مخاطبان پس از مشاهدهی تغییر و تحول ظاهری، سعی میکنند ریشههای عمیقتر آن را جستجو کنند و وقتی به نتیجه برسند که تحول خاصی اتفاق نیفتاده، باور خود را به ریبرندینگ شما از دست خواهند داد.
بعداً هم سخت است که به آنها بگویید آنچه ماهها قبل یا سال قبل انجام دادیم، مقدمهای بر تغییراتی بود که به تازگی انجام دادهایم.
جمله بالا را در متمم خوانده ام و در موضوع ریبرندینگ( Rebranding)
در گذشته صاحب رستوران بود، تصمیم گرفت آن را به فست فودی تبدیل کند. پس از سه سال مجددا تصمیم گرفت که آن را به کافی شاپ تبدیل کند. ظاهرا همچنان به آن تصویر ذهنی خود نرسیده بود و این بار پس از یکسال نام را به کافه تغییر داد. همه این تغییرات با اسم مشابه رخ داد و فقط لفظ رستوران و فست فود و کافی شاپ جابجا میشد. اواخر متوجه شدم که این بار دیگر فعالیت خودش را تغییر نداده و اسم را تغییر داد .
در همه تغییراتی که انجام شد، طراحی داخلی و معماری و نوع صندلی و میز و پیشخوان همچنان ثابت بود. حتی رنگ دیوار را هم تغییر نداده بود.
در مثالی که زده شد میبینیم که ظاهر کار-از بیرون- عوض شده است ولی وقتی وارد محیط میشویم میبینیم با همان ساختار شکست خورده قبلی مواجه هستیم. بنظرم در ذهن شما ده ها مثال مشابه شکل گرفته باشد.
دوستی را میشناسم که زمانی با هم نزدیک بودیم. آن زمان ها لباس های ساده معمولی می پوشید، همان چیزی که اغلب ما می پوشیم. چند سال بعد که اتفاقا دیگر دوست نزدیک هم نبودیم، بطور اتفاقی او را دیدم. لباس هایش جین بودند و مشابه طرح های فیلم های وسترن آمریکایی. خواستم که سر صحبت را باز کنم، طبیعتا بنظرم آمد که باید طرفدار فیلم های وسترن باشد یا اینکه با دلیل دیگری این نوع پوشش را انتخاب کرده است. وقتی کمی حرف زدیم متوجه شدم که حتی اسم وسترن به گوشش نخورده است. گفته است که اصلا علاقه ای به هفت تیر کش ها ندارد. از هیپی ها و جریانات آن ها هم اطلاعی نداشت. در آخر متوجه شدم که بوتیک فروشی کار میکرده است و وقتی صاحبتش ورشکست میشود به جای دستمزد چند ماه عقب افتاده به او چند دست شلوار و پیراهن جین داده است. همان آدم و همان افکار ولی در ظاهری متفاوت. شاید بگوئید که خب چه ربطی دارد؟ بنظر من لااقل لباس هایی که نشانگر جنبش ها و انقلاب ها و علامت های خاص و ارزش ها و هنجار های خاصی هستند باید با دلیل مشخص پوشیده شوند .