ماهدبوک
ماهدبوک
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

ایران، برآمدن رضاخان

بریده کتاب «ایران، برآمدن رضاخان» اثر سیروس غنی با ترجمۀ حسن کامشاد از نشر نیلوفر


محمدعلی‌شاه با پدر علیل و محتاطش بسی تفاوت داشت. مردی مغرور و بوالهوس و خودکامه‌ای بی‌رحم بود. در سال‌های ولیعهدی خود در تبریز با ستمگری فرمان رانده بود و عادتِ رایزنی یا واگذاری قدرت نداشت. معتقد بود پدرش خبط کرد تسلیم مشروطه‌خواهان شد و به‌زعم او چنان‌چه زور و قهر بیشتر به کار رفته بود، جنبش مشروطه از هم می‌پاشید. حاضر نبود چیزی از قدرتش کاسته شود و معروف است که گفته: «ایجاد مجلس ایرادی ندارد به‌شرط آن‌که در امور دولت و سیاست دخالت نکند». از همان ابتدای سلطنتش هرچه از دستش برمی‌آمد برای انهدام مشروطیت کرد و یاران نیرومندی هم در میان رجال کشور و نیز پاره‌ای عناصر روحانی در اختیار داشت. بعضی از علمای برجسته مخالف هرگونه نهاد دموکراتیک بودند و آن‌ها را بیش از اندازه اروپایی و غیرمذهبی می‌پنداشتند و مانند سایر نخبگان از تغییر و برابرخواهی می‌هراسیدند. علما به‌طور کلی هیچ‌گاه ملی‌گرایی یا حتی ملیّت را نپذیرفتند، چه آن را نوعی بت‌پرستی می‌شمردند؛ پادشاهی در نظر آن‌ها ترفیع موجودی فانی به مرتبۀ خدایی بود. ولی جمعی از آن‌ها به حمایت جنبش مشروطه برخاسته بودند، چون جنبه‌های ضداستعماری و ضدخارجی آن را می‌پسندیدند و ضمناً منافع خود را در مقابل پادشاهی خودرأی و انعطاف‌ناپذیر در خطر می‌دیدند.

روسیه بی‌چون‌وچرا مخالف حکومت پارلمانی بود. بریتانیا نیز ترجیح می‌داد سروکارش با یک فرد باشد و گرفتار دولت‌ها و مجلس‌ها نباشد. نغمه‌های مخالفی در دولت انگلیس به گوش می‌رسید، برخی به دلایل کاملاً متفاوت موافق تغییر بودند. نفوذ بریتانیا در ایران رو به کاهش بود و روسیه از ابتدای قرن برتری یافته بود؛ پس شاید تضعیف سلطنت، میان انگلستان و روسیه موازنه برقرار کند. صداهایی نیز از پارلمان انگلیس شنیده می‌شد. تنی چند از نمایندگان به روال و رویۀ پارلمانی خویش روی موافق نشان می‌دادند و دولتِ مسئول و پاسخگو را اصولاً مرجح می‌شمردند. رفتار نیک انگلستان با ایرانیانی که در کشمکش جنبش مشروطه در سفارتخانۀ بریتانیا تحصن جستند شهرت این کشور را بسی بالا برده بود. در حقیقت، وجهۀ انگلیس برتر از دوران گذشته و احتمالاً از آن پس بود. با این وصف، درست در همان ایام، بریتانیا با روسیه سرگرم نقشه‌کشی برای تقسیم ایران به مناطق نفوذ بود.

شکست از ژاپن در 1905 روسیه را تکان داده بود، و این کشور آمادگی بیشتری برای همکاری با انگلستان داشت و هر دو کشور می‌خواستند تدبیری بیندیشند تا منافع آن‌ها در ایران حفظ شود. احتمالاً ظهور آلمان نیز به‌صورت قدرتی جهانی و خطری بالقوه برای روسیه و بریتانیا، انگیزۀ دیگری برای انعقاد نوعی قرارداد بود. روسیه و انگلیس بدون هیچ مشاوره یا حتی اشاره‌ای به ایرانی‌ها در اوت 1907 دربارۀ اختلافات خود در افغانستان و تبت و ایران معاهده‌ای بستند. در مورد ایران، آن‌ها در واقع کشور را تکه‌تکه و بین خود تقسیم کردند. ایران به سه منطقه تقسیم شد: روس‌ها در شمال، انگلیسی‌ها در جنوب، و منطقه‌ای بی‌طرف در آن میان. پیشگفتار معاهده، با منطقی که فقط از قدرت بی‌پروا می‌تواند برآید، می‌گوید: «... یگانه هدف این ترتیبات اجتناب از هرگونه سوءتفاهم در مورد امور ایران میان طرفین قرارداد می‌باشد. حکومت شاه قانع خواهد شد که این قرارداد... برای پیشبرد رفاه، امنیت و رشد داخلی ایران است به ثمربخش‌ترین وجه،...». ادوارد گِری، وزیر خارجۀ وقت بریتانیا، گفته است: «ایران همواره کوشیده بود قدرتی را علیه قدرت دیگر به بازی بگیرد و بدین جهت میان دو قدرت امپراتوری بزرگ تنش ایجاد می‌کرد. فقط تفاهمی دوستانه از وخیم‌تر شدن وضع جلو می‌گرفت...» اشاره به تمامیت و استقلال ایران در مقدمۀ معاهده صرفاً به‌منظور تشریفات بود. گِری می‌افزاید: «ایران در نتیجۀ امتیازها به‌صورت لانۀ زنبور درآمده بود... و در حقیقت واحد ماندگاری نبود». و خاتمه می‌دهد: «ایران بیش از هر موضوع دیگری طاقت مرا فرسود».

از لحظه‌ای که مفاد معاهده فاش شد، هر وجهه و آبرویی که بریتانیا موقتاً کسب کرده بود از میان رفت و مردم بیشتر و بیشتر با سوءظن به آن کشور نگریستند. انگلیسی‌ها سعی خود را همه معطوف مناطق نفت‌خیز جنوب کردند. به دولت مرکزی وقعی ننهادند و برای محافظتِ حفاری و صدور نفت با طوایف محلی وارد بندوبست‌های گوناگون شدند. روس‌ها حتی ترس بیشتری در دل‌ها برانگیختند. یکی از نتایج دیگر معاهده آن بود که دست روسیه را در روابطش با حکومت ایران کاملاً باز گذارد، و روس‌ها در بحبوحۀ درخواست‌های مشروطیت با مسرّت از موقعیت بهره‌گیری کردند.

محمدعلی‌شاه که از روزهای ولیعهدی‌اش در آذربایجان به روس‌ها نزدیک شده بود، حالا دخالت مجدد آن‌ها را برای برچیدن بساط مجلس خواستار بود. تلاش‌های ناموفقی در 1286 به عمل آورد و بالأخره در 1287 (1908) دست به کودتای خونینی زد. بریگاد قزاقان ایرانی به سرکردگی افسران روسی عمارت مجلس را به توپ بستند. مشروطه‌خواهانِ نامی بازداشت و اکثر شکنجه و بعضی کشته شدند. دیگران یا از کشور گریختند یا در گوشه‌ای مخفی شدند. شکنجه و اقدامات سرکوبگرانۀ افراطی پس از به توپ بستن مجلس نارضایتی‌ها را بیشتر دامن زد و به‌زودی قیامی وسیع در تبریز برپا شد.


ایران: برآمدن رضاخان (برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها)
نویسنده: سیروس غنی
مترجم: حسن کامشاد
ناشر: انتشارات نیلوفر

بریده کتابتاریخپهلویرضاخان
مجلۀ تخصصی کتاب و کتاب‌خوانی MahedBook.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید