مهم است انسان چطور میمیرد.
زندگیِ خوب؟ نه مرگ شریف جذابتر است.
به این فکر میکنی که چطور مردنی جالب است؟ بعد فکر میکنی که در خیلی از مواقع یک مرگ خوب، از پس یک زندگی درست میآید. بعد فکر میکنی که اگر یک نفر خوب مرد، آیا آدمها به زندگی خوب او توجه میکنند؟ یا اصلا اگر یک فردی خوب نمرد و زندگی درخشانی داشت، آیا به زندگی درخشان او توجهی میشود؟
بعد بیخیال همه اینها میشوی. فکر میکنی به اینکه اگر خوب مردن برای آدمها مهم باشد، شاید یک فرصت خوب، باعث بشود ترجیح بدهند دیگر زندگی نکنند. فرصت مرگ شریف را غنیمت بشمرند و با زندگی نه چندان شریفشان خداحافظی کنند. مثل یک سامورایی که لباس شرافتش، به گِلِ شرم آغشته شده و در نگاهش به جهان، مرگ شیرینتر از شرم است.
بعد به این فکر میکنی که زمان تو کی است؟ و آرزو میکنی که کاش شریف باشد.. حالا که مرگ برایت مهمتر از زندهبودن شده..