متدولوژیهاي اجايل (Agile) مزاياي زيادي در توسعهی محصولات داشتهاند و اين باعث شده روز به روز اقبال بيشتري به اين تفكر ايجاد شود. يكي از ايدههاي كليدي در اجايل اين است كه به جاي تأكيد بر روي برنامهريزي، خودمان را براي اعمال تغييرات آماده كنيم.
Responding to change over following a plan
با این رويكرد در متدولوژيهاي اجايل، برنامهريزيها به صورت كوتاه مدت انجام ميشود و تاكتيك اصلي، بيشينه كردن ارزش براي مشتري به صورت دورهاي و در هر اسپرينت است.
ايدهی بالا در نگاه اول بسيار جذاب به نظر ميرسد خصوصاً از ديد مشتري، چرا كه آزادي عمل او را زياد ميكند. اما به قول مارك منسن نویسندهی كتاب « The Subtle Art of Not Giving a F*ck»، هر راهحلي خود مشكلات جديدي درست ميكند. مشكلي كه ايدهی بالا ايجاد ميكند، ابهام زياد است. ابهام در خصوص اينكه نرمافزار به چه سمتي ميرود، كدام تكنولوژي مناسبتر است، كدام نيازمنديها در کوتاهمدت و بلندمدت مهمتر هستند و ... .
براي حل اين مشكل، يك راهكار خوب (كه البته مشكلات خودش را هم دارد)، استفاده از نقشهی راه محصول يا Product Roadmap است.
ايدهی اصلي نقشهی راه محصول اين است كه نگاه استراتژيك به محصول داشته باشيم و بتوانيم نيازمنديهاي مشتري را در میانمدت و درازمدت جهتدهي كنيم. داشتن نگاه استراتژيك، ميتواند ابهامها را كاهش دهد و مهمتر از آن، مسير نوآوري در توسعهی محصول را باز كند. جملهی زير از استيو جابز، يك نگاه استراتژيك (و نه تاكتيكي) به توسعهی محصول است:
People don't know what they want until you show it to them. That's why I never rely on market research. Our task is to read things that are not yet on the page.
چگونه بايد نقشهی راه داشته باشيم؟ بايد ديدي داشت كه «Happy Place» كجاست. يعني با توليد و توسعهی محصول به كجا ميخواهيم برسيم. اگر Happy Place را بشناسيم ميتوانيم براي فيچرهاي 6 ماهه و حتي یک ساله برنامهريزي كنيم.
نكتهی مهم در طراحي نقشهی راه محصول اين است كه، همواره تأكيد بر نيازمنديهاي مشتري است و نه فيچرهاي فني يا رفع باگهاي محصول. براي مثال، با توجه به نيازمنديهاي فعلي مشتری، مي توانيم تشخيص دهيم كه احتمالاً «SSO» نيازمندي 6 ماه آينده خواهد بود و آن را در نقشهی محصول قرار ميدهيم. اما اينكه از چه تكنولوژي براي پيادهسازي آن استفاده كنيم جايي در نقشهی محصول ندارد.
هر محصول، ذينفعان مختلفي دارد. در ادامه توضيح ميدهيم Roadmap براي هر ذینفع چه نكات و آوردههايي دارد.
1- مشتريان: ميخواهند بدانند Vision محصول چيست، چرا كه آنها هم برنامهريزيهايي براي خود دارند و باید بدانند محصول به كدام سمت پيش ميرود.
2- تيم فروش و ماركتينگ: با مشتري در ارتباط است و بايد اولويتهاي فروش را بداند و آنها را جهتدهي كند.
3- تيم مديريت و مالي: ميخواهد بداند براي هر ويژگي در نقشهی راه بايد چقدر سرمايهگذاري كند و برگشت سرمايه به چه ميزان است.
4- تيمهاي فني: بايد برنامهريزي میانمدت را بدانند تا در انتخاب تكنولوژيها بهتر عمل كنند.
در اكثر سازمانها، مديران محصول وظيفهی تهيهی نقشهی راه را بر عهده دارند. مديران محصول از منابع زير براي ساختن نقشهی راه استفاده ميكنند:
- فیدبک مشتری
- نظرات تيم فروش
- نظرات تيم مهندسی
- چشمانداز سازمان
نقشهی راه بر اساس اهداف كوتاهمدت و بلندمدت سازمان طراحي ميشود و تيمها را بر روي اهداف متمركز ميكند. ميليونها ايده براي بهبود محصول وجود دارد، Product Roadmap ها كمك ميكنند كه تمرکز تیمها بر روي اهداف باقي بماند و به نوعی مسير حركت را نشان مي دهند.