بریده کتاب «غرقشدن تمدنها» اثر امین معلوف با ترجمۀ عبدالحسین نیکگهر

«شب 9 به 10 آوریل سال 1973. یک گروهان بزرگ از کوماندوهای اسرائیلی از راه دریا وارد شهر بیروت شده، پس از تقسیم به گروههای کوچک و حمله به هدفهای مختلف، دستکم در سه محلۀ شهر، از همان راه دریا برگشته بودند. به یک مجموعه از ساختمانها که برخی از رهبران فلسطینی در آنها سکونت داشتند، حمله کرده و سه نفر را کشته بودند.
چند سال بعد معلوم شد عملیات آوریل ۱۹۷۳ را ایهود باراک، نخستوزیر آیندۀ اسرائیل، در لباسی زنانه و با سر کردن کلاهگیس فرماندهی کرده است. هدف حیله این بود که با اجرای صحنۀ عاشقانه در اتومبیل، مأموران پاسداری را از خیابان پای پنجره بکشانند و آنها را بیسروصدا سربهنیست کنند و بعد کوماندوها وارد راهپلۀ ساختمان شوند.
دو ماه پیشتر، یک بانوی رماننویس امریکایی سیوهفت ساله در همان مجتمع ساختمانها آپارتمانی اجاره کرده بود. ظاهراً او مشغول نوشتن رمانی با الهام از زندگی لیدی هیستر استانهوپ بود، یک بانوی ماجراجوی انگلیسی، که در منطقه لِوان از شهرتی برخوردار بود، و در نیمۀ اول قرن نوزدهم، چند سالی آنجا اقامت داشته است. رماننویس جوان امریکایی مقدار معتنابهی اسناد و مدارک جمعآوری کرده و آنها را روی میز تحریرش کنار پنجره رویهم چیده بود؛ از آنجا، درست در مقابلش، او میتوانست از فاصلۀ چندمتری میزی را ببیند که کمال ناصر، سخنگوی سازمان آزادیبخش فلسطین، از آن برای نوشتن استفاده میکرد.
تنها پس از چهل سال، او داستان واقعیاش – اما نه با نام واقعیاش – را در کتابی با عنوان: یعل، یک مأمور موساد در بیروت، منتشر میکند. او در این کتاب روایت میکند برای باورپذیرتر کردن حضورش، مقامهای مافوقش او را برای گذرانیدن یک دوره کارآموزی نزد یک مورخ واقعی فرستادند، به نام شابت توِت، نویسندۀ زندگینامۀ موشه دایان و چند کتاب درباره داوید بن گورین؛ نه از برای آنکه او به وی نویسندگی بیاموزد، که این بانو میگوید از پس آن بر نمیآمد، بلکه فقط به وی ادای نویسندگی را بیاموزد: چگونه صفحات را روی میز کارش پخش کند، قلم خودنویسها را چگونه در سبدش بیندازد و چگونه با اشخاص ثالث از فعالیتهای ادبیاش صحبت کند. آمادگیهای بسیار دقیق، برای یک مأموریت ساده: زیر نظر گرفتن رهبران فلسطینی از پنجره برای مطمئن بودن که آنان، وقتی کوماندوهای اسرائیلی برای کشتنشان میآیند، در خانۀ خودشان باشند.
در آن شب ۹ آوریل، یک صاحبمنصب موساد که در پوشش توریست در بیروت بود، "یعل" را ساعت هفت بعدازظهر برای لب تر کردن به بار یک هتل بزرگ دعوت میکند. میزبان از او میپرسد: "همسایههایت در خانههایشان هستند؟" – "بله، هر سه نفر."
اگر او طور دیگر پاسخ داده بود، آن مرد به رابطهایش اطلاع میداد که عملیات به تعویق افتاده است.» صفحات 135-139
غرق شدن تمدنها
نویسنده: امین معلوف
مترجم: عبدالحسین نیکگهر
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
320 صفحه، 180000 تومان