مهدی تیموری
مهدی تیموری
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

انسان مرده/ ما قاتل هستیم

انسان مرده.

مرگ در راه است...
مرگ در راه است...


چگونه قضاوت انسانیت و رفتارهای انسانی را می‌کشد؟

یک قاتل چه شکلی است؟ آیا با دیدن چهره این قاتل می‌توانید قاتل‌های دور و برتان را شناسایی کنید؟
یک قاتل چه شکلی است؟ آیا با دیدن چهره این قاتل می‌توانید قاتل‌های دور و برتان را شناسایی کنید؟


بعد از چندسال سری به ایکس زدم. پر از قضاوت. این‌وری و آن‌وری در حال قضاوت هم بودند. در حال زدن هم‌دیگر. در مورد چند آدم مشهور که بعضی‌شان برایم قابل احترام هستند توییت‌هایی دیدم. در مورد کسی که قاتل بود هم. یکی می‌گفت از قیافه‌اش معلوم است که پتانسیل قاتل بودن داشت. از قیافه‌اش قتل می‌بارید. یکی دیگر به حالت چشم‌ها اشاره می‌کرد و همین را می‌گفت. بعد به آدم‌های خوب زندگی نگاه کردم. به آدم‌هایی که می‌شناختم. به آدم‌هایی که دوست داشتم‌شان. دیدم همان چشم‌های توصیف‌شده در توییت‌های کذایی را دارند. بعد به خودم نگاه کردم. دیدم خودم هم چشم‌های قاتل دارم. دیدم انگار همه ما قاتل هستیم. انگار نه انگار که وقتی کسی مرتکب عمل سوئی می‌شود ما به عنوان انسان هم باخته‌ایم. این‌طور نیست که خداراشکر کنیم که از آن آدم دور بوده‌ایم. این بسیار خودخواهانه است. «ایول که من دوست قاتل نبودم. خدا رو شکر که من در جبهه فکری او نبودم. از اول هم می‌گفتم آخر این حزب فکری به همچنین جایی ختم می‌شود. همه‌شان همینطور هستند. از چشم‌هایش معلوم بود. از فعالیت‌هایش معلوم بود. او طرفدار زن‌زندگی‌آزادی/جمهوری اسلامی بود. پس خاک‌برسرش. پس آدم نیست. او فامیلش عضو مجاهدین بود یا فامیلش آخوند بود پس آدم نیست.» من احساس می‌کنم ما دیگر انسان نیستیم. شاید تبدیل شدیم به حیواناتی برای بقا. به آدم‌هایی وحشی که هم‌نوعشان برایشان مثل مرغ‌هاست که گوشت مرغ کشته‌شده را می‌خورند. بعد می‌خواهیم از فلسطین حمایت کنیم یا از مردم در تظاهرات، به خاطر همین آدم‌ها را تحت فشار می‌گذاریم که اگر از فلسطین حمایت نکنند یا اگر از تظاهرات ززز حمایت نکنند کثافت هستند و از انسانیت خارج. ما کی دایره لعنتی انسانیت را تعریف کردیم؟ فرقی ندارد از کدام دسته هستیم. آن چیزی که آدم را نگران می‌کند این است که به سختی می‌شود گفت دسته‌ای واقعا از دیگری بهتر است. چون همه تبدیل شده‌ایم به ماشین اتوماتیک قضاوت. ما مرغ شده‌ایم. «قد قد قدا». ما کثافت شده‌ایم. انسان‌ها دارند از بین می‌روند. «قضاوت نکنیم» تبدیل شده به یک شعار مسخره. یک شعار برای اینکه هر موقع دیگران ما را قضاوت کردند به کار ببریم و هر موقع خودمان خواستیم ضدش عمل کنیم و آن موقع بگوییم «نظر هرکس محترم است» لعنت به نظر محترم و لعنت به من و شما.

انسان مرده. کاش می‌شد زنده شود. آیا انسان‌ها می‌توانند زنده شوند؟

در مورد شبکه اجتماعی ایکس گفتم. این شبکه واقعا محل قضاوت‌پراکنی است. جایی برای اینکه که در یکی دو جمله و با تعداد کم کاراکتر، یک حرفی را بزنیم. حرفی که معلوم نیست از کجا می‌آید و سلسله استدلالی/حسی پشتش چه بوده. ایکس یکی از جاهایی است که به این موضوع کمک می‌کند. به قضاوت‌پراکنی.

اینستاگرام هم همین بوده وقتی که کسی در تیم مقابل بوده و شرافتمندانه علیه ما بوده و گل زده، آن‌گاه مستحق فحش‌های ناموسی است.

لعنت به ما. ما انسان نیستیم. ما همان آدم‌هایی هستیم که چشم‌های قاتل دارند. همان آدم‌هایی که قیافه‌شان شبیه قاتل‌هاست. «از همان چشم‌هایمان معلوم بود. از جبهه فکری‌مان از اعتقاداتمان معلوم بود. از اول معلوم بود که عوضی هستیم. معلوم بود قاتل می‌شود.»

لعنت به ما. انگار واقعا با آن‌چه قضاوت می‌شویم فرق چندانی نداریم.

شبکه اجتماعیانسانقاتلقضاوتچشم
یک علاقه مند به داستان و نوشتن.اینجا راجع به کتابها و فیلمها بحث میکنیم: https://t.me/books_films_talk. دانشجوی ارشد هوش مصنوعی در شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید