(ادامه از قبل - برای آدرس ها به شماره های قبل رجوع بفرمایید)
بخش اول: چیستی سنت گرائی
معرفی سنت گرایی از منظر دکتر نصر
"حدود شصت یا هفتاد سال پس از پیدایش آثاری دارای ماهیت سنتی در جهان غرب، هنوز بسیاری از محافل، فهم درستی از سنت ندارند و آن را با رسم، عادت، الگوهای فکری موروثی و مانند آن خلط می کنند." (نصر، 1380، 134) این جمله از دکتر نصر به خوبی نشان می دهد که تبیین مقاصد ایشان از اصطلاحاتی که به کار می برند تا چه حد در نقد آثار ایشان اساسی است. ایشان تصریح می کنند که هیچ معادلی برای این واژه در زبان ها وجود ندارد.( همان،134) حتی در بیان خود ایشان که به تفصیل به تبیین مفهوم سنت پرداخته اند، این کلمه گاهی در معنایی عامتر و کلی تر و گاهی در معنایی خاصتر به کار می رود. (ن.ک: همان، 135، 142)
به این ترتیب روشن می شود که کلیدی ترین امر در فهم مکتب سنت گرایی، در همین واژه نهفته است. ما بدون اینکه به تفصیل، به مفهوم شناسی این واژه بپردازیم، اجمالاً به عصاره آن اشاره می کنیم:
سنت، فارغ از ذهنیت آدمیان، جریان فیض الهی از مبدأ هستی تا عالم ناسوت و صعود مظاهر مادی عالم ناسوت تا خزائن غیب الهی و در نهایت ذات بی کرانه حق است. (ن.ک: نصر،1380، 132 و 135 و 136) بخشی از این سنت، به مثابه یک جریان تکوینی در عالم هستی، وجود انسان و هدایت گری خداوند از معبر اولیاء برگزیده و مجاری اسم هادی اوست. تجلی و ظهور این حقیقت در ذهن آدمیان، در لباس فرهنگ ها و مکاتب انسانی در طول تاریخ، سنت های اصیل را به معنایی دیگر تحقق بخشیده است. می توان این معنا را جلوه ای از همان معنای قبلی دانست به این صورت که میزان اصالت و حقیقتی که در یک مکتب یا فرهنگ یا دین، موجود است به میزان همان تجلی اسم هادی خداوند و تمهیدیست که آن مکتب برای شهود امر قدسی ایجاد می کند. (ن.ک: نصر،1380، 135 و 151)
با این نگاه، هر آنچه موجود است از آن حیث که جلوه ای از هستی مطلق الهیست، هم خیر است و هم سنتی. شر محصول سوء اختیار موجودات مختار است که نسبت به آنها شر و انحراف و فساد است و از آن حیث که امری وجودی و جلوه ای از خداوند و فعل اوست که مطابق نظام احسن، تحقق یافته است، خیر است. هر نوع فکر، مکتب، فرهنگ و دینی که به درستی نظام هستی را معرفی و انسان را به سوی غایت متعالی خود سوق دهد، به میزانی که چنین کارکردی دارد، متصف به سنتی بودن می شود. انحراف و بدعت ها در تمامی سنت ها وجود دارند. گاهی این انحراف، هم در متون مقدس آنها است و هم در تفاسیر آنها. در خصوص اسلام فقط در مورد قرآن که أساس دین است، انحراف، فقط در مرحله تفسیر ممکن است رخ دهد اگرچه در خصوص حدیث و سیره اهل بیت ع موارد انحراف و جعل کم نیستند. در یک نگاه کلان تر، شناختی که از اسلام داریم در غیر معصومین و تعداد معدودی از برگزیدگان الهی، لایه ای از تشابه و غیرواقع نمایی را قطعاً به همراه دارد که از آن گریزی نداریم.[1] اگر در مجموع، انحرافات در یک سنت به قدری نباشد که مانع از حداقلی از شهود امر قدسی شود، می توان آن سنت را یک سنت اصیل دانست. به این ترتیب سنت ها درجات مختلفی دارند. ممکن است یک سنت ظرفیتی محدود و دیگری ظرفیتی عظیم برای تمدن سازی داشته باشد.
مدرنیته انحراف بزرگ عصر ماست. اینکه چگونه واژه "مدرن" تولید شده و مفاهیم دیگری به دنبال آنها خلق شدند و در مقابل، مفاهیمی چون سنت و سنت گرایی ابداع شد، مباحثی است که در جای دیگر باید به تفصیل آن پرداخت.
اجمالا اینکه، مفاهیم سنت و سنت گرایی ابزارهایی ذهنی اند که در تقابل با مدرنیته خلق شده اند (نصر، 1386، 29)، لکن محتوای آنها، محصور در عصر جدید نیست. ابزاری نرم، برای بیان حقایقی ازلی و ابدیست (نصر، 1380، 144) که در هر عصری ادبیات خاص خود را داشته است و امروزه، برخی احساس نیاز کرده اند تا با این ادبیات به بازتبیین آنها بپردازند. ما این حسن سلیقه را ارج می نهیم.
حضور خداوند در ذهنیت فرهنگ بشری در دوره پیشامدرن و حذف این حقیقت از لایه خودآگاه ذهن انسان مدرن، بزرگترین نقطه عطف تاریخ فرهنگ بشر تا زمان کنونی است. پیوند سنت به گذشته تاریخ بشر پیوندی مفهومی نیست که نمود بزرگداشت رخداد یک حقیقت متعالی در گذشته تاریخ باشد که استمرار زمانی یافته است. (ن.ک: نصر، 1380، 144 و 167) بزرگداشت وحیی که در سنت اسلامی بر پیامبر ص نازل شد اگر خالی از قابلیت شهود امر قدسی در استمرار تاریخی آن باشد، به معنای تداوم پوسته ی یک سنت، بدون محتوا و مغز است که در حقیقت یک سنت نما است. یک لاشه ی انسان زیبا که معمولاً تعفن و رایحه تنفرانگیزش روح آزار است. "سنت هم ثابت است و هم دارای استمرار و اتصالی سرزنده.استمرار و اتصالی که هم شناخت حقیقة الحقایق و هم ابزار و اسبابی برای فعلیت یابی و متحقق شدن به این شناخت در مقاطع زمانی و مکانی مختلف را در خود دارد." (نصر،1389، 116). سنت مفتون شدن از شهود حقیقت قدسی است و چنانکه به عنوان مثال "مفتون شدن از مشاهده یک گل" به دلیلِ تقلیدیْ گزینشی از گذشتگان نیست بل تجربه ای نو به نو است که بر بنیان های ثابت غریزیِ بشر استوار است؛ مفتون شدن از شهود امر قدسی نیز چنین است . هر نفسی و هر نسلی را تجربه ای نو بباید تا چنین سنتی بپاید. (نصر، 1380، 144 و 167)
همچنین نسبت سنت به قبل از دوره جدید به این معنا نیست که دوره پیشامدرن بشری، نمونه کاملی از سنت است که به وضوح، بطلان آن آشکار است. أساساً تجدد و مدرنیته که در مقابل سنت هستند، بر اساس انقطاع و انسلاخ از امر متعالی تعریف می شوند. (نصر، 1386، 168) هم انحراف از فطرت و انسانیت در دوره پیشامدرن به وفور یافت می شود و هم جلوه های نور سنت و رویش های جدید آن در دوره معاصر، اگرچه نور سنت و عمق پیامِ پیام آوران آن و شدت نفوذ آنها در عمق جان بشری در گذشته ی تاریخ، به گونه ای بوده است که عمده فرهنگ های اصیل و تاریخی بشر، از نظر دکتر نصر حاوی عناصری از نور هدایت الهی ولو همراه برخی انحرافات بوده است به گونه ای که انسانِ آرمانی آنها در مجموع، یک انسانِ معطوف به فطرت باطنی و عالم معناست است که به یک نوع حقیقت بسیط یگانه و بی کرانه گرایش باطنی دارد. (نصر،1380، 145 و 146 و 242تا246) تحقیق میدانی دکتر نصر در خصوص تعدادی از فرهنگ ها و مکاتب و ادیان بازمانده از دوران پیشامدرن[2] ایشان را به این نتیجه رسانده است که روح و بنیان اصلی آنها حتی پس از انحرافات حاشیه ای که در آنها رخ داده، توجه به حقیقت بسیط، یگانه و بی کرانه هستی است که در هر مکتبی، با ادبیاتی مخصوص به آن اشاره شده است. (مهدوی، 1391، 303) همان حقیقتی که ما آن را توحید مینامیم. (نصر،1380، 140 و همو، 1389، 135)
از سوی دیگر، نقطه مرکزی فرهنگ و اندیشه مدرن، بر نفی این بُعد از هستی و ویژگی سرشتی انسان در توجه و سیر به سوی آن و در عوض، جای گزینی امانیسم به جای آن است. انحراف و شر در این فرهنگ، حداکثری و اصیل و خیر آن حاشیه ای، غیراصیل و حداقلیست.
(ادامه دارد)
[1] سبحان الله عما یصفون. الا عباد الله المخلصین.( سوره مبارکه صافات، آیه شریفه 159 و 160) (خدا منزه است از هر آنچه آدمیان توصیف می کنند مگر بندگانی از خدا که به درجه اخلاص در نفس رسیده اند.)
[2] ادیان سامی(یهودیت، مسیحیت و اسلام)، ادیان هندی( هندویی یا برهمایی، بودایی،جینی و سیک)، آئین های زرتشتی(مهرپرستی،مانوی)، مشرب های چینی(کنفوسیوس، تائو، ایندو)، ادیان بومی سرخ پوستان آمریکا، سیاه پوستان آفریقای مرکزی و جنوبی و بومیان استرالیا (مهدوی، 1391، 303)