آیا تا به حال روی دراگ بودهاید؟ آیا پیش آمده است که احساس کنید در لبهی جهان ایستاده اید و جواب همهی سوالات فلسفی تنها یک کلمه است. بعد در یک لوپی گیر کنید و پارانویای شدید بگیرید؟ احتمالاً جواب سوال برای یک عده نه است. ولی این عده احتمالا کابوس دیدهاند. خواب هایی که کلی تقلا کردهاند تا از دستش خلاص شوند. یا حداقل توی تاریکی زیرزمینشان یک صداهایی شنیده اند که احساس کرده اند کار جن ها و موجودات ماورایی است.
داستانسرایان و فیلمسازانی هستند که در ژانرهای خاصی زندگی میکنند، و حتی ممکن است از برخی از آنها بشنوید که میگویند: «من داستان ژانری مینویسم». این حرف در ظاهر خیلی ساده به نظر میرسد، اما «داستان سرای ژانر» بودن نیاز دارد که به طور کامل معنی ژانر خاص خود را درک کنید.
نویسنده برای اینکه بتواند احساسی را در خواننده ایجاد کند باید به بهترین وجه ممکن آن را در زندگی روزمرهاش درک کرده باشد. یکی از مقوله هایی که در داستان ها وجود دارد ژانر میباشد. با توجه به مطلب پیش گفته شده باید یک نویسنده بتواند در زندگی هر روزهاش به شهودی از ژانری که در آن حضور دارد و میخواهد در داستانش خلق کند، برسد.
بر اساس محیط، شخصیتها، طرح، حالت، لحن و موضوع میتوان برای وقایع روزانه ژانرهایی متصور شد. هر چند یک زندگی واقعی ملقمه ای از ژانرهای متنوع است ولی بر اساس جایی که اکثر محتوای زندگی در آن قرار میگیرد میتوان یک ژانر اصلی را در نظر گرفت. با این حساب ژانر فرعی دسته کوچکتری است که در یک ژانر خاص قرار میگیرد.
هر چند به معنای واقعی کلمه ژانرها مستفاد از زندگی واقعی هستند ولی به شکلی خودآگاه و تئوریزه شده و در معنای کامل آن در ادبیات و به ویژه سینما باز تولید شده اند. باز تولیدی که میتواند منبعی برای الگوگیری در زندگی واقعی قرار گیرد.
اگر پای حرفهای یک نیروی یگان ویژه نظامی نشسته باشید و برنامه روزانهی او و مواجهاتی که دارد را گوش داده باشید متوجه میشوید چه زندگی پر ریسکی دارد. ژانر اکشن هم بر اساس ریسک تعریف میشود. مبارزه، تعقیب و گریز با ماشین و خطر عمومی.
خود من همه چیز را خنده دار میبینم. اگر حالم خوب باشد به بدترین اتفاقات هم میتوانم دیوانه وار بخندم و طوری آن را برای دیگران تعریف کنم که از خنده روده بُر شوند. ژانر کمدی هم با اتفاقاتی تعریف میشود که قصد دارند کسی را بخندانند، فرقی نمیکند داستان ترسناک، دلهرهآور یا دیوانهکننده باشد.
شما در زندگی واقعی به طور صد در صدی انتخاب نمیکنید که با کدام ژانر روبه رو باشید و زمام کار در دستان شما نیست. جادوی رمان و سینما در همینجاست. شما را وارد جهانی میکنند که فضا و وقایع آن به صورت انتخاب شده ای حول محور ژانری خاص در جریان است.
خیلی از انسان ها سعی میکنند زندگی را فقط با چالش های رایج روزانه اش بگذرانند و دنبال کشمکش اضافه تری نیستند. ژانر درام بر روی اتفاقات رایج تمرکز میکند. درام با تعارض تعریف میشود و اغلب به واقعیت نگاه میکند. در جایی که ژانرهای دیگر ممکن است از لحظات منحصر به فرد یا هیجان انگیز برای ایجاد یک احساس استفاده کنند، ژانر درام بر روی اتفاقات متداول تمرکز میکند.
کثرت فیلم و رمان در ژانر درام به ویژه با زیر شاخه ی اجتماعی آن در ایران باعث شده است که این ژانر در مقابل ژانر های دیگر قرار گیرد. به این صورت که وقتی گفته میشود ژانر نویسی در رمان یا فیلمنامه، منظور هر ژانری به جز درام است.
در درام اجتماعی به مضامینی اجتماعی پرداخته میشود که مهمترین آنها عبارت هستند از جنسیت، نژاد، کشمکشها و همینطور تعصبات طبقاتی که همگی اینها تاثیر مستقیمی بر روی شخصیتها و شیوه روایت داستان دارد. چیزهایی که مخاطب ایرانی از همان لحظه ای که پایش را از خانه بیرون میگذارد تا دوباره به خانه اش برگردد با آن سر و کار دارد. نویسندهی ایرانی باید رندی و خلاقیت بسیاری را به خرج دهد تا بتواند جذابیت و آشنایی زدایی ویژه ای در اثرش ایجاد کند.
شاید گروهی از نوجوانان در خیابان، پارک و مجتمع های تفریحی نظر شما را هم به خود جلب کرده باشند. گروه هایی که عمدتا طرز فکر و بعضاً پوشش های شبیه به همی داشته و مشکلات و معظلات خودشان را هم دارند. درام نوجوان هم با الگوگیری از این افراد بر زندگی نوجوانان، پویایی گروه و مشکلات عمومی نوجوانی تمرکز دارد.
شما وقتی قبول میکنید که دین مدار باشید و پاسخ سوالات بنیادین خود را از دین بگیرید خواسته یا ناخواسته قبول میکنید که عناصر و مفاهیمی را وارد زندگی خود کنید. این ورودی های جدید خروجی هایی نیز با خود به همراه دارند. قبول دین، شما را به قبول ماورا از قبیل جهان پس از مرگ و معجزه و موجودات ماورایی از قبیل شیطان، جن و فرشته دعوت میکند. با ورود این عناصر به زندگی، ژانرهایی در زیست واقعی تقویت میشوند.
انسان همیشه تلاش میکند از رنج و ترس فرار کند و در دام دلهره نیوفتد. از طرفی دوست ندارد اضطراب و استرسی را تجربه کند. حال آنکه انسان همین حس هاست و هر چقدر بیشتر با آنها سر و کله زده باشد بیشتر احساس زندگی و زنده بودن میکند.
شما میتوانید در هر زمان از زندگی تان بسنجید که در کدام ژانر هستید و اگر سرتان کمی برای زندگی بیشتر درد میکند بعضی وقتها خودتان را با چالش هایی روبه کنید و ژانرتان را عوض کنید. جاست دو ایت.
***
مهدی خدایی