ویرگول
ورودثبت نام
مهدی تیزابی مشهدی
مهدی تیزابی مشهدی
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

سرخس گوگردی

طی دو سال گذشته سه بار به سرخس سفر کرده‌ام که هربار چیزهای تازه‌ای دریافته‌ام. اولین بار به دعوت یک مدرسه علمیه در مشهد بود که طلاب جوانش برای تزکیه نفس به روستاهای محروم سفر می‌کردند و به داد مردمش می‌رسیدند. هنگامی که به روستا رسیدم از بیکاری گله می‌کردند و برای جوانانشان غصه می خوردند. طلاب به مردم گفته بودند در مسجد جمع شوند تا یک متخصص کسب وکار به درمان درد فرزندانشان برسد . وقتی به مسجد رسیدیم جز چند نفر پیرمرد ومیانسال کسی نیامده بود. گویامریضی نبود که پزشک به دادش برسد. همه که جمع شدند به جای آنکه به منبر بروم ، من پای منبر درد و دلشان نشستم .

از بیکاری جوانان روستا، نداشتن آینده، ازدواج نکردن، فساد وهرزگی ، سخن گفتند.

پرسیدم: اگر این همه مشکل دارند پس چرا مسجد نیامده اند تا با هم به راه حل فکر کنیم؟

با سرافکندگی پاسخی ندادند.

اگرچه بعضی از پدران ،کشاورزان لایقی بودند که در تولید محصولی مثل خربزه نامورشده واز دست دولتمردان ، جایزه گرفته بودند ،ولی درحل مشکلات فرزند مشکل داشتند. به آنان گفتم برایم سؤال ایجاد شده است وآن اینکه چرا جوانانی از مشهد به اینجا میایند تا دیوار فروریخته خانه پیرزنی ناتوان ویا سقف نداشته منزل مستحقی را بسازند، ولی جوانان شما دست به کمر در کوچه های روستا درحال آفتاب گرفتن هستند.ویا درگیر گوشی موبایل خودشان؟

جوانان کاری نمی کردند
جوانان کاری نمی کردند

همچنین اشاره کردم که لحظه ورود به روستا با سرک کشیدن به بعضی خانه ها متوجه شدم غالبا دو آنتن ماهواره در دو جهت نصب کرده اند تا از هیچگونه اخبار داخلی و خارجی عقب نمانند، حال آنکه فکرمیکنم از احوال درون خودشان کمتر خبر داشته باشند.

بازهم با سرافکندگی پاسخی ندادند.

قرار گذاشتیم برای نوبت بعدی که به روستا می آییم همه جوانان را دعوت و تشویق کنند تا باهم به حل مسأله بپردازیم.

سفر دوم به سرخس به قصد همان روستا بود . این بار، تعداد بیشتری در مسجد جمع شده بودند ، بویژه آنکه تعداد جوانان بیشتر بود.

به وجد آمدم . دایره وار کنار هم نشستیم و از روستا سخن گفتیم.

ازجوانترها پرسیدم: بنظرتان چه چیزی در اینجا رایگان است؟ گفتند هیچی.

گفتم آب وخاک اینجا در کنار هوای پاکش رایگان است.شما درکنار خانه هایتان زمینهایی دارید که میتوانید کشت کنید حال آنکه بلااستفاده مانده است. آب شوری دارید که برای بعضی گیاهان دارویی و محصولات کشاورزی عالیست. وقت فراوان دارید که خداوند سبحان ارزانی تان کرده است به شرط آنکه صرف موبایل وتلویزیون نشود. پدران باتجربه دارید که درکشاورزی عمری صرف کرده اند و باید باعلم خودتان جمع ببندید تا حاصل جمع خوبی شود. به ناتوانان و پیرزنان و پیرمردانتان کمک کنید تا خداوند سبحان به شما رزق وسیع دهد.

پدران، بزرگترین نعمتشان بودند
پدران، بزرگترین نعمتشان بودند

سوغاتی من برای آنان طرح توجیهی پرورش شترمرغ بود که با جزئیات برایشان توضیح دادم، و از کم هزینه بودن این موجود پر وجود تعجب کردند. جالب آنکه از روستایی دورتر شنیده بودند کسی به این تولید پرسود پرداخته است و ثروتمند شده است، ولی زحمت واکاوی آن را به خود نداده بودند. به آنان اطلاعات مفیدی از کارآفرین با تجربه در شهری دیگر دادم تا در این زمینه همراهی شان کند . امیدوار بودم به حرف های من توجه کنند و تغییردهنده شرایط خودشان باشند تا خداوند خالق به زندگیشان دست تغییر بکشد.

سفر سوم من به سرخس، با دعوت مرکز نوآوری پالایشگاه خانگیران صورت گرفت که با تیم خوب شتابدهنده فردوسی همراه شدم و خاطره خوبی برایم رقم زد.

ازقبل برنامه سخنرانی ام را برای فرصت های کارآفرینی تنظیم کرده بودم واینکه چگونه میتوان نظام مند بدنبال این فرصت ها بود و درکمین چنین فرصت هایی نشست. همچنین می خواستم از منظر چند دانشمند برایشان بگویم تا بدانند. چگونه میتوانندخودشان را با کشورهای پیشرفته همتراز کنند؟

فضای زیبایی توسط مدیران خانگیران برای همه مردم سرخس مهیا شده بود و بیشتر مخاطبین دانشجویانی بودند که در رشته های کاربردی گوناگون، مشغول تحصیل هستند و امروز قرار بود تغییری در زندگیشان حس کنند.

من از فرصتها برایشان سخن گفتم و آنان از اینکه پشت دیوارهای خانگیران وضع متفاوت است سخن گفتند ،

من از اینکه هر کس می تواند کارآفرین شودگفتم وآنان از محیط آشفته کسب وکارسخن گفتند .

اگر در ذهن من " تقاطع فرصت ها باآمادگی ها " بود در ذهن آنان نداشتن سرمایه موج میزد نمیوانستم حدس بزنم در ذهن شان چه میگذرد؟.پس مجبود شدم ازسرفصل اول بحثم بگذرم وبدون اشاره به جزئیات،به روحیات یک کارآفرین بپردازم.

در ذهن من عوامل درونی و بیرونی یک کارآفرین بود، در ذهن آنان عدم انگیزه برای شروع کار می درخشید.

جوانان از عدم انگیزه می گفتند
جوانان از عدم انگیزه می گفتند

پس ناچار شدم از هدف اصلی ام تنزل کنم و به موضوعی که شاید برایشان جذابتر باشد و به دردشان بخورد، بپردازم.

برایشان از نمونه های موفق زنان و مردانی گفتم که حتی درکشور خودمان بدون امکانات و با سختی های فراوان دست به اقدامات مؤثری زده اند که زندگی خودشان و اطرافیانشان را تحت تأثیر قرار داده است.

به برنامه "میدون" تلویزیون اشاره کردم، گل رویشان باز شد وفهمیدم سطح بحث را پیدا کرده ام. به هدف زدم.همه درگیرشدند؛ نقد و وارسی شان برایم جالب بود. تازه دریافتم که از نقطه مناسبی به ذهنشان رسوخ کرده ام و میتوانم بطور ملموسی در ذهن و ضمیرشان مسیر روشنی را نشان دهم تا آینده شان را خودشان ترسیم کنند

آینده مال آنان است وما تنها راه یافته گان ناکاملی هستیم که میتوانیم از ورود به کژراهه ها دورشان کنیم.ما میتوانیم نشان دهیم که نمونه های موفق چگونه توانسته اند به اهدافشان برسند وچنانچه ناکامی در کارشان افتاده، تنها آموزنده های خوبی بوده اند که از هر شکست چیز جدیدی آموخته اند. ، به گمان آنان، چیدن میوه تلاش ، دست یافتنی است.

به گفته پروفسور پیتر دراکر :"کارآفرینان موفق منتظر نمی مانند تا الهه علم وهنر آنها را ببوسد وبه آنها ایده عالی بدهد، آنها کار می کنند،تلاش می کنند تا ارزش بیافرینند وکمکی بکنند.با وجود این،کارآفرینان موفق هدف والا دارند.آنها به سادگی به بهبود آنچه از قبل وجود دارد یا اصلاح آن،رضایت نمی دهند.آنها تلاش می کنند تا ارزشهای جدید ومتفاوت،ونیز رضایت خاطر جدیدومتفاوت ایجاد کنند،تا یک ماده اولیه را به یک منبع تبدیل یا منابع موجود را در یک شکل اثربخش تر ،ترکیب کنند،"

جوانان امروز چه در سرخس باشند،چه در جای دیگری از میهن مان هیچ راهی برای زندگی بهتر ندارند مگر آنکه ، مسیر زندگی شان را از میان کتابخانه ها وآزمایشگاه ها عبور دهند ودر دل مراکز نوآوری و شتابدهنده ها دل به صحبتها وراهکارهای مربیان دلسوزی بدهند که دوست دارند هرآنچه دریافته اند در طبق اخلاص بگذارند.


سرخستجربه نگاریکارآفرینیشتابدهنده
منتور کسب و کار / متخصص چاپ لارج فرمت http://www.printcity24.com/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید