پیش از هر چیزی باید بگویم، همچنان معتقدم که بعضی کتابها در دوره انتشار خود تاثیرگذار هستند و در گذر زمان از آن تاثیرگذاری اولیه دور میشوند و تنها به عنوان یک اثر ادبی باقی میمانند. رمان شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری نیز از این نوع است.
این کتاب برای من نشان دهنده فضای گذشته و دوران ارباب و رعیت ایران بود. فضایی که از آن داستانها شنیدم، فیلمها دیدم و کتابها خواندم. به همین دلیل یک فضای جدید نبود.
نوع نگارش داستان تحسین برانگیز است اما اگر اختلال تمرکز دارید اصلا به خواندن رمان فکر نکنید. نگارش این رمان از نوع جریان سیال ذهن است بدین صورت که زمان در یک خط مستقیم نیست و در هر پاراگراف به حال یا گذشته میروید.
حسی که از این کتاب گرفتم تنها زنان بی صدایی بود که در یک فرایند تکراری له شدند. نه از خودشان دفاع کردند، نه جنگیدند، نه حتی صدایشان را بالا بردند بلکه بخشی از فرایند شدند و اجازه دادند هر اتفاقی بیفتد. گاهی به بدتر کردن شرایط برای خود نیز راضی بودند!
(به نظرم این فضا برای همه آشناست و همه چنین زنانی را میشناسیم)