
در رویاپردازیهای فردی و مسیر شغلی، گاهی بر سر دو راهیهایی قرار میگیریم که پاسخ درستش رو هیچکسی نداره! یکی از اون دو راهیهای من اینه: کارمندی یا کارآفرینی؟
واقعا نمیدونم چی میشه که بعضی افراد، از اول صاف و پوستکنده یک مسیر رو انتخاب میکنن!
من به دنبال کشف جواب به 6 دسته آدم رسیدم:
افرادی که واقعا هنوز به نتیجهای دربارهی یک مسیر شغلی نرسیدن یا خودشون رو میزنن به سردرگمی و از حل این چالش فراری هستن.(جمعیت جوانی که نه سربازی رفتن و نه سر کار و نه دانشگاه)
- من نمیتونم ببینم کسی بهم دستور میده.
- من دوست دارم آزادی داشته باشم، هروقت بخوام بیام سرکار و هر تصمیمی میخوام بگیرم!
- کارمندی جای آدم ترسوها است.
- تنوع + آزادی + پول + پول + پول
- من میخوام آدم موفق و تاثیرگذاری بشم.
- من از کار روتین و تکراری خسته می شم.
- من دنبال امنیت مالی هستم.
- من از ابهام، اتفاقات غیرمنتظره، ریسک و عدم قطعیت خوشم نمیاد.
- کارآفرینی جای اونایی هست که پشتشون به جایی گرمه.
- امنیت + نظم + پول
- من می خوام در یک حوزه متخصص بشم.
- همین شغلی که دارم رو هم از دست می دم.
- با هزینههای آخر ماهام چه کنم؟
قطعاً نمیشه کتمان کرد: افرادی که صرفاً با استناد به چنین مواردی وارد مسیر کارآفرینی/ کارمندی شدن و به موفقیتهای مختلف مالی و اجتماعی هم دست پیدا کردن.
الف) شاید به این موارد معتقد باشید.
ب) شاید برخی از موارد رو رد کنین و برخی رو تایید.
ج) شاید الان که بدون قضاوت به این نوشته و عناوین ذکر شده نگاه کنین براتون مسخره به نظر برسن، اما وقتی با بیان و لحن یک فرد که با اعتماد به نفس زیاد، مشغول توضیح ویژگیها و دلایل خودش به عنوان یک کارآفرین موفق یا یک کارمند وظیفهشناس هست گوش کنین، با خودتون بگین: ایول، همینه، منم همین ویژگیها رو دارم، بزن بریم!
در این بین، به ۲ دستهی ترکیبی هم بر خواهیم خورد:
این دو دسته از افراد، همیشه در حسرت و پیشمانی اون سوی دیگهی مسیر خود هستن.(نسبت دستهی پنجم بیشتر از دستهی چهارم است.)
اما به نظرم، یک جای خالی در نقض همهی موارد و باورهای ذکر شده در مورد هر دو مسیر کارآفرینی(دسته دوم) و کارمندی(دسته سوم) وجود داره، دستهای ششم از افراد که من با الگو از کلام علما و حکما به این دسته میگم: انسانهای اصیل
این دسته بر اساس مسئله و چالشهایی که برای خودشون، خانوادهشون، شهر یا کشورشون ایجاد شده و تناسب اینها با استعداد و ارزشهای فردی به معنا، هدف و نهایتاً انتخاب مسیر شغلی می رسن.(غم بزرگ رو به کار بزرگ تبدیل کن/ سرگذشت توران میرهادی)
- اگر به این نتیجه برسم که برای حل این مسئله لازم هست چند سال یا برای همیشه مشغول کارمندی/ کارآفرینی می شم.
- جایگاه و استعداد خودم رو نسبت به مسائل به طور واقع بینانه پیدا میکنم و در پی راهکار خواهم بود.
- تصمیمگیریهای من از روی مرادی اصیل، و نه از روی ایگو (من / نفس) خواهد بود.(اصل یکم از اصول دیزی/ حامد آقاجانی)
- سوال + مسئله + راهکار
- همیشه و در همه حال، اولویت من با مسئله است و نه فرصت. (لامسه/ هادی نواب)
- رسیدن از چرایی به چگونگی. (سایمون سینک/ با چرا شروع کنید)
باید به دنبال جواب سوالهای عمیقی بگردیم که همش بر میگرده به خودمون؛
اینکه:
1. من کیستم؟
2. از کجا آمدهام؟
3. آمدنم بهر چیست؟
4. چطور میتوانم دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم؟
5. کدام مسئله را باید حل کنم؟
6. برای حل آن نیاز است کارمند باشم یا کارآفرین؟
و...
1. اگر آخرین سال عمرم باشه و باید به کاری مشغول باشم، اون چیه؟
2. اگر میلیاردها تومان پول داشته باشم و باید مشغول کاری باشم، اون چیه؟
3. اگر بعد از 120 سال از دنیا رفتم با چه عناوین، تلاشها، زحمات و مسائلی که حل کردم از من یاد میشه؟
(کتاب چرا کار می کنیم از بری شوارتز - شغل خوب، شغل پوچ از میهای چیکسنت میهای - انتخاب شغل از آلن دوباتن)
باید به این برسیم که بهترین مسیر وجود نداره، ممکنه لازم باشه برای حل یک مسئله، چندین بار بین کارآفرینی و کارمندی نقل مکان کنیم.(محمدرضا شعبانعلی/ سرگردانی)
ممکنه به این نتیجه برسیم که واقعا مسئلهای نداریم، در این صورت باید مسئلهمون این باشه که مسئلهمون رو پیدا کنیم!(بیژن عبدالکریمی/ انسان اصیل)
و شاید لازم باشه برای پیدا کردن مسئلهمون، کمی بیشتر زندگی کنیم.(جک ما/ توصیههایی برای هر دهه از زندگی - کتاب در جست و جوی معنای زندگی از ویکتور فرانکل - چرایی خود را پیدا کنید از سایمون سینک)
مسیری که شخصاً برای رسیدن به جواب خودم، با توجه به تجارب نزیستهی زیادی که دارم طِی کردم و درحال پیمودن هستم، از خودشناسی شروع شد و با مطالعهی فلسفه، روانشناسی، تاریخ و ادبیات، فرهنگ و هنر گرفته تا برسی الگوهای زندگی انسانهای اصیل و تلاش برای داشتن تعامل و روابط اجتماعی با اونها ادامه پیدا کرده…
(مهدی شاهاحمدی/ اثر آفتابپرست در روابط اجتماعی)