
گاهی وقتها، پشت میز کارم، وقتی ذهنم از جداول اکسل و ایمیلهای بیپایان خسته میشود، به مسیرهایی فکر میکنم که در زندگی نرفتهام. به آن کلاس نقاشی که در نوجوانی رهایش کردم، به آن دوره نویسندگی که هیچوقت ثبتنام نکردم، یا به آن گیتار قدیمی که گوشه اتاق خاک میخورد. همیشه به خودم گفتهام "استعدادش را نداشتم" یا "دیگر دیر شده است". اما آیا واقعاً اینطور است؟
چه میشود اگر استعداد، فقط به تمرین و پشتکار وابسته نباشد؟ چه میشود اگر بخشی از آن، کدی باشد که در DNA ما نوشته شده و منتظر فرصتی برای شکوفا شدن است؟ اینجاست که سرویسهایی مثل TalentX مای اسمارت ژن که ادعا میکنند میتوانند استعدادهای ژنتیکی فردی، شخصیتی، تحصیلی و شغلی را شناسایی کنند، ذهن مرا قلقلک میدهند.
تصور کنید در ۳۵ سالگی، بعد از سالها کار در یک رشته کاملاً منطقی و تحلیلی، نتیجه یک آزمایش ژنتیکی به شما بگوید که استعداد ذاتی فوقالعادهای برای موسیقی دارید! نه فقط یک علاقه معمولی، بلکه یک توانایی بالقوه برای درک ریتم، تشخیص نتها و حتی شاید آهنگسازی. مثلاً، استعداد نواختن ویولن! سازی که همیشه از دور تحسینش کردهاید اما هیچوقت جرئت نزدیک شدن به آن را نداشتهاید چون فکر میکردید "آدمش نیستید".
اولش شاید با ناباوری بخندید. "من؟ ویولن؟ امکان ندارد!" اما کنجکاوی رهایتان نمیکند. یک ویولن دست دوم میخرید، چند جلسه کلاس میروید و ناگهان اتفاق عجیبی میافتد. معلمتان از سرعت پیشرفت شما شگفتزده میشود. انگشتانتان انگار خودشان میدانند کجا باید بروند. آرشه کشیدن روی سیمها، که برای دیگران ماهها تمرین طاقتفرساست، برای شما حسی طبیعی و آشنا دارد. ملودیها در ذهنتان شکل میگیرند و نواختنشان، لذتی عمیق به شما میدهد که در هیچ کجای دیگر زندگی تجربه نکردهاید.
حالا به گذشته نگاه میکنید. به تمام آن سالهایی که در رشتهای که شاید علاقه واقعیتان نبوده، درس خواندهاید و کار کردهاید. اگر در ۱۸ سالگی، همان موقع که باید مسیر آیندهتان را انتخاب میکردید، از این استعداد پنهان خبر داشتید، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا جسارتش را داشتید که به جای رشته مهندسی یا مدیریت، هنرستان موسیقی را انتخاب کنید؟ آیا زندگیتان رنگ و بوی دیگری پیدا نمیکرد؟ آیا شادتر بودید؟
شاید آن موقع خانواده مخالفت میکردند، یا جامعه مسیری غیر از دانشگاه را برایتان نمیپسندید. اما دانستن اینکه شما برای این کار "ساخته شدهاید"، میتوانست چه انگیزه و اعتماد به نفسی به شما بدهد!
البته که استعداد ژنتیکی به تنهایی کافی نیست. پشتکار، تمرین، محیط مناسب و علاقه، همگی عوامل تعیینکنندهای هستند. اما آگاهی از یک استعداد ذاتی میتواند آن جرقه اولیهای باشد که شما را به حرکت وامیدارد، میتواند در لحظات سخت و دلسردی به شما انگیزه بدهد و کمک کند تا مسیر درستتری را برای شکوفایی خودتان پیدا کنید.
من نمیدانم که آیا واقعاً استعداد پنهانی در DNA من برای نواختن ویولن یا هر هنر و مهارت دیگری وجود دارد یا نه. شاید هیچوقت هم نفهمم. اما فکر کردن به این امکان، وسوسهانگیز است. اینکه شاید کلید رضایت شغلی یا آن شور و شوق گمشده در زندگی، در جایی در وجودمان پنهان شده باشد و ما فقط نیاز به یک نقشه راهنما، مثل یک آزمایش ژنتیکی، داریم تا آن را پیدا کنیم.
شاید هیچوقت برای کشف خودمان دیر نباشد. شاید آن ویولن منتظر است تا برداشته شود و اولین نت زندگی جدیدی را بنوازد، نتی که همیشه قرار بوده نواخته شود.