل کره همین چند نفر زندگی می‌کنند و همه جا همدیگر را می‌بینند.

حس شخصی ای که به فیلم های کره ای دارم این است که بازی ها بسیار بد هستند. به جز چند نفر اصلی انگار هیچ نظارتی روی اشخاص فرعی و سیاهی لشکرها نبوده است و آنها هم خیلی ناشیانه بازی کرده اند. البته خیلی قصد بازگویی اشکالات چنینی را ندارم ولی به چند مورد دیگر هم اشاره می‌کنم. با اینکه پلیس نفوذی دوتا ماسک داشت کسی متوجه نمی‌شد. یک گروهی توانسته بود در دل آنها دست به قاچاق اعضای انسان بزند بدون اینکه کسی بو ببرد. شارژ گوشی مامور نفوذی در این چند روز تمام نمی‌شود.

456 نفر در این مسابقه حضور دارند. اعداد به نحو قابل توجهی نمادین جلوه می‌کنند ولی تنها نکته ای بیشتر از همه قابل پذیرش است پدر و پسر بودن شماره 1 که خالق بازی است و شماره 456 که برنده انتهایی آن است می‌باشد. باقی شماره معنای خاصی را به ذهن متبادر نمی‌کنند. هرچند در صحنه ی پل شیشه ای افراد در انتخاب شماره ها صفتهایی را به اعداد نسبت می‌دهند.

ما به پشت پرده ماجرا در طول بازی هیچ دسترسی قابل توجهی نداریم. مگر افسر جوانی که به بازی نفوذ می‌کند و بسیاری از پشت پرده ها را برای ما عیان میک‌ند. این انتخاب شخصیت و نحوه انتقال اطلاعات بسیار عالی و درست به نظر می‌رسد.

نمایش خشونت در فیلم و کشت و کشتار به قدری بیش از حد است که در قسمت های پایانی خیلی برایمان عادی می‌شود. انگار مرگ 200 نفر یکجا در یک بازی خیلی هم چیز تلخی نیست وقتی که قرار است به ازای هر کس مقدار قابل توجهی پول به صندوق اضافه شود. این پولها نه تنها بازیکن ها را وسوسه می‌کند بلکه از یک جایی به بعد مخاطب را هم به چالش اخلاقی دعوت می‌کند.

بازیکن ها هرچند یک دور رای به پایان بازی دادند و رای انتهایی توسط پیرمرد بود که خودش خالق بازی است ولی بعد از چند مدت دوباره همه‌شان برمی‌گردند. این به این معنی است که دنیای بازی هرچقدر سبعانه و وحشی منش باشد بازهم به پای دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم نمی‌رسد.

حضور یک سری شخصیت های غیر کره ای در فیلم جالب توجه است. مهم ترین آنها علی که فردی پاکستانی تبار است میباشد. او شخصیت مثبتی در فیلم دارد و در انتها هم گول این سادگی و صداقتش را می‌خورد و حذف می‌شود. نفرات بعدی مهمان های ویژه هستند که به طور مشخصی انگلیسی زبان و آمریکایی و اروپایی تبار هستند که روی آدم ها مثل اسبها شرط بندی می‌کنند. هر چند به نظر نگارنده بازی های ضعیف و پوشش و ماسکهای بیخودشان یکی از نقاط ضعف فیلم بود. نفر بعدی دختری که اهل کره شمالی است و مادرش در آنجا گیر افتاده است.


استفاده ای که از دین در فیلم شده بود بسیار در سطح نازلی بود. بحثهای پیش پا افتاده دینی که هیچ حس مثبت یا منفی ای به ما منتقل نمی‌کرد و انگار فیلمساز خواسته بود یک چنین چیزی هم در فیلمش فقط باشد.

اینکه شخصیت اصلی در انتها موی خود را قرمز می‌کند و این قرمز ما را یاد لباس نگهبانها می‌اندازد به نظر بیشتر یک شیطنت است که معنی خاصی نیز ندارد.

نکته ویژه فنی و سبکی که بتواند چشم بیننده را خیره کند اصلاً دیده نمی‌شود. هر چند سادگی و روراست بودن استفاده از دوربین در اسلاف کره‌ای مانند کیم کی دوک از نکات بارز فیلمسازان این کشور است. ولی این سادگی باید در خدمت درام باشد نه مثل این فیلم بی‌معنی. فلاش بک‌های چندثانیه ای هم هر چند فهم داستان را آسانتر می‌کند ولی خیلی سطحی است.

آیا داستان ادامه دارد و فصل دو فیلم را خواهیم دید؟ به طور کاملاً مشخصی از لحاظ داستانی فیلم کاملاً بسته نشد. شخصیت اصلی سوار هواپیما نشد و برگشت تا این که جلوی این بازی را بگیرد. افسر جوانی که در بازی نفوذ کرده بود از ناحیه شانه زخمی شد و بعید است که مرده باشد. ولی اینکه سازندگان فیلم آیا تمایلی برای ادامه آن حداقل در حال حاضر داشته باشند یا نه در هاله ای از ابهام است. سازنده فیلم حرف‌های روشنی از ادامه نگفت و عملاً با اشاره به سختی کار از زیر بار ساختن آن فرار کرد. ولی با کمی فکر متوجه میشویم که ساختن فصل دو فیلم بلافاصله بعد از این استقبال از فصل اول میتواند کمی ناشیانه باشد و منجر به فرصت سوزی بشود. کارگردان زیرک این فرصت طلایی خودش را نباید به این سادگی بسوزاند. ولی برای خود من مثل روز روشن است که فصل 2 فیلم نیز ساخته خواهد شد ولی بعد از این که سازندگان به اندازه کافی نان این بازی های رسانه ای را خورده باشند و زمینه چینی‌های لازم برای تکرار موفقیت فصل بعد را هم کرده باشند.

***

مهدی خدایی


بازی مرکباسکویید گیمSquid Gameسریال کره ایمهدی خدایی
آرتیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید