خیلی وقتها به این فکر میکنم که زندگی کردن بدون خانواده بهتر است یا همراه با خانواده. منظورم از اینکه با خانواده زندگی کنیم، اینست که در یک مکان مشترک زندگی مشترکی داشته باشیم و البته منظورم از خانواده، پدر و مادر است.
قاعدتا این موضوع برای افرادی که دوران دانشگاه رو پشت سر گذاشتهاند، میتونه یکی از چالشهایی باشه در مقابل خودشون میبینند و افراد بازه سنی ۲۵ تا ۳۰ سال بیشتر لمسش میکنند. اما در نهایت باید چه کرد؟؟؟
هر کدام از آنها مزیت های خودش را دارد و خب معایبی هم به همراه دارد، اما فیالواقع مهم تیپ شخصیتی فرد مورد نظر و رفتار خانواده است. در ایران عموم خانواده ها یک سری تعصبها یا سنتهایی را هرگز از دست نمیدهند مثل اینکه میگویند:
عموما این طرز تفکرها باعث این میشه که اختلاف فکری و رفتاری افراد در خانواده بیشتر و بیشتر بشه. این اختلاف تا جایی ادامه پیدا می کنه که از لحاظ عاطفی هم سرد میشن، البته مدل رفتار هر کدوم از طرفین میتونه به عنوان یک کاتالیزگر عمل کنه. پس تا به اینجای کار فهمیدیم که دلیل اصلی اینکه آدمها ممکنه تصمیم بگیرند که با خانواده زندگی کنند یا بدون خانواده، همین اختلاف فکری و سلیقه است.
اما همچنان به بهتر بودن کدامیک باید یقین پیدا کرد؟
در ذهن خودم در هر دو حالت میتوان زندگی آرام، خوب، شاد و کلی حس مثبت و تجربه کرد. نقطهای که میتواند پایه گذار زندگی خوب در کنار خانواده باشه، احترام هست. اینکه بتونیم احترام طرف مقابل را نگه داریم، به عقاید و سلیقههای او احترام بذاریم، یعنی اینکه اختلاف در نوع نگرش هرچقدر هم که متفاوت باشد، باز هم مورد توجه است و پذیرفته میشود نه مورد انتقاد و اختلاف. به نظر من شاید حتی نگوییم خانواده، اگر هم خانهای یا هم اتاقی در خوابگاه هم باشد، باز هم دلیل اینکه میتوانیم در کنار هم باشیم میتواند احترام گذاشتن به یکدیگر باشد، شاید حتی تنها دلیلش این باشد.
نظر شما چیست؟ چطور میتوان با خانواده زندگی شاد و خوبی داشت؟