ویرگول
ورودثبت نام
mahboobeh khademi
mahboobeh khademiمعلم، طراح گرافیک، به طور کلی یک شوالیه ی تنها!
mahboobeh khademi
mahboobeh khademi
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

اندازه باشید

وقتی صحبت از اندازه میشه ناخودآگاه به یاد متر و معیارهای پیش‌فرض جامعه می‌افتیم ولی مقصود من از بیان این اندازه سایز لباس یا کفشتون نیست! مقصود من از اندازه بودن ناشی از تجربه خودم در این مدت هست.
بذارید براتون تعریف کنم:

من چندسالی رو به عنوان کارمند و صرفا جهت کسب تجربه فعالیت کردم. در مدت زمان کارمندی تمام تلاشم رو کردم که نیروی مفیدی باشم و به عبارتی قرون به قرون پولی که قرار بود سر ماه به من پرداخت بشه حلال باشه.

اندازه باشید
اندازه باشید

آغاز مسیر: تجربه در استارت‌آپ

محل کار اولم یه استارت‌آپ بود که یکی از دوستان راه‌اندازی کرده بود. اونجا متر و مقیاسی نبود و هر کسی هر کاری بلد بود انجام می‌داد. چالش‌ها و هیجانات خودش رو داشت ولی این فضا با تصور من از کار سازمانی فاصله داشت و تصمیم گرفتم کار دیگه‌ای رو امتحان کنم. برای همین با آگهی یکی از نزدیکان دعوت به مصاحبه شدم و برای اولین بار توی یه سازمان کوچیک شروع به کار کردم.

گام بعدی: سازمان کوچک

اوایل قرار بود که از ساعت 8 صبح تا 2 بعدازظهر برم که بتونم به کارهای دیگه خودم هم برسم ولی کم‌کم عقربه‌های ساعت جلوتر رفتن و گاهی تا ساعت 8 شب هم توی دفتر به تنهایی می‌موندم که بتونم کارها رو برسونم و به پروژه‌ها سر و سامون بدم. این درحالی بود که وظیفه من فقط طراحی بود و غیر از انجام تسک‌هایی که به عهده من گذاشته بودن نباید درگیر کار دیگه‌ای می‌شدم.

اونجا سازمان کوچیکی بود و خب طبیعتا کارها بین همه تقسیم می‌شد ولی من همیشه سعی می‌کردم به دیگران کمک کنم و باری رو از روی دوششون بردارم. در نهایت هم بخاطر عدم تطابق دریافتیم با وظایفی که انجام می‌دادم تصمیم گرفتم که دیگه اونجا نرم و با معرفی یکی از همکاران قدیمی وارد سازمان دیگه‌ای شدم.

نقطه عطف: مدیریت در سازمان متوسط

اینبار سازمان به نسبت بزرگتر بود و تعداد پرسنل بیشتری داشت. من شده بودم مدیر واحد طراحی و 3 نفر زیردست من کار می‌کردن. باز هم همون رویه همیشگی خودم رو پیش گرفتم. چون تصور رزق حلال از بچگی در من نهادینه شده بود. حتی زمان‌هایی که پروژه ای برای انجام نداشتیم و تسک‌های اون روز رو انجام داده بودیم شروع می‌کردم به تمیز کردن فضای دفتر و فکر می‌کردم که اینجوری از کل ساعت کاریم استفاده کردم و دیگه مدیون کسی نیستم. می‌دونید اشتباه من کجا بود؟

من اندازه نبودم.
نه به عنوان یک طراح گرافیک ساده در یک سازمان کوچیک و نه به عنوان یک مدیر واحد طراحی در یک سازمان متوسط!
زمانیکه به عنوان طراح فعالیت می‌کردم ناخودآگاه وظایف یک مدیر واحد رو انجام می‌دادم و زمانی هم که مدیر یه واحد بودم کارهایی که انجام می‌دادم کم از مجموع کارهای مدیرهای 3 واحد همکار من نبود.
من همیشه سعی می‌کردم که بهترین خودم رو ارائه بدم ولی هیچوقت به متر و معیار اون سازمان نگاه نکردم. اشتباه من اینجا بود که خودم رو اندازه جایی که بودم و کاری که انجام می‌دادم نکردم. در نهایت هم یا من خیلی کوتاه بودم یا خیلی بلند و توی چارت و فرهنگ سازمانیشون جایی نداشتم.

پس رشد چی؟

شاید بپرسید پس تکلیف رشد و ارتقا چی میشه؟
برای همین میگم قبل از هر چیزی خودتون رو اندازه کنید. اول اون سازمان یا محل کار رو بررسی کنید.

  • فرهنگ سازمانی: آیا این سازمان به کارکنان احترام می‌گذاره و ارزش کارشون رو می‌دونه؟
  • امکان ارتقا: آیا فرصت رشد در این محیط وجود داره؟
  • مزایا و معایب: آیا ارزش وقت و انرژی شما رو داره؟

با بررسی این موارد کم‌کم قد بکشید و خودتون رو نشون بدید. در نهایت هم این شما هستید که به اون شغل معنا می‌دید.

خوب که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که اگر خطر نمی‌کردم و این جایگاه‌ها رو تجربه نمی‌کردم نمی‌تونستم به بینش الانم برسم. الان یکسالی هست که به عنوان فریلنسر دوباره فعالیتم رو شروع کردم و دارم برای رشد خودم وقت می‌گذارم. البته اینجا هم استثنا نیست و همین معیارها رو در مواجهه با کارفرماهای مختلف می‌تونید درنظر بگیرید. پس بازم میگم، قبل از انجام هر کاری، خودتون رو اندازه کنید.

تجربه شما چیه؟ خوشحال می‌شم از تجربیات شما هم یاد بگیرم.

طراح گرافیک
۲
۰
mahboobeh khademi
mahboobeh khademi
معلم، طراح گرافیک، به طور کلی یک شوالیه ی تنها!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید