کتابخونه باسلام در مجموع دو تا شعبهش بیشتر از ۶۰۰ تا کتاب داره و تا حالا ۱۸۰ نفر از باسلامیها، حداقل یه بار ازش کتاب امانت گرفتن.
اولین کتاب ۱ خرداد ۱۳۹۹ امانت گرفته شده، پس میشه گفت فردا (۱ خرداد ۱۴۰۰)، کتابخونه باسلام یه ساله میشه.اما داستان کتابخونه قبل از ۱ خرداد شروع شده.
اسفند سال ۹۸ کرونا اومد.
چیزی بود که تجربهشو داشته باشیم. همه گنگ بودیم و ترسیده. اولین واکنش دورکاری بود.
از همون روزای اول خونه نشین شدیم، دوری از هیجانهای روزمره باسلام برای من سخت بود. تا آخرای اسفند تلاشی برای سرگرم شدن رو باقی نذاشتم: فیلم، سریال، یوتیوب، پادکست، تدتاک و… دیگه تنها چیزی که باقی مونده بود کتاب بود.
واقعیت اون روزا با کتاب میونم خوب نبود. دبستان، راهنمایی و دبیرستان مسئول کتابخونه بودم، و تو دوران پیش دانشگاهی هم عضو فعال کتابخونهها بودم و تا جای ممکن کتاب غیر درسی امانت میگرفتم و میخوندم اما کنکور و کتابهای زورکی درسی میونهم رو با کتاب خراب کرد.
این میونه خراب در حدی بود که وقتی اول پادکستهای بیپلاس، علی بندری میگه «این پادکست جایگزین کتاب خوندن نمیشه» با خودم میگفتم باشه تو خوبی (البته الان اکثر کتابهای پادکست رو خوندم).
در نهایت آخرای اسفند چن تا کتاب رو به سختی انتخاب کردم و خریدم. تعطیلات عید غریب تر از همیشه، نه از کار خبری بود نه از دید و بازدیدهای عید. اون تعطیلات با کتاب سپری شد.
مشخص شد کتاب چیزی بدی هم نیست. حتی خوب هم هست.
ایده ساده بود. کتابخونه برای باسلام.
ولی خب اینجوری نبود که یهویی برم بگم این کتابخونه ما کو.
قبلا تک و توک کتاب خریده بودیم و این ور و اون ور باسلام بود. بعضی روزا (بعد از اومدن کرونا) میشد بریم دفتر. رفتم گشتم پیدا شون کردم و رفتم پیش مسعود توکلی.گفتم مهر بده بزنم به کتابها گم نشه، اول یه نگاه توکلی طور کرد (از اونایی که سر تا پاتو یه دور نظاره می کنه که چی میگی) و بعد مهر رو داد.
اون چنتا کتاب که فک کنم اکثرا کتابهای فنی بودن شدن اولین کتابهای کتابخونه.
چن روز بعد رفتم پیشش که چن تا کتاب خوب هست بخریم کنار بقیه کتابها باشه خوبه و برای بچهها مفیده. دوباره یه نگاه توکلیطور و اوکی رو راحت داد.
مسعود واقعا و مثل همیشه حامی بود و قطعا بدون اون کتابخونهای وجود نداشت. کتابهای کتابخونه بر اساس نیاز و درخواست بچه ها خریداری میشه. یه بار حجم کتاب ها زیاد شد و یه خرده نگران بودم که نکنه شرکت با هزینهش موافقت نکنه. رفتم پیش مسعود، نگاه توکلی طور و اوکی. واقعا مررسی مسعود.
خود کتابخونه و فرایندهاش خیلی گام به گام و یواش یواش شکل گرفت، کتاب ها ۵ تا و ۱۰ تا اضافه میشدند. اولش یه برگه ساده برای ثبت امانتها داشتیم و کتابها هم فقط مهر داشت اونم مهر رسمی شرکت. بعدها چون از هر کتاب چن تا نسخه گرفتیم کتابها شمارهگذاری شدن و مهر مخصوص هم برای کتابخونه گرفتیم. برای امانت هم بعد از برگه سراغ گوگل شیت رفتیم و حالا بعد از یک سال داره کتابخونه داره جزیی از پورتال داخلی باسلام میشه.
کتابخونه باسلام نتیجه یه تلاش جمعیه، تو این مدت در کنار حمایت های مسعود توکلی خیلی های دیگه کمک کردن، ریحانه کاکاوند، محمدمهدی هاشمی و فاطمه میرمهدی برای نگهداری کتابخونه. حتی برای لیبل زدن کتاب ها بچه ها یه روز جمعه جمع شدن دفتر، امید طیبی، زهرا طالبی، کورش سلیمانی، یوسف کبعلیپور، زینب شریفزاده و امیرمحمد شربتی.
به نظر من کتابخونه برای باسلامیها فقط یه قفسه نیست و تبدیل شده به بخشی از زندگی در باسلام، درباره کتاب و محتواشون در دیالوگهای روزمره صحبت میشه، بچه ها خلاصه مینویسن و با هم به اشتراک میذارن، کلی کتاب در کنار کتابهای کتابخونه برای خودشون خریدن و ارجاعات به کتاب و درسآموزی ازش هر روز بیشتر میشه.
من واقعا خوشحالم.
این یادداشت رو توی آدرس زیر هم میتونین بخونین: