آیا از دستِ کتابهای دستور زبان انگلیسیتان خسته شدهاید؟
آیا از تمرینات تکراری مرتبط با یادگیری زبان سیر شدهاید؟
هنگامی که به خانه میگردید، احتمالاً آخرین کاری که میخواهید انجام دهید حلکردن تمرینات انگلیسیِ بیشتر است.
گاهی اوقات تنها کاری که میخواهید انجام دهید این است که روی مبل لَم بدهید، تلویزیون را روشن کنید و به استراحت بپردازید.
بسیار خوب، ما یک خبر عالی برایتان داریم.
تماشای سیتکامهای تلویزیونی یکی از بهترین راههای تقویت واژگان انگلیسی است و همچنین یکی از بهترین روشها برای اینکه یاد بگیریم چگونه زبان انگلیسی را روانتر صحبت کنیم. (واژهی «سیتکام» ، به انگلیسی «sitcom» ، بهمعنی «کُمدی موقعیت» است _ موضوع سیتکامها حول اشخاصی میگردد که در یک فضای خودمانی نشسته و مشغول خنده و دستانداختن یکدیگر هستند.) برای آموختن اِسلَنگ یا همان زبان عامیانۀ آمریکایی (American slang) و یادگیری نحوهی واقعیِ صحبتکردن مردم، روشی بهتر از این وجود ندارد. خودتان را برای برقراری ارتباط با زبان انگلیسیِ «واقعی» _ یعنی زبانی که در کوچه و خیابان و یا از زبان دوستانتان میشنوید_ آماده کنید.
?
در اینجا 10 دلیل آوردهایم که چرا سیتکامهای مُدرن آمریکایی باید جزء همیشگی برنامۀ روزمرهی شما برای یادگیری زبان باشند.
نصیحت ما به شما، درخصوص انتخاب سیتکامی که در تکمیل زبان انگلیسی بهتان کمک کند، این است که سیتکامی را انتخاب کنید که دوستش دارید! این لیستِ برنامههای تلویزیونیِ خندهدار انگلیسی یک شروع عالی است.
با نقشآفرینی: سارا جسیکا پارکر، سینتیا نیکسون، کیم کاترال و کریستن دیویس.
چهکسی تا به حال اسم کَری، سامانتا، میراندا و شارلوت به گوشش نخورده است؟ چهار زن نیویورکی که عاشق خوشگذرانی هستند. شاید این سیتکام یکی از رومانتیکترین سیتکامهایی باشد که تابهحال در تلویزیون پخش شده یا حداقل از همه بیشتر دوام داشته است.
اتفاقات سیتکام «Sex and the City» در شهر نیویورک رخ میدهند و در همان شهر نیز فیلمبرداری شدهاند. این سیتکام در اصل براساس رمان «Sex and the City» نوشتۀ کندیس بوشنل ساخته شده است. این سیتکام داستان گروهی از زنان میانسالِ اهل مُد را روایت میکند که همگی دارای شخصیتهای متفاوتی هستند. این خانمها دوستان صمیمی یکدیگر هستند و شما زندگیها و ماجراهای عاشقانۀ جالب و نسبتاً پرپیچوخم آنها را در این سیتکام دنبال خواهید کرد.
کَری برادشا (سارا جسیکا پارکر) نقش اول زن در سریال است. کَری یک مقالهنویس و سمبل مُد است که در رابطه با روابط عاشقانه مقاله مینویسد. بیشتر وقتها کَری مشغول نوشتن است و شما میتوانید صدای او را بهعنوان راوی بشنوید که زوایای مختلف زندگی در نیویورک و مجردبودن را با بیننده درمیان میگذارد.
?
سیتکام «Sex and the City» ثابت کرده است که در بین مردان و همچنین زنان سرتاسر دنیا محبوب است و این محبوبیت بهقدری زیاد بود که حتی دو فیلم سینمایی نیز براساس این سریال و سریال پیشدرآمدِ آن بهنام «The Carrie Diaries» ساخته شد.
تماشای «Sex and the City» بسیار سرگرمکننده و لذتبخش است و به تمرکز خیلی بالایی نیاز ندارد. هرچه بیشتر از یک برنامه لذت ببرید، یادگیری با آن نیز آسانتر خواهد بود. زبان این سریال ساده است و افعال مرکب بسیاری در آن بهکار برده میشود که به شما در درک متنِ (context) این عبارات، که دشواری و پیچیدگی متفاوتی دارند، کمک خواهد کرد.
زبانی که در این برنامه استفاده میشود، انگلیسی عادی و معمولی شهر نیویورک است، پس اگر برای رفتن به نیویورک (سیب بزرگ) برنامهریزی میکنید، تماشای این سریال برای شما واجب است. این سریال به چند خط داستانی جالب نیز میپردازد که به مسائل اجتماعی روزمره و مُدرن ایالات متحده آمریکا مربوط میشوند، برای مثال رابطۀ جنسی ایمن، روابط دوستی و عاشقانه. این امر به شما کمک خواهد کرد تا بعضی از تفاوتهای فرهنگی مهم بین ایالات متحده آمریکا و کشورتان را درک کنید.
با نقشآفرینی: جانی کالگی، جیم پارسونز، کیلی کوئوکو و کونال نایر.
اگر هنوز سریال «The Big Bang Theory» را تماشا نکردهاید، فرصت داشتن اوقاتی شگفتانگیز با تلویزیون را کاملاً از دست دادهاید. در حال حاضر این سریال شاید یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیونی در سرتاسر دنیا باشد. سریال «The Big Bang Theory» درمورد گروهی از دوستان خرخوان است که در دانشگاه با یکدیگر کار میکنند و آزمایشات و تحقیقات علمی مختلفی را انجام میدهند.
شلدون و لئونارد هر دو فیزیکدان و دوستانی صمیمی هستند. آنها نهتنها دوست و همکاری عالی هستند، بلکه بهعنوان همخانه نیز با یکدیگر زندگی میکنند. سریال به روابط بین این دو نفر بهعنوان دوست، همکار و همخانه میپردازد و فراز و نشیبهای رابطۀ آنها را که توسط شلدون و خلقوخوی و رفتارهای بسیار عجیب او محک زده میشود، بهنمایش میگذارد.
?
دو همکار دیگر آنها یعنی راجش و هاوارد نیز دوستانی فوقالعاده هستند و گروه چهارنفرهی آنها از اینکه اعتراف کند که جمعی خرخوان (عاشقان علم و پژوهش) است، ترسی ندارد. آنها با یکدیگر به انجام آزمایشات مختلف میپردازند، فیلمهای علمی-تخیلی تماشا میکنند، بازیهای ویدیویی انجام میدهند و کتابهای مصور میخوانند.
این سریال بسیار خندهدار است و حتی لازم نیست که تمام صحبتها را متوجه شوید تا بفهمید جریان از چه قرار است چون اعمال شخصیتها واضح و گویای همهچیز است. شما قادر خواهید بود تا زبان عامیانۀ (اسلنگ) روزمره را در قالب متن بشنوید و درک کنید، برای مثال؛ «What’s Up?»
و اگر بهطور ویژه به علم علاقه دارید، میتوانید در رابطه با این مبحث لغات بسیار زیادی را بهسرعت یاد بگیرید. از آنجایی که اتفاقات این سریال پیرامون یک خوابگاه دانشگاهی رخ میدهند، میتوانید احساس کنید که تحصیل در یک دانشگاه آمریکایی چگونه است و با طرز صحبت دانشجویان آشنا شوید.
با نقشآفرینی: نیل پاتریک هریس، جاش ردنر، جیسون سیگل، آلیسون هانیگان و کوبی اسمالدرز.
این یک سریال جالب و خندهدار است و درک آن در ابتدا کمی دشوار است چون اتفاقاتِ داستان در آینده _ در سال 2030 _ رخ میدهند. اما بهمحضاینکه به این ایده عادت کنید که اتفاقات یک برنامه تلویزیونی در زمانی بسیار عقبتر رخ میدهند، واقعاً از تماشای آن لذت خواهید برد!
شخصیت اصلی داستان تِد موزبی است و برای بچههای خود داستانی را بازگو میکند درمورد اینکه چهطور و چهزمانی همسر خود (یعنی مادر آنها) را ملاقات کرده است. داستان تِد در سال 2005 زمانی که او 27 سال داشت، آغاز میشود. تِد بعد از نامزدیِ بهترین دوست دانشگاهش ترغیب به ازدواج میشود.
?
اما بارنی دوست تِد که حسابی به خانمها علاقه دارد (از خانمها خوشش میآید و با زنان زیادی قرار میگذارد) ، از خیالی که تِد در سر دارد خیلی خوشحال نیست، بیشتر به این خاطر که دیگر کسی را نخواهد داشت تا با او بیرون برود و دوستدختر پیدا کند. این داستان در طی سریال برای بچههای تِد بازگویی میشود و داستانهای مختلفی در رابطه با تمام دوستان تِد نیز وجود دارد.
صرفنظر از مسئلهی پیچیدهی زمان، بهمحض اینکه ایدهی این سریال را بفهمید، درک آن نیز بسیار ساده میشود. در تمام طول سریال یک راوی داریم (تِد) و این امر به توضیح ماجرا کمک میکند.
این یک برنامۀ سرگرمکننده است و در آن از صحبتهای روزمره و شوخیهای زیادی استفاده میشود. برای مثال، کلماتی همچون «high five» ، «legendary» ، و «awesome» خیلی به گوشتان خواهد خورد. تماشای این سریال برای درک فرهنگ آمریکایی درخصوص قرارهای عاشقانه و ماجراهای عشقی نیز عالی است. بارنی، همان دوستِ عاشق خانمها، بهطرزی باورنکردنی بامزه است. شما بلافاصله عاشق شخصیت او میشوید، این مسئله شما را وادار میکند که بخواهید باقی سریال را تماشا کنید.
با نقشآفرینی: آمریکای فررا و ونسا ویلیامز.
سریال «Ugly Betty»یک برنامۀ تلویزیونی سرگرمکننده است که تمرکز آن بر روی گروه سنی جوانتر است، اما این به این معنا نیست که افراد مسنتر نیز از این سیتکام آمریکاییِ شاد لذت نخواهند برد. شخصیت اصلی این سریال بِتی سوارز (آمریکای فررا) است. بِتی یک دختر آمریکای لاتینیِ مهربان و شیرین و اهل محلۀ کوئینز واقع در شهر نیویورک است.
بِتی دختر شیرینی است، ولی از مهارتهای سادهی اجتماعی، اعتماد به نفس و درک از مُدِ روز بیبهره مانده است. (بعضی از لباسهایی که برای سِتکردن انتخاب میکند مضحک هستند!) بِتی صرفاً از یک دختر معمولیِ منفور به دستیار شخصی مجلۀ Mode ، واقع در جالبترین بخش شهر نیویورک، یعنی منهتن، تبدیل میشود. این مجله توسط بردفورد مید که فردی بسیار ثروتمند است، اداره میشود. با وجود اینکه بِتی اصلاً فرد باحالی نیست و با شمایل مجلۀ Mode جور درنمیآید، بردفورد، بِتی را استخدام میکند تا از پسرش مواظبت کند و همچنین مراقب سردبیر مجله، یعنی دنیل، باشد و اطمینان حاصل کند که دنیل از دردسر دور میماند و کسبوکار را بهطور شایستهای اداره میکند. در ابتدا، از بِتی بهدرستی استقبال نمیشود، اما با گذشت زمان آن دو کمکم به هم اعتماد میکنند و حتی دوستان یکدیگر میشوند.
?
بِتی از وقتی یک دختر کوچک بود، آرزو داشت که ناشر شود و با وجود اینکه فردی بسیار باهوش و سختکوش است، بهخاطر ظاهرش و بهخاطر اینکه هیچ درکی از مُد ندارد، هیچوقت واقعاً این فرصت برای او مهیا نشد. بِتی با وجود فرصت جدیدی که در مجلۀ Mode بهدست آورده است، مصمم است که برای تحققبخشیدن به رویایش هر کاری بکند.
دنبالکردن سریال «Ugly Betty» کار سادهای است، مخصوصاً به این خاطر که بیشتر تمرکز داستان بر روی خانوادهی بِتی است _ خانوادهای که زبان مادریشان انگلیسی نیست. همچنین روشی عالی برای یادگیری لغات خاص مربوط به دنیای مُد، مجلات و کار انتشارات است.
با نقشآفرینی: میلا کونیس و اَشتون کوچر.
همانطور که نام این سیتکام آمریکایی نشان میدهد، داستان این سریال در دهۀ 70 میلادی رخ میدهد، زمانیکه موسیقی راک و هیپیها محبوب بودند. یکی از شخصیتهای اصلی سریال اریک فورمن، یک دانشآموز دبیرستان معمولی آمریکایی است که در دهۀ 70 میلادی به بلوغ میرسد. سریال بر روی زندگی، دوستان و خانوادهی او تمرکز میکند. آنها یک گروه نوجوان معمولی هستند که احساسات و هیجانات معمول دوران نوجوانی مثل شادی و غم را تجربه میکنند.
اریک با والدین خود (رِد و کیتی) زندگی میکند و دوستدخترش، دانا، همراه با والدین خود (میج و راب) در خانۀ مجاور آنها زندگی میکند. دیگر اعضای گروه را جکی (میلا کونیس) ، کلسو (اشتون کوچر) ، هاید و فِز که یک دانشآموز انتقالی از آمریکای جنوبی است، تشکیل میدهند.
این گروه دوستی اکثراً وقت آزاد خود را در زیرزمین (فضای ساختهشده در زیر یک خانه در ایالات متحده آمریکا) به وقتگذرانی با یکدیگر و انجام کارهای معمول نوجوانان میگذرانند و در این مدت به زندگی، خانواده، دوستدختر و آیندهی خود میاندیشند. این سریال بعضی از اشتباهات خندهدارِ دوران نوجوانی را که اکثر مردم میتوانند با آنها همزادپنداری کنند، بهنمایش میگذارد.
این یک سریال خندهدار است، اما در عین حال بسیار واقعگرایانه است و زندگی نوجوانان عادی را نشان میدهد. این سریال مملو از زبان انگلیسی روزمرهای است که اشخاص جوان استفاده میکنند و همچنین شما بهواسطۀ فِز، دانشآموز انتقالی خارجیِ اهل آمریکای جنوبی، خواهید دید که چگونه اشخاصی که زبان مادری آنها انگلیسی نیست، درصورتیکه این زبان را بهدرستی درک نکنند، میتوانند اشتباهات بسیار خندهداری را مرتکب شوند.
با نقشآفرینی: اِلن پومپئو، ساندرا اوه، پاتریک دمپسی، جاستین چیمبرز و کاترین هایگل.
سریال «Grey’s Anatomy» محبوبترین سیتکام پزشکی آمریکا است. این سریال به داستان زندگی شخصیت اصلی یعنی دکتر مِرِدیت گری (پومپئو) ، و اینکه او چگونه دوران رزیدنتی (کارآموزی درونسازمانی او جهت پزشکشدن) خود را آغاز کرد، میپردازد. این سریال دوران رزیدنتی مردیت را دنبال میکند و داستان را تا زمانیکه او سرانجام فارغالتحصیل و به یک جراحِ قابل تبدیل میشود بهتفصیل برای بینندگان شرح میدهد.
در هر قسمت از سریال مردیت بههمراه سایر جراحان بیمارستان سیاتل گریس با معضلات پزشکی مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. همچنین ماجراهای هیجانانگیز بسیاری نیز در این سریال وجود دارند که بینندگان را مشتاق نگه خواهند داشت و در ادامۀ سریال شاهد مرگ برخی از شخصیتهای اصلی، روابط عاشقانه، مسائل و مشکلات شخصی و کاری خواهیم بود.
سریال «Grey’s Anatomy» چندین روابط مختلف را در برمیگیرد و دیالوگهای دونفرهی بسیار زیادی میان شخصیتهای مختلف آن وجود دارد، امری که دنبالکردن داستان را آسانتر میکند، چراکه درک مکالمات گروهی اغلب دشوارتر است.
علاوهبراین، سریال «Grey’s Anatomy» از دیالوگهای معمولی زیادی استفاده میکند و یک برنامۀ تلویزیونی عالی برای یادگیری اصطلاحات رایج انگلیسی بهشمار میآید. اگر به بهداشت و پزشکی علاقه دارید یا مشغول گذراندن دورهی کارآموزی هستید تا پزشک شوید یا در سایر زمینههای پزشکی تخصص بگیرید، تماشای این سریال برای شما عالی است، چراکه لغات تخصصی بسیاری در آن بهکار برده میشود. برخلاف سایر برنامههای تلویزیونی، این سریال از زبان و اصطلاحات انگلیسیِ پزشکی صحیح و دقیقی استفاده میکند، این موضوع درک بیشتری از متنی که این اصطلاحات در آن بهکار برده میشوند، به شما خواهد داد.
با نقشآفرینی: جنیفر انیستون، کورتنی کاکس، متیو پری، مت له بلانک و لیسا کودرو.
تقریباً همه درمورد راس، ریچل، مونیکا، فیبی، چندلر و پسر بامزهی محبوب ما یعنی جوئی _ شخصیت اصلی سیتکام معروف و جهانیِ «Friends» _ شنیدهاند. با وجود آنکه این سیتکام دیگر تولید نمیشود، اما بهحدی محبوب بوده و هست که شما همیشه میتوانید بازپخش (تکرار قسمتهای) آن را هر جای دنیا که باشید در تلویزیون پیدا کنید.
ریچل در گذشته دختر مشهور و ثروتمندی بود و حالا از نظر مالی به ثروت پدرش وابسته است. مونیکا، بهترین دوست ریچل، آشپز و یک کنترلگر به تمام معناست و در زندگی عاشقانۀ خود مشکل دارد. مونیکا در دوران کودکی بهعلت چاقی همیشه مورد آزار و تمسخر دیگران قرار میگرفت و همه به او «دختر چاقه» میگفتند. راس برادر بزرگتر مونیکا است و از زمانیکه ریچل و مونیکا در دبیرستان با هم دوست بودند، عاشق ریچل بوده است، اما او یک فرد بهاصطلاح خرخوان است و دوستانش اغلب بهخاطر شغلش او را مسخره میکنند _ او یک دیرینشناس است (دانشمند دایناسورها).
راس همچنین از همسر خود طلاق گرفته است، یک بچه دارد و دربهدر بهدنبال دوستدختری برای خودش میگردد. اما بدشانسی او با زنها همچنان ادامه دارد، ازجمله با ریچل. فیبی یک هیپی است و گاهیاوقات طوری رفتار میکند که انگار نمیداند که دارد چهکار میکند. فیبی ماساژور است و با وجود اینکه استعداد چندانی ندارد، آرزو دارد که خواننده شود.
چندلر کار دفتری دارد و خیلی شوخی میکند، که اغلب اوقات بیمورد و بیجا هستند. جوئی معروفترین شخصیت داستان است، او از یک خانوادهی سنتی ایتالیایی مهاجر میآید و عاشق زنها است. شغل او هنرپیشگی است و با زنان مشهور متعددی قرار میگذارد و تکیهکلام او «How are you doing?» است.
این شش دوست بیشتر وقت خود را در Central Perk Café ، جایی که ریچل در آن کار میکند، با یکدیگر وقت میگذرانند. این برنامۀ تلویزیونی براساس زندگی شش فرد عادی ساخته شده است، اما با این وجود یک برنامۀ بسیار خندهدار است. قطعاً یکی از آن سریالهایی است که باید تماشا کرد.
این یک برنامۀ خندهآور است و شوخیهای آن بسیار واضح هستند، که این یعنی لازم نیست که زبان انگلیسی را عالی متوجه شوید تا صحبتها را بفهمید. تمام شخصیتهای سریال بسیار متفاوت هستند و شما میتوانید زبان انگلیسی را تا حدودی در سطح عالی یاد بگیرید تا در برقراری ارتباط با دوستانتان به شما کمک کند.
زبان این سریال محاورهای است، همچنین شما قادر خواهید بود که از طریق دیالوگها نحوهی درک شوخیهای ساده را بیاموزید. ظاهراً سرعت گفتگوها نیز در این سریال خیلی آهستهتر و واضحتر از بیشتر سایر سیتکامها است، این موضوع باعث میشود که همۀ شماهایی که سعی دارید انگلیسی یاد بگیرید، این زبان را آسانتر و بیشتر درک کنید.
با نقشآفرینی: لی میشل و کوری مونتیه.
هر قسمت سریال «Glee» یک ساعت است، این سریال داستان یک معلم دبیرستان و تلاشهای نومیدانۀ او برای متحولکردن انجمن آوازخوانی (گروه همسرایان) مدرسهشان را روایت میکند. در این سریال ما میبینیم که او سعی میکند به گروهی از اجراکنندگان که ظاهراً در ابتدا بیاستعداد هستند، انگیزه بدهد تا سخت تلاش کنند و خود را به مسابقات ملی آوازخوانی برسانند. در گذشته گروه همسرایان مدرسه درجهیک بود، اما چندین مورد رسوایی مختلف باعث شکست گروه شد و از آن پس گروه همسرایان فقط نظر بچههای کوچکی را به خود جذب کرد که کمی عجیبوغریب بودند یا با باقی بچههای مدرسه جور نمیشدند.
این سیتکام کُمدی-موزیکال زندگی نوجوانان را روایت میکند و به بعضی از مشکلات و واقعیتهای روزمرهای که برخی از دانشآموزان در مدرسه با آن مواجه میشوند، میپردازد. این یک برنامۀ خندهآور است و همه میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، و همچنین بهخاطر تأثیر موسیقایی آن، در نظر برخی از افراد متفاوت است. آنچه سریال «Glee» را از این هم جالبتر میکند، این است که بعضی از بزرگترین ستارههای دنیا، ازجمله لیندزی لوهان، بریتنی اسپیرز و دمی لواتو نیز در این سریال نقشهای افتخاری (نقشهای کوتاه) داشتهاند.
در گذشته ثابت شده است که متن آهنگها به زبانآموزان کمک میکند تا یادگیری بهتری داشته باشند، چراکه تکرار در آنها زیاد اتفاق میافتد و اینکه آهنگها بهیادماندنی هستند. سریال «Glee» درزمینۀ تلفظ واژگان به شما کمک خواهد کرد، چون در طول سریال میبینیم که معلمِ موسیقی درخصوص طرز تلفظ واژگان درسهای مختلفی را بهتفصیل برای دانشآموزان توضیح میدهد تا به آوازخوانی آنها کمک کند. آهنگهای این برنامۀ محبوب به شما کمک خواهند کرد تا زبان انگلیسی را بهتر بهخاطر بسپارید و حتی در زمینۀ آهنگ و لحن صدا (intonation) نیز برای شما مفید خواهد بود.
با نقشآفرینی: بلیک لایولی.
سیتکام «Gossip Girl» یک سریال تلویزیونی درام آمریکایی محبوب و مخصوص ردهی سنی نوجوانان است و در اصل براساس سری کتابهای «Gossip Girl» ، نوشتۀ سِسیلی فون زیگزار، ساخته شده است. این سریال یک راوی دارد که تا همان انتهای سریال ناشناس باقی میماند و با نام دختر سخنچین شناخته میشود. داستان این سریال حول گروهی از بچههای پولدار دبیرستانی میچرخد که در مرفهترین بخش منتهن در محلۀ آپر ایست ساید زندگی میکنند.
قسمت اول سریال با معروفترین دختر محبوب محلۀ آپر ایست ساید، یعنی سرینا ون در وودسن، که به یک مدرسۀ شبانهروزی فرستاده شده بود، آغاز میشود. داستان سریال «Gossip Girl» بر روی بلر والدورف نیز متمرکز میشود، یک دختر محبوب دیگر که خودش را محبوبترین دختر مدرسه میداند و حتی خودش را ملکۀ زنبور عسل (Queen Bee) صدا میزند.
چاک بَس پسرِ بَد اصلی داستان است که مشکلات مختلفی را در رابطه با خانواده، زندگی عاشقانۀ پیچیده و انواع مختلف اعتیاد پشتسر میگذارد. یکی دیگر از شخصیتهای اصلی داستان نِیت است که مدتهاست با بلر قرار میگذارد تا اینکه سرینا از مدرسۀ شبانهروزی برمیگردد و همهچیز را نابود میکند.
در این سریال رسواییها و مشاجرههای زیادی بین دوستان اتفاق میافتد. وقتی دَن و جنی هامفری بعد از طلاق والدین خود به آن محله نقلمکان میکنند تا با پدرشان زندگی کنند، به مدرسۀ بچههای پولدار فرستاده میشوند، و این درحالیست که از یک خانوادهی بسیار متوسط میآیند. در سریال این دو شخصیت را میبینیم که سعی میکنند خود را تغییر دهند تا با طبقۀ بالای جامعه جور شوند.
دنبالکردن «Gossip Girl» کار سادهای است چون این سریال یک راوی دارد که ابتدا و انتهای هر قسمت را توضیح میدهد و هرآنچه که زبانآموزان از قلم انداخته باشند را تکمیل میکند. زبان سریال، خودمانی و غیردوستانه است و یک مثال عالی از نحوهی صحبت جوانان آمریکایی با یکدیگر است.
با نقشآفرینی: ایوا لونگوریا، تری هچر و نیکولت شریدان.
سریال «Desperate Housewives» یک درام سرگرمکننده است که داستان آن در یک کوچۀ کوچک بهنام Wisteria Lane واقع در حومۀ شهر خیالی (غیرواقعی)Fairview رخ میدهد. این درام که بهطرز هوشمندانهای نوشته شده است، داستان زندگی گروهی از زنان بسیار متفاوت را دنبال میکند. این سریال رویکرد جالبی دارد و راوی آن یک زن است که در اولین قسمتی که از تلویزیون پخش میشود، میمیرد.
داستان سریال 13 سال طول میکشد. بینندگان میتوانند تبدیل به بخشی از زندگی این خانمها شوند و کشمکشهای روزمرهای که آنها در خانه و با خانوادههایشان دارند را تماشا کنند. سریال «Desperate Housewives» مملو از ماجراهای هیجانانگیز است، رازهای بسیاری در کوچۀ Wisteria وجود دارد، جنایات و روابط عاشقانۀ بسیاری نیز رخ میدهند. در ظاهر بهنظر میرسد که این خانمها همهچیز دارند، عشق، خانواده، پول و خانههای زیبا، اما وقتی با شخصیتهای داستان بیشتر آشنا میشوید، خواهید دید که این خانمها آنقدرها هم که درابتدای داستان بهنظر میآمد، معصوم و بیگناه نیستند.
ما در سریال با سوزان آشنا میشویم، یک مادر مطلقۀ صاحب یک فرزند که سعی دارد توجه همسایۀ جدید خوشقیافهاش، مایک دلفینو، را به خود جلب کند. لینت کماکان مشغول دستوپنجهنرمکردن با شغل مادری و چهار فرزند پرتوقعش است. بری، یک خانم خانهدار معمولی دهه شصتی، عاشق آشپزی و تمیز نگهداشتن خانه است. اما زندگی او مملو از رسوایی است و ما او را تماشا میکنیم که برای نجات زندگی زناشویی خود با شوهرش تقلا میکند.
گبی، یک زن زیبای اهل آمریکای لاتین و مُدلِ سابق، نومیدانه تلاش میکند تا رابطۀ عاشقانۀ خود را از شوهرش کارلوس پنهان کند. بله، زندگی این زنانِ «معمولی» ، هنگامیکه بیشتر با آنها آشنا میشوید، خیلی هم معمولی نیست. داستان این سریال پیچ و تابهای زیادی دارد و وقوع اتفاقات غیرمترقبه در کوچۀ Wiateria امری غیرعادی نیست.
جالب اینکه، سریال «Desperate Housewives» میتواند یکی از بهترین سیتکامهای آمریکایی برای یادگیری زبان انگلیسی باشد و علت آن هم استفادهی طبیعی و عادی سریال از زبان محاوره (روزمره) و زبان اصطلاحی است.
قالب متنیِ این سریال بین رسمی و غیررسمی تغییر میکند و بنابراین، شما قادر خواهید بود که مهارتهای شنیداری خود را در موقعیتهای مختلف تقویت کنید. زبانی که در این سریال استفاده میشود تنوع زیادی دارد و میتواند هر سطحی از زبان را ارتقا بدهد و شما قادر خواهید بود که بعضی از اصطلاحات رایج را بشنوید. برای مثال؛ «it serves him right» (حقشه) و «I want to take a rain check.» (باشه برای بعد چون من کار دارم)
اگر برنامههای درست و مناسبی را تماشا کنید، تلویزیون میتواند یکی از بهترین روشهای یادگیری زبان انگلیسی باشد.
... بسیار خوب حالا شما یک بهانۀ عالی برای تماشای تلویزیون دارید! از تلویزیون خود بیشترین بهره را ببرید و از آن برای تقویت کلیۀ مهارتهای زبانیتان استفاده کنید و بهجای سناریوهای غیرواقعیِ کتبی که اغلب در کتب آموزشی معمولی زبان میبینید، ارتباطات «واقعی» برقرار کنید.
حالا که اینجا هستید، یک مقاله جالب دیگر هم بخوانید: بهترین روش یادگیری زبان با فیلم
منبع: https://dayzeetalk.com/