حقوق آن بزرگوار بر ما بسيار و الطاف و مراحمش بيرون از شماره است، بلكه همچون درياى خروشان و موّاجى است كه غوّاصى در آن نتوانم كرد، ولى به مقدار كف دستى از آن برمى گيرم و در پى تقرّب به درگاهش ره مى پويم، و توفيق از خدا است و بس، بر او توكّل دارم و به سوى او روى آورم.
حقّ وجود و هستى
خداوند به بركت وجود آن حضرت عليه السّلام تو و هرموجودى را آفريد و اگر او نبود هيچكس و حتی زمين و فلك وجود نمى يافت ، بر اين معنا رواياتى زیادی دلالت دارد از جمله:
«و نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائعنا …»[۱]
البتّه اين سخن دو وجه دارد:
وجه اول : در توقيع ديگرى در كتاب الاحتجاج آمده: جماعتى از شيعيان اختلاف كردند در اين كه آيا خداوند، آفرينش و روزى دادن مخلوق را به ائمّه عليهم السّلام واگذار كرده؟
پس عدّهاى گفتند: اين محال است، زيرا كه اجسام را كسى جز خداى نمىتواند خلق كند. ولى عدّهاى ديگر گفتند: خداوند قدرت خلق را به ائمّه عليهم السّلام واگذار نموده است و آنان آفريده و روزى بخشيدهاند و در اين مسأله اختلاف شديدى بين آنها درگرفت، تا اينكه شخصى پيشنهاد كرد كه چرا به سراغ ابو جعفر محمد بن عثمان نمىرويد كه از او سؤال كنيد تا حق را براى شما آشكار سازد؟ چونكه راه به سوى امام زمان عليه السّلام اوست، همه به اين معنى راضى شدند و نامهاى به ابو جعفر نوشتند.
در آن نامه مسأله را توضيح دادند، پس از طرف امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- توقيع آمد ؛ خداوند تعالى خود اجسام را آفريده و روزى ها را تقسيم كرد، زيرا كه نه جسم است و نه در جسمى حلول كرده، هيچ چيز مثل او نيست و اوست شنواى بينا، و امّا امامان؛ از خداوند تعالى درخواست مى كنند و او مى آفريند و او روزى مىدهد به خاطر اجابت درخواست آنها و تعظيم حقّ ايشان.[۲]
حاصل اسخن: امام زمان و پدران بزرگوارش عليهم السّلام واسطه هستند در رساندن فيض هاى الهى به ساير مخلوقات و در دعاى ندبه آمده كه: «أين السّبب المتّصل بين الأرض و السّماء»؛ كجاست آن وسيله اى كه فيوضات آسمان را به اهل زمين می رساند؟
البتّه نسبت دادن فعل به سبب و واسطه در لغت و عرف بسيار است.
وجه دوم : مقصود از آفرينش تمام آنچه خداوند متعال آفريده، آن حضرت و پدران طاهرينش مىباشند، يعنى اينها علّت غايى آفرينش هستند و آنچه هست به خاطر اين ها آفريده شده است.
مؤيّد اين کلام روايتى است كه از امير المؤمنين على عليه السّلام نقل شده : «نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائع لنا»[۳]
و از آن جمله:روايت مستندى است كه شيخ صدوق در كتاب كمال الدين از حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام، از پدرش موسى بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن على، از پدرش على بن الحسين، از پدرش حسين بن على، از پدرش على بن ابى طالب عليهم السّلام آورده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله فرمود: خداوند مخلوقى از من بهتر نيافريده و آفريدهاى نيست كه نزد او گرامىتر از من باشد. على عليه السّلام فرمايد: عرض كردم: يا رسول اللّه! تو بهترى يا جبرئيل؟ فرمود: يا على! خداوند تبارك و تعالى پيغمبران مرسل را بر فرشتگان مقرّب خويش برترى داده و مرا بر همه پيغمبران و مرسلين برترى بخشيده. و اى على! بعد از من برترى از آن تو و امامان بعد از توست، زيرا كه فرشتگان خدمتگزار ما و دوستان ما هستند. اى على! آنان كه عرش خدا را حمل نموده و يا اطراف آنند، تسبيح به حمد پروردگارشان گويند و براى آنان كه به ولايت ما گرويدند، طلب آمرزش كنند. اى على! اگر ما نبوديم خداوند آدم و حوّا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمىآفريد، چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم و حال آنكه در توحيد و خداشناسى پيشى گرفتيم، و در معرفت و تسبيح و تقديس و تهليل پروردگارشان- عزّ و جلّ- بر آنها سبقت جستيم، زيرا كه نخستين چيزى كه خداوند آفريد ارواح ما بود، خداوند ما را به توحيد و تمجيد خود گويا ساخت، سپس فرشتگان را آفريد و چون ارواح ما را يك نور مشاهده كردند امور ما را عظيم شمردند، پس ما تسبيح گفتيم تا فرشتگان بدانند كه ما هم مخلوق هستيم و آفريدگار از صفات ما منزّه است، از تسبيح ما ملائكه نيز تسبيح گفتند و خدا را از صفات ما منزّه دانستند، و چون عظمت مقام ما را مشاهده كردند، ما تهليل گفتيم تا ملائكه بدانند كه الهى به جز اللّه نيست، پس هنگامى كه بزرگى محلّ [و مقام] ما را ديدند، خداوند را تكبير گفتيم تا بدانند كه خدا بزرگتر از آن است كه درك شود و موقعيت او عظيم است، و ما خدايانى نيستيم كه واجب باشد در عرض خدا، يا در مرتبه پايينترى عبادت شويم. پس هنگامى كه قدرت و قوّه ما را ديدند، گفتيم: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم»؛ يعنى هيچ توان و نيرويى جز به خداوند بلندمرتبه بزرگ نيست- تا بدانند كه هيچ نيرو و قدرتى نيست جز از ناحيه خداوند، و چون نعمتى را كه خداوند به ما داده و طاعت ما را واجب فرموده، مشاهده كردند، الحمد للّه گفتيم تا بدانند كه حقوق خداوند متعال بر ما از جهت نعمتهايى كه به ما ارزانى داشته است چه مىباشد- پس فرشتگان نيز الحمد للّه گفتند. بنابراين فرشتگان به وسيله ما به معرفت و تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند متعال راهنمايى شدند. سپس وقتى خداوند متعال آدم را آفريد، ما را در پشت او سپرد و به فرشتگان دستور فرمود تا به خاطر تعظيم و احترام ما كه در پشت آدم بوديم براى او سجده كنند، در واقع سجده آن ها بندگى خداوند و احترام و اطاعت آدم بود كه ما در پشتش بوديم، و چگونه از ملائكه افضل نباشيم و حال آنكه همه آنها براى آدم سجده كردند، و هنگامى كه مرا به آسمانها بردند، جبرئيل فصول اذان را دوبهدو ادا كرد و دوبهدو اقامه گفت. سپس گفت: اى محمد! جلو بايست [براى نماز]. گفتم: اى جبرئيل بر تو پيشى بگيرم؟ گفت: آرى زيرا كه خداى تبارك و تعالى پيغمبرانش را بر همه فرشتگان برترى داده و تو را بهخصوص برترى بخشيده است. من جلو ايستادم و براى آنان اقامه نماز كردم و به اين كار فخرفروشى ندارم، و چون به حجابهاى نور رسيديم، جبرئيل به من گفت: پيش برو. امّا خودش همانجا ماند. گفتم: اى جبرئيل! در چنين جايى از من جدا مىشوى؟ گفت: خداوند به من دستور داده كه از اينجا فراتر نروم كه اگر از آن بگذرم پرهايم بسوزد؛ زيرا كه از حدود پروردگارم تجاوز كردهام.
پس خداوند مرا به طور ناگفتنى در نور فروبرد و تا آنجا كه خدا خواسته بود در ملكوتش منتهى شدم.
آنگاه ندا رسيد: يا محمد!
گفتم: لبّيك ربّي و سعديك تباركت و تعاليت.
باز ندا شدم: يا محمد! تو بنده من هستى و من پروردگار توأم، مرا عبادت كن و بر من توكل نماى؛ زيرا كه تو نور من در بندگانم و رسول من در مخلوقاتم و حجّت من در آفريدگانم مىباشى، بهشتم را براى كسى كه از تو پيروى كند آفريدم و دوزخم را براى آنكس كه نافرمانيت نمايد قرار دادم؛ و كرامت خود را براى اوصياى تو واجب نمودم و ثوابم را براى پيروان تو لازم ساختم.
گفتم: پروردگارا اوصياى من كيانند؟
پس ندا شدم كه: اى محمد! اوصياى تو همانها هستند كه بر ساق عرش نام شان نوشته شده است. اوّل آنان على بن ابى طالب و آخرين ايشان مهدى امّت من است.
گفتم: پروردگارا آنان اوصياى پس از منند؟
ندا رسيد: اى محمد! آنان بعد از تو اوليا و احبّا و اصفيا و حجج من هستند و اوصيا و خلفاى تو و بهترين خلق بعد از تو مىباشند. قسم به عزّت و جلالم كه دينم را به وسيله ايشان ظاهر مىكنم و كلمهام را به وجود آنان بلند مىنمايم و زمين را به آخرين ايشان از دشمنانم پاك مىكنم و مشارق و مغارب زمين را ملك او و بادها را در تصرّف و تسخير او قرار مىدهم، و گردنهاى سخت را براى او رام مىگردانم و او را بر وسائل پيروزى مسلّط مىگردانم و با لشكريانم كمكش مىكنم و با فرشتگانم مددش مىرسانم تا دعوت مرا بلند و خلق مرا بر توحيد من جمع سازد. سپس ملك او را استمرار دهم و حكومتش را به دست تواناى خود دستبهدست تا روز قيامت ادامه دهم.
«و الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة على نبيّنا و آله الطّيّبين الطّاهرين و سلّم تسليما»[۴]
منبع با قدری تصرف : اصفهانى، محمد تقى؛ مترجم: حائرى قزوينى، مهدى ؛ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج۱ ؛ مسجد مقدس جمكران، قم( ايران)
( ۱). الاحتجاج: ۲/ ۲۷۸.
( ۲). الاحتجاج: ۲/ ۲۸۴.
( ۳). در نهج البلاغه، نامه ۲۸ چنين آمده:« فإنّا صنائع ربّنا و النّاس بعد صنائع لنا» يعنى: پس همانا ما ساختهشده پروردگارمان هستيم و مردم براى ما ساخته شدهاند.( مترجم)
( ۴). كمال الدين: ۱/ ۲۵۴.