ماهد توسلی
ماهد توسلی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

آنتونی

آنتونی هر روز ساعت پنج به شرکت شیر میرفت، باکس های شیر را در ماشین میگذاشت و قبل از ساعت هفت همه بطری ها شیر مربوط به محله زیتون را کنار در ورودی میگذاشت. مصرف کنندگان شرکت شیر هم هر روز کمی قبل از ساعت هفت در ورودی را باز میکردند و بطوری شیر را برمیداشتند.آنتونی هر روز باید این کار را انجام میداد حتی روزهای تعطیل،حتی در کریسمس.

آنتونی ساعت هشت به شرکت برمیگشت و برگه مربوط به انجام کار را امضا میزد و حقوق آن روز را دریافت میکرد.حقوقش زیاد نبود ولی او راضی بود و به بیشتر ولع نداشت. هر روز که پول را میگرفت چند سنت را در کتابخانه کوچک خانه اش لای عهد عتیق میگذاشت که هیچوقت نمیخواند ولی حس میکرد باید یک عهد عتیق داشته باشد. بقیه پول را به سه قسمت میکرد، با یک قسمت برای خوراک روزانه خرید میکرد،یک قسمت برای خرید نوشیدنی و قسمت دیگر هم برای رفتن به تالاب.

آنتونی آدم خوش خنده ای بود و با مردم به خوبی معاشرت میکرد ولی وقتی در پارک روی نیمکت مشغول خواندن کتاب میشد کسی نباید به او نزدیک میشد چون شدیدا ناراحت میشد. در جواب اینکه چرا دوستی ندارد میگفت نیازی نمیبینم. عقاید تاریکی داشت و کمتر با مردم درموردشان صحبت میکرد ولی اگر روزی حواسش نبود و دهانش را باز میکرد شاید حس میکردی برای او فردایی وجود ندارد.

آنتونی باور داشت جهان عدالتی ندارد و خبری از خدا نیست. او میگفت جهان به شدت ناراحت کننده و بی رحم است اما آنقدر چیزهای زیبا برای دیدن و شنیدن و گفتن وجود دارد که تا آخر عمرت میتوانی به آنها مشغول شوی.خودش هم همینطور بود. اغلب خنده بر لب داشت، حسابی آدم را تحویل میگرفت و آدم از هم صحبتی چند ثانیه ای با او لذت میبرد. آنتونی سعی به پنهان کردن نمیکرد؛ هرطور که بود همانطور خودش را نشان میداد و کسی را دور نمیزد.

اگر با آنتونی برخورد کردی باید حواست با چند نکته باشد.مهمترین مورد اینکه هرگز نقد نکنی، از هرچه نقد کنی ، او وارد میشود و اشتباهاتت را به تو گوشزد میکند، از جهل بشر میگوید و بد ماجرا اینجاست که من ندیدم او درست نگوید. مورد بعدی که بالاتر هم گفتم این که وقتی کتاب میخواند مزاحمش نشوی.

آنتونی زندگی شما چگونه است؟ آیا خود شما آنتونی هستید؟

آخرین باری که به زندگی از دور نگاه کردید چه زمانی بود؟

ماهدزندگی
https://mrtavassoli.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید