چهارده پونزده سال قبل که من وارد فضای رسانه شدم، چند تا خبرگزاری و روزنامهی پرمخاطب و فعال، جریان اطلاعرسانی رو توی کشور مدیریت میکردند و واحد مرکزی خبر هم با توجه به انحصارهایی که به لطفِ صداوسیما داشت، برای خودش مرجع معتبری بود.
حالا اما اغلب رویدادهای مملکت، حتی سخنرانیهای رییس جمهور، از تلویزیون پوشش داده نمیشن و قبل از اینکه اطلاعاتِ دستِ اول به دست خبرگزاریها و روزنامهها برسه، تلویزیونهای اینترنتی که مثل قارچ رشد کردن، در کنار صفحات اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی و اکانتهای توییتری و لایوهای آپارات و یوتیوب، جزییات اتفاقات خبری رو به دست مخاطب میرسونن.
الان فرمونِ جریان اصلی اطلاعرسانی و «خبر» دستِ شبکههای اجتماعیه؛ از خودِ مسوولان که به جای مصاحبه توییت میکنن یا توی صفحه اینستاگرامشون محتوایی رو منتشر میکنن تا خبرنگارانی که به جای ارسال خبر به رسانهشون، توی رسانهی شخصیشون یعنی سوشالمدیا منتشر میکنن و مخاطب رو هم به این اتفاق عادت دادن.
چه باید کرد؟ روزنامهها و مجلات رو تعطیل کنیم؟ نه. رسانههای سنتیتر مثل روزنامهها و خبرگزاریها و صداوسیما (اگر هنوز میخوان زنده بمونن) باید برن سراغ محتوای تحلیلی و عمیق. منِ مخاطب، خبرِ شهردار شدنِ زاکانی رو که یک خط بیشتر نیست، توی توییتر و تلگرام و اینستاگرام (بعد از طرح صیانت توی روبینو و بله و سروش پلاس) میخونم. حالا انتظار دارم سردبیرِ رسانهای که رفتم سراغش، چه روزنامه و چه خبرگزاری و چه صداوسیما، بهم تبعاتِ مثبت(!) و منفیِ شهردار شدنِ زاکانی رو بگه. که قراره توی چهار سال آینده چه بلایی سرِ شهرم بیاد.
الان چه اتفاقی افتاده؟ شبکههای خبریِ ماهوارهای و رسانههای فارسیزبانِ خارج از ایران به این سمت حرکت کردند اما رسانههای ما از قافله جاموندن. هم مدیران رسانهها و هم خبرنگارانِ عزیزی که به نظرم دارن توان و انرژیشون رو توی روزنامههای بیخاصیت و خبرگزاریهای خسته هدر میدن، باید عمیق بشن و برن دنبال محتوای تحلیلی و به مخاطب محتوایی بسیار فراتر از خبر تحویل بدن. و لازمهش اینه خودشون هم نگاه تحلیلی پیدا کنن.
با احترام به جامعه خبری مملکت که به نوعی همکاران خودم هستن، معتقدم الان خیلی از بلاگرها و اینفلوئنسرها و فعالان اینستاگرام و توییتر، خبرنگارتر از بخشِ بزرگی از خبرنگارانِ رسمیِ ما هستند و هم هر روز در حال پیدا کردن مرجعیت بیشتر در نگاه توده هستند و فرمونِ جریانِ رسانهای رو هم دست گرفتن و اتفاقاً کارشون خیلی بهتر از به اصطلاح خبرنگارهای رسمیه.
چه باید کرد؟!
کاش رسانههای رسمیتر و باسابقه، متفاوت از رفتارِ فعلیشون که بازنشرِ خبرهاشون در شبکههای اجتماعیه و الان داره تا حد زیادی اتفاق میفته، تحلیل و بررسی ویژه رو هم به این فضا اضافه کنند و انتظار نداشته باشند مخاطب چندهزار کلمه یادداشت و مصاحبه و گزارش رو توی روزنامه یا خبرگزاریشون بخونه.
و کاش خبرنگارهامون برن سمت محتوای تحقیقی و عمیق. ماهی یه گزارش منتشر کنن اما گزارششون خودش یک ماه سرخط خبرها باشه. برن از دل صدها اتفاق و هزاران خبری که هر روز اتفاق میفته، یکی رو انتخاب کنن و به نتیجه برسونن. مستند و پرمحتوا. که گرهای رو باز کنن...