mahboobeh khademi
mahboobeh khademi
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

به بهانه روز عشق!

ولنتاین
ولنتاین

گویا یک روز از روز عشق گذشته، ولی من اصولا اهل این چیزها نیستم و همون عید نوروز رو هم به زور پاس می دارم چه برسه به مناسبت هایی اینچنین. اما این روز بهانه ای شد که بخوام از کسانی که به من خیلی لطف داشتن تشکر کنم.
مسلما اولین کسانی که مدنظر شما هستند خانواده ام هست. اما من ترجیح میدم که اول از خدای خودم سپاسگزاری کنم. وجودی که من رو آفرید و به من قدرت زندگی کردن و جنگیدن با مسائل و مشکلات رو بخشید. بهم ذوق خلق کردن داد و کمکم کرد تا آدم بهتری برای خودش و همه ی آفریده هاش باشم. هرچند که تا بهترین بودن هنوز فاصله زیادی دارم، اما از همینجا مراتب قدردانی خودم رو خدمتش اعلام می کنم.
بعد از خدای من، خانواده ام هستند. از پدر و مادرم که توی اون اوضاع به سختی من و خواهرم رو بزرگ کردند وهمینطور از خواهر بزرگترم که شاید اگر سخت گیری های اولیه اش نبود، من الان اینجا نبودم. یه کوچولو هم از خواهر کوچیکه ام که وقتی بود و نقاشی می کرد، یه کم واسه من بازارگرمی می کرد. در نهایت از همه انسانهایی که همیشه و یا در برهه ای از زندگی همراهم بودند. از جمله پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم که در دنیا نمونه ای ندارند، دوستانم در مدرسه، دبیرستان، هنرستان و دانشگاه. و همچنین از معلمین خوبم و استادهایی که سالها افتخار شاگردیشون رو داشتم و همینطور از همکارانم که همیشه ازشون چیزهای جدید یاد گرفتم.


و در نهایت از چیزهایی که دوستشون دارم!
رفیق همیشگی من، کسی که از اولین روزهای خط خطی کردن همیشه همراهم بود. مداد سیاه عزیزم که به من قدرت عجیبی می داد. قدرت خلق کردن!
کافی بود به هر چیزی فکر کنم تا شروع کنه روی کاغذ رقصیدن و شمایلی رو خلق کنه که توسط نورون های ذهن من ساخته شده بود.
از کاغذهای کتاب های داییم که اولین بوم نقاشی من بودند. از همه ی خورده کاغذهایی که این ور و اونور خونه پیدا می کردم و در نهایت دفتر نقاشی های 40 برگ 10 تومنی که اون روزها مد بود و نقش استاد و شاگرد پرسشگرش رو روش نقش زده بودن.
بعد از اون، از دیوار اتاقم که خنج های سوزن پرگار رو تحمل کرد تا بتونم نقشی رو به یادگار بگذارم. از بوم نقاشی که اولین تاش های آغشته به رنگ روغن رو روش زدم و همینطور کاغذهای قطع رایج که تا همین الان هم در کنارم هستند و هیچوقت من رو تنها نگذاشتند.
چی بگم از راپیدهای قدیم و ماژیک های کمر باریک امروز که بودنشون برای من نهایت ثروته! از رنگهای قرصی و تیوپی آبرنگ، از دونه دونه مدادرنگی های آبرنگی و ساده. از گواش های رنگ و وارنگ و اکولین های لطیف!
از زحمات کامی، سیستم خانگیمون که سالها من و کارهام رو تحمل کرد و به هر ضرب و زوری که بود گرافیک کارهام رو تحمل کرد و سعی نکرد CPU داغ کنه هم سپاسگزارم.
و بالاخره، از حمید!
لپ تاپ خوش دست و مشکی نازک من که با اومدنش به زندگیم تحولی عظیم ایجاد کرد. با اومدنش می تونستم کارهای سه بعدی انجام بدم، می تونستم نسخه های پیشرفته تر برنامه های گرافیکی رو نصب کنم و خوبیش این بود که هر جا می خواستم می تونستم ببرمش. درسته که از کت و کول می افتادم، ولی بالاخره بودنش برام کلی منفعت داشت.
من عاشق تمام چیزها و کسانی هستم که در بالا ذکر کردم. هر کدومشون برای من عزیز هستند و امیدوارم انسان هایی که یادشون ذکر شد، همیشه در سلامت، شادی، ثروت، آرامش و امنیت باشند. امیدوارم همه وسایلی که یاد کردم همیشه کنارم بمونن و من رو در فرآیند خلق کردن رویاهای جدید همراهی کنند.

چالش 30 روزه وبلاگنویسیهنرمن طراحمقدردانیولنتاین
معلم، طراح گرافیک، به طور کلی یک شوالیه ی تنها!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید