ماهد توسلی
ماهد توسلی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

پادشکننده؛ یک دو

پادشکننده؛ یک دو

کتاب اول

پادشکننده: یک پیش درآمد

فصل دو؛ جبران بیش از حد و واکنش بیش از حد در همه جا


پدیده ای به نام رشد پس از سانحه، متضاد سندرم استرس پس از سانحه، وجود دارد که به واسطه آن رشد، افرادی که از رویدادهای گذشته آسیب دیده اند بهتر از خود قبلی شان می شوند.

ما در واژگان و اصطلاحات اندیشمندانه و به اصطلاح عالمانه درباره اختلال تکان دهنده پس از سانحه می شنویم نه درباره رشد پس از سانحه. اما فرهنگ عامه از معادل آن خبر دارد و آن را در عبارت "این چیزها شخصیتتون رو می سازه" خودش را نشان می دهد.

اندیشمندان معمولا پس روی پاسخ های منفی تصادفی بودن(شکنندگی) تمرکز می کنند تا پاسخ های مثبت(پادشکنندگی) . فقط در روانشناسی اینطور نیست: در همه حوزه ها شایع است.

یک ضرب المثل لاتین هست که می گوید: مهارت از دل گرسنگی زاده می شود.

در آثار اووید، دشواری آن چیزی است که نبوغ را بیدار می کند.

انرژی مازادی که از واکنش بیش از حد به شکست ها و موانع آزاد می شود همان چیزی است که باعث نوآوری می شود.

احتیاج مادر اختراع است.

برای ما تحمل کمبود راحت تر از برآمدن از عهده فراوانی است.

جبران کمتر از حد ناشی از نبود استرس زاها، هورمسیس وارونه و نبود چالش باعث افت بهترین بهترین ها می شود.

بودلر می گوید: بال های غول پیکر آلباتروس مانع راه رفتنش می شود.

این سازوکار جبران بیش از حد، در بعید ترین جاها پنهان می شود. اگر بعد از یک پرواز بین قاره ای خسته ای، به جای استراحت برو باشگاه و کمی زور بزن و تقلا کن.

بیشتر آدم ها موفق می شوند وقت آزادشان را هدر بدهند.

سازوکار جبران بیش از حد باعث می شود که در حضور اندکی نویز بهتر تمرکز کنیم، انگار مقابله با چنین سر و صدایی به ما کمک می کند که تمرکز ذهنی مان را تیز کنیم.

ایجاد لایه های افزونگی، خصلت اساسی مدیریت ریسک سیستم های طبیعی است.

پ ن : در علوم مهندسی، افزونگی عبارت است از قرار دادن زیر بخش های مشابه در یک سامانه به صورت موازی به طوری که عملکرد کلی سامانه در شرایط اضطرار یا خطا تامین شود.

افزونگی مبهم و دو پهلو است چون اگر هیچ اتفاق غیرمعمولی رخ ندهد شبیه یک زائده است. مگر اینکه اتفاق نامعمولی رخ دهد، که معمولا رخ می دهد.

جبران بیش از حد دقیقا شکلی از افزونگی است. یک سر اضافه برای هیدر با یک کلیه اضافی به ظاهر زائد برای انسان ها فرقی نمی کند.

سیستمی که جبران بیش از حد می کند لزوما در حالت جهش بیش از حد است و ترس بدترین پیامد و در واکنش به اطلاعاتی که درباره امکان خطر به دست آورده است ظرفیت و توان مازاد می سازد.

بدترین رویداد، وقتی رخ میدهد، در زمان خودش از بدترین حالت مورد انتظار هم بدتر است.

لوکرتیوس نوشت: احمق ها معتقدند بلندترین کوه دنیا همان کوه بلندی است که خودشان دیده اند. ما بزرگ ترین چیز از هر نوعی را که در زندگی مان دیده یا شنیده باشیم به عنوان بزرگترین چیزی که امکان دارد در نظر می گیریم.

اگر انسان ها برای آخرین نبرد می جنگند، طبیعت با نبرد بعدی می جنگد.

در هر صورت، مردم اول از پا در می آیند و بعدا خبرش را در روزنامه ها می خوانی و نه برعکس .

... این تمرین فکرم را درگیر وجه طبیعت گرایانه وزنه برداری کرد و وجهی که با پژوهش های مبتنی بر شواهد مطابقت دارد: روی حداکثر کار کن، بقیه وقتت را صرف استراحت کن و با استیک های لذیذ دلی از عزا درآور .

سنکا در رساله باب بخشش نوشته است:

"تنبیه مکرر، ضمن اینکه کینه و نفرت تعداد کمی را سرکوب می کند، کینه و نفرت همه را بر می انگیزاند...درست مانند درختی که هرس شده است و دوباره شاخه هایی بی شمار در می آورد."

اطلاعات پادشکننده اند، تلاش برای خدشه دار کردن بیشتر از تلاش برای تبلیغ کردنش، آن را تقویت می کند.

مارکوس اورلیوس، امپراطور روم: آتش از موانع تغذیه می کند.

نقد برای یک کتاب، نشانه صادقانه و غیرجعلی توجه است و این پیام را می رساند که آن کتاب خسته کننده نیست؛ و خسته کننده تنها چیز بسیار بد برای یک کتاب است.

اگر شما واقعا دلتان می خواهد که مردم کتابی را بخوانند با حس خشم به آن ها بگویید که : بیش از حد بهش بها داده اند. و اگر می خواهید اثر عکس بگذارید از وصف "دست کم گرفته شده" استفاده کنید.

بالزاک شرح می دهد که چطور هنرپیشه های زن به ژورنالیست ها لطف می کردند تا توصیف ها و روایت های خوشایند برایشان بنویسند-اما زیرک ترین بازیگران، آن ها را وا می داشتند تا اظهار نظر های ناخوشایند درباره شان بنویسند چون می دانستند این گونه اظهار نظرها آن ها را جالب توجه تر می کند.

...وقتی پسر بزرگش یعنی پدربزرگم با امیدواری کار اداری و پیشه سیاسی خود را آغاز می کرد، پدرش او را به بالینش فرا خواند و به پسرش گفت:

پسرم، من خیلی از تو ناامیدم، هیچ وقتی چیز بدی درباره تو نشنیده ام. تو ثابت کرده ای که نمی توانی برای خودت دشمن بتراشی.

...به این ترتیب این بخش را با یک استدلال به پایان می برم. کاملا گیج کننده است که آن هایی که بیشترین نفع را به ما رسانده اند کسانی نیستند که سعی کرده اند به ما کمک کنند( مثلا با توصیه و نصیحت ) بلکه بیشتر کسانی هستند که به طور فعالانه تلاش کرده اند -اما در نهایت نتوانسته اند- به ما صدمه بزنند.

جستار و نظرشخصی خودم را درمورد این فصل از کتاب اول را ، در نوشته ای دیگر منتشر خواهم کرد.

کتابپادشکنندهنسیم نیکلاس طالبماهد توسلیmahed tavassoli
https://mrtavassoli.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید