همانظور که احتمالا آشنا هستید، ابتدا با جملاتی از خود کتاب شروع میکنیم:
خب جملات بالا مربوط به صفحات 50-42 کتاب پادشکننده بود .
برداشت شخصی من از این نه صفحه:
نسیم میگوید که ما و سیستم ها برای زنده ماندن و بقا باید پادشکننده یا استوار باشند. برای پادشکننده بودن و استواری باید حدی از استرس زاها وجود داشته باشند.
مثالی میزند که شخصی برای مصون ماندن از مسمویت، با مصرف دوز های پائین سم خودش را نسبت سموم، مصون میکند. روزی سربازان دنبال او میگردند ولی او نمیتواند بوسیله سم خودکشی بکند، در نهایت به دست سربازان به شیوه فیزیکی(درد زیاد) کشته میشود. تلاش وی برای پادشکنندگی این جا اثر معکوس دارد.
پزشک معالج به شما توصیه میکند که ورزش کنید تا قوی بمانید. در جایی دیگر اما میگوید که آنتی بیوتیک مصرف کنید تا بیمار نشوید.
طبق گفته نسیم، ما اغلب در پیاده سازی یک مفهوم شناخته شده در ذهن مان در مکان های متفاوت ناتوان هستیم.
کارمند بانک میگوید نمیتواند که چمدانش را بلند کند ولی کمی بعد در باشگاه بدنسازی وزنه های چند برابر سنگین تر را گاها راحت بلند میکند.
خب به نظرم خیلی مطالب درهم شد و شاید رشته بحث از دستتان خارج شده باشد.
دویچر-زبان شناس- میگوید در دوره ای که هومر میزیست، خیلی از رنگ ها معنی نداشتند. یعنی آن رنگ را میدیدند ولی در بیان و کلام وجود نداشت. مثالی که نسیم میزند: دریایی به تاریکی شراب
بنظرم بهعنوان نتیجه گیری باید بگویم که برای بقا باید حدی از ریسک ها و شرایط سخت وجود داشته باشد. اگر میخواهیم رشد کنیم، باید در حد کنترل شده ای در شرایط سخت و تنگنا باشیم. همانطور که تحقیقات نشان میدهد ما در محدودیت های قابل کنترل، رشد بهتری داریم تا شرایط آزادی کامل.
دوست دارم به این نکته هم اشاره کنم که مقالهای میخواندم که میگفت سطح درآمد با رضایت خاطر و درکل شادمانی رابطه ای خطی ندارد، بلکه وجود رفاه تا اندازهای باعث شادمانی میشود ولی اگر از آن بیشتر شود، منجر به افسردگی و غم میشود.