چگونه خود را با وضعیت موجود تطبیق دهیم؟
در اینجا میخواهم به یک مسئله مرغ و تخم مرغ اشاره کنم. شما باید در زمینه هنری خود مهارت نشان داده باشید، تا وارد شبکه درآمد زایی از هنرتان شوید و از طرفی باید وارد شبکه درآمدزایی شده باشید تا سفارش کار بگیرید یا به عنوان هنرمند شناخته شوید و بازخورد مداوم و قابل اعتمادی داشته باشید. شما تا زمانی که به عنوان یک آرتیست شناخته نشده اید هر کاری که انجام می دهید می تواند واقعاً بیاهمیت به نظر برسد. این امر میتواند به شما استرسی وارد کند که اگر تغییرات آب و هوایی شما را نکشد این یکی واقعاً میتواند.
دنياي ما همواره در حال تغيير است. شهرهای پرجمعیت و مهم که میشود در آنها کار کرد گران هستند و شهرهای کوچک تر با وجود ارزان تر بودنشان فضای کاری و روابط هنری کمتری را دارند. هر چند یک واقعیت بسیار مهم وجود دارد که دیدن افراد کمتر و نه بیشتر به این دلیل که صدای کمتری میشنویم خوب است. این باعث میشود خودمان را هم بهتر بشنویم. ما باید بتوانیم خودمان را بشنویم تا خودمان را پیدا کنیم.
بسیاری از افراد فضای کاری خود را به اینستاگرام آوردهاند و ترجیح میدهند به جای نمایشگاه های هنری در اینستاگرام خود را عرضه کنند. ولی الگوریتم های اینستاگرام بسیار میتواند بر روی روند کار ما تأثیر بگذارد.
یکی دیگر از مسائل خودسانسوری است. موسسات و اشخاص و هر فرد یا مکانی که میتوانید از او کمک بگیرید نسبت به یک سری از کارها رغبت و از یک سری دیگر اجتناب دارند و از یک سری سیاست های کلی پیروی میکنند که عمدتاً همسو با سیاست های عمومی حکمرانی در کشور است. بخش عمده این اجتناب ها در امور جنسی و سیاسی است. هنرمندان اغلب برای شرکت در فعالیتها یا کارهای سیاسی و یا حتی ارائه هر چیزی که ممکن است شبیه یک بیانیه سیاسی باشد احساس ترس و وحشت میکنند.
واقعیت این است که هیچ راه حل واضحی برای این مشکلات وجود ندارد، اما من چند ایده دارم در مورد اینکه همه چیز به کجا میرود. اگر به اینها توجه کنید میفهمید که انرژی خود را در کجا خرج کنید و برای تلاشهای خود مقداری بازده دریافت کنید.
ما امروزه با یک اشباع بازار و در یک معنا با یک جور اشباع اجتماعی روبه رو هستیم. به عنوان مثال، نمایشگاه های هنری کاملاً اشباع شده است. تعداد زیادی گالری و سینما و نمایشگاه و تئاتر و ... برای حضور مردم وجود دارد و مردم از تلاش برای حضور در همه آنها خسته شده اند.
پاسخ من به اشباع اجتماعی بازگشت به روشهای ارتباطی آشناتر است.
روزهای خوب سال 2014 اینستاگرام را به یاد بیاورید که در آن اساساً تک تک افرادی را که دنبال می کردید در صفحه خود می دیدید. اکنون اینستاگرام به طور متوسط تنها 4 درصد از فالوورهای ما را به ما نشان میدهد، الان بسیاری از ما چند هزار نفر را دنبال می کنیم. آیا اینستاگرام به نقطه اشباع نرسیده است؟!
رفته رفته واقعیت خیلی بیشتر از هشتگ ها اهمیت پیدا میکند.
البته هر چقدر هم که از اینستاگرام خسته شده اید، واقعیت این است که هر شبکه اجتماعی در حال حاضر ویدیوهای کوتاهی را منتشر می کند. ویدیوهای کوتاه هنوز هم برای ما جذاب هستند.
خیلی نمیشود روی اینستاگرام از جهت امنیت نیز حساب باز کرد. اگر هک شود همهی زحمت های ما به هدر میرود. شما باید پلتفرم های دیگری برای ارتباط با مردم داشته باشید و می توانید هر زمان که بخواهید اینستاگرام را از دست بدهید. امروزه بسیاری از هنرمندان برای کارهای جدی تر خود باز هم از ایمیل استفاده میکنند و اینستاگرام تنها ویترینی برای آنهاست. شما لیست ایمیل درست میکنید و ایمیل خود را برای این لیست میفرستید، نرخ باز کردن برای لیست ایمیل 50٪ است، بنابراین این نرخ تعامل بسیار بالاتری است.
در میان بسیاری از هنرمندان مقاومت زیادی در برابر ایمیل وجود دارد، اما این یک راه بسیار خوب برای ارتباط مردم با کار شماست.
باید یک سرمایه گذاری زمانی درست برای شبکه سازی انجام دهید. سرمایه گذاری زمانی، ممکن است کمی دلهره آور به نظر برسد، اما می توانم به شما اطمینان دهم که زمان بسیار کمتری نسبت به زمانی که از راههای دیگر اقدام میکنید تا زودتر به نتیجه برسید از شما گرفته میشود.
***