● اشاره
این ادعا كه كامپیوتر فكر میكند یا تنها كامپیوتر میاندیشد، چه تأثیری در برخی از باورهای دینی دارد؟ و آیا تعارضی با مضمون متون دینی پیدا میكند؟ در هوش مصنوعی، دو ادعای مهم به چشم میخورد: برخی ادعا میكنند كه كامپیوتر به معنای حقیقی كلمه میاندیشد (فرضیه دستگاه نمادها). برخی دیگر هم ادعا میكنند تنها كامپیوتر میتواند بیندیشد، (فرضیه قوی دستگاه نمادها). متون دینی هم در پارهای از موارد بر اندیشیدن و تعقل تكیه میكنند. آیا اندیشیدن به معنای واحدی در دو مورد به كار میرود؟ و آیا دین و متون دینی میتواند تفاوتهایی میان انسان و كامپیوتر را نشان دهد؟ نگارنده تلاش میكند پاسخهایی برای این پرسشها بیابد و با توجه به متون دینی تفاوتهایی میان آنها را روش سازد.
نخست باید مقصود متخصصان هوش مصنوعی را از اصطلاح "هوش" Intelligence روشن سازیم؛ چرا كه نگاه آنان نسبت به مقوله هوش و مفاهیم مرتبط مانند عقل، ذهن و غیره كاملاً متفاوت است. امروزه در میان دانشهای موجود، اصطلاح هوش در روان¬شناسی بسیار كاربرد دارد. و روان¬شناسان از بهرههوشی افراد و امور مرتبط با آن بحث میكنند. ولی در هوش مصنوعی این اصطلاح كاربردی كاملاً متفاوت دارد. (Desouza, ۲۰۰۲:۲۷)
در هوش مصنوعی برای شروع كار، تعریفی عملی از هوش ارائه میشود. معمولاً فلاسفه به تعاریف مفهومی بیشتر رغبت دارند و دوست دارند مفهوم هوش و عقل و غیره را روشن سازند. اما بنا به دلایلی، متخصصان هوش مصنوعی تعریف عملی را برگزیدهاند. یك دلیل این گزینش به این نكته بر میگردد كه نزاعهای مفهومی؛ یا نزاع برای تعریف مفاهیم فایدهٔ چندانی ندارد و غالباً بینتیجه پایان مییابد. اگر بخواهیم با تعریف مفاهیم "هوش" و "تفكر" رابطهٔ آنها را بیابیم و ببینیم آیا هوش همان تفكر است یا نه، بیشتر در نزاعی لفظی درگیر خواهیم شد. زیرا، بیتردید دو واژهٔ مذكور از لحاظ مفهومی تفاوت دارند و یك چیز را نمیرسانند و ادعای آنان، تساوی مفهومی این دو واژه نیست. بلكه، چنانكه بعداً توضیح خواهیم داد، به نظر آنان این دو اصطلاح یك حقیقت قابل اندازهگیری را نشان میدهند.
آلن تورینگ (Alan Turing)، یكی از پیشگامان بحث هوش مصنوعی، به خاطر اهداف عملی كه در هوش مصنوعی دنبال میشود، ملاكی نسبتاً مقبول برای همگان را برای تعیین هوش پیشنهاد داده است. انگیزه و دلیل طرح این ملاك، چنانكه در بالا اشاره كردیم، اجتناب از نزاعهای لفظی و مباحث فلسفی بینتیجه بوده است. تورینگ پیبرده بود كه با پرداختن به مباحث رایج فلسفی دربار? این واژه، نمیتواند ارتباطی میان كاركرد ماشینها و ذهن بشر را بیابد. از ا?ن رو او پیشنهاد كرد كه ما باید مسایل لفظی و مفهومی در این مورد را كنار بگذاریم و آزمون سادهای را در این زمینه مطرح كنیم و سپس، خود ماشینها را به نحو عینی و ملموس بررسی كنیم. همچنین، او پیشبینی كرد كه تا سال ۲۰۰۰، دستگاههای كامپیوتر از این آزمون سربلند بیرون خواهند آمد و تعاریف مخالف بیمعنا جلوه خواهند كرد.
آزمون تورینگ بر پایهٔ یك بازی استوار شده است كه "بازی تقلید" (imitation game) نام دارد. در این بازی سه فرد ناآشنا هستند كه دو نفر از آنان كه شاهد هستند جنسیت مخالف دارند و نفر سوم پرسشگر است. پرسشگر تلاش میكند تا جنسیت دو شاهد را صرفاً از راه طرح پرسشهایی تعیین كند یكی از دو شاهد، كه مرد است، تلاش میكند تا جنسیتاش را مخفی بدارد، ولی شاهد دیگر كه یك زن است، صادقانه به پرسشها پاسخ میدهد. اگر پرسشگر به پاسخ درست دست بیابد شاهد زن موفق شده است و اگر به پاسخ درست دست نیابد، شاهد مرد پیروز شده است. برای اینكه، پرسشگر به هیچ سرنخ دیگری، مانند صدا، چهره و غیره، دسترسی نداشته باشد، پرسشها و پاسخها از طریق دستگاه دور چاپگر مبادله میشوند. نظر تورینگ این است كه اگر اكنون به جای شاهد مرد یك كامپیوتر جایگزین سازیم و ببینیم كه این دستگاه میتواند پرسشگر ماهر را فریب دهد، در این صورت از آزمون سربلند بیرون آمده است. (Haugeland, ۱۹۸۵:۶)
چرا چنین آزمون عجیب و غریبی، آزمون هوش میشود؟ درحقیقت، استفاده از دستگاه دور چاپگر و تصویر مردی كه میخواهد فریب دهد و غیره، همه صحنهآرایی برای آزمون است. اصل و اساس آزمون گفتگو است. آیا كامپیوتر میتواند مانند یك شخص صحبت كند؟ یا نه، تفاوتهایی هم وجود دارد؟
● بررسی آزمون
مشكل اصلی آزمونهای از این قبیل در این نكته نهفته است كه هوش میتواند درجات مختلفی داشته باشد. آدمیان درجات متفاوتی از هوش دارند كه میتوانیم آنها را اندازهگیری نماییم. اما خود این فرض هم كه كامپیوتر چنین هوشی دارد جای تردید است. در مورد كامپیوتر تنها میتوانیم بگوییم كه میتواند براساس برنامهریزی خاص دقیقاً عمل كند. به عبارت دیگر، آنها صرفاً براساس برنامهریزی پیش میروند. امّا آیا واقعاً فكر میكنند؟ متخصصان هوش مصنوعی، مانند تورینگ، در پاسخ مفهوم "فكر" یا "هوش" را بهگونهای تعریف میكنند كه ماشین را هم دربر میگیرد. امّا آنها درواقع به جای حل مسأله، پیشفرض نادرستی وارد مسأله میكنند كه به مصادره به مطلوب میانجامد.
● دستكاری نمادها
كامپیوتر دستگاهی است كه در نمادها دخل و تصرف میكند. كامپیوتر براساس برنامهای كه به آن داده شده نمادها را جابجا و دستكاری میكند و برنامهٔ مورد نظر، گام به گام جز?یات دخل و تصرف را روشن میسازد و كامپیوتر هم دقیقاً مطابق آن عمل میكند. این نمادها با الكتر?س?ته در حافظهٔ كامپیوتر ساخته میشوند. فرض میكنیم این نمادها تركیبی از دو عدد صفر و یك هستند (درواقع هم برنامههای كامپیوتری با این دو رقم نوشته میشود) و بهعنوان مثال، نمادهای مورد نظر را در چهار سطر زیر بر روی كاغذ نوشتهایم:
۱۱۰۱
۱۰۰۱
۰۰۰۱
۰۰۱۱
كامپیوتر براساس برنامهٔ داده شده به آن بر روی نمادهای فوق (چهار سطر بالا) عملیاتی را انجام میدهد. مثال زیر برنامهای برای دستكاری نمادها (symbol-manipulation) است:
۱) محتوای سطر خاصی در سطر دیگری كپی كن
۲) نمادهای سطر خاصی را حذف كن
۳) رشتهای از نمادهای تعیین شده را در سطر خاصی بنویس
۴) نمادهای دو سطر مشخص شده را با هم مقایسه كن.
۵) نماد خاصی را برای نامگذاری سطری مشخص بهكار ببر.
در برنامهٔ مورد نظر تعیین میشود كه كامپیوتر باید چه عملی را و روی كدام سطر انجام دهد. این گونه عملیاتِ دستكاری نمادها، عملیات بنیادی نام دارند. كامپیوتر دستگاهی است كه میتواند تعدادی از عملیات بنیادی را انجام دهد.
● دو فرضیه در هوش مصنوعی
در هوش مصنوعی فرضیههای بسیاری مورد بحث قرار میگیرد. در میان این فرضیه دو فرضیه نسبت به بقیه كلیدیترند. فرضیه نخست نسبت به فرضیه دوم معتدلتر و ادعایی حداقلی دربر دارد. این دو فرضیه به ترتیب عبارتاند از:
۱) فرضیه دستگاه نمادها (The symbol system hypothesis): مفاد این فرضیه این است كه:
"كامپیوتر را میتوانیم بهنحوی برنامهریزی كنیم كه بیندیشد"
تقریر دیگر از فرضیهٔ فوق این است كه: "كامپیوتر میتواند بیندیشد".
۲) فرضیه قوی دستگاه نمادها (The strong symbol system hypothesis): مفاد این فرضیه هم چنین است:
"تنها كامپیوتر میتواند فكر كند"
پیدا است كه فرضیه دوم نسبت به فرضیه نخست افراطیتر است و ادعایی حداكثری دربر دارد. چراكه بر طبق آن، هر چیزی كه فكر میكند، حت? موجودات طبیعی، باید كامپیوتر باشد. از ا?ن رو ذهن بشر هم دستگاهی جامع از نمادها است و تفكر بشر هم از لحاظ ماهیت با تفكری كه در مورد كامپیوتر بهكار میرود تفاوت ندارد؛ در هر دو مورد تفكر همان توانایی دستكاری و جابجا كردن نمادها است.
● استدلال اتاق چینی
این پرسش مهم در ارتباط با ادعاهای هوش مصنوعی مطرح میشود كه آنها را با چه روشی باید پاسخ داد؟ آیا برای یافتن پاسخی مناسب برای آنها باید به تجربه متوسل شد و شواهدی را جمع نمود؟ یا اینكه این پرسشها كاملاً ماهیت فلسفی دارند و پاسخ آنها را باید باروش فلسفی دنبال كرد؟ متخصصان هوش مصنوعی تلاش كردهاند با روش تجربی و با جمعآوری شواهد تجربی، آنها را اثبات كنند.
به اعتقاد، جان سرل (John Searl)، یكی از ف?لسوفان برجستهٔ معاصر، متخصصان هوش مصنوعی در اینكه این پرسشها و مسایل را تجربی دانستهاند به اشتباه رفتهاند. این مسأله كه "دستگاهی كه نمادها را تكثیر میكند میاندیشد" مسألهای تجربی نیست و جمعآوری شواهد نمیتواند پاسخی برای آن فراهم بیاورد. او ادعا میكند كه اكنون میتوانیم بدون توجه به این شواهد فرضیهٔ دستگاه نمادها را ابطال كنیم. به نظر او، این فرضیه حقیقتی تحلیلی (مانند "مردها مذكرند") را انكار میكند؛ با این تفاوت كه فهم نادرستی این مثال ساده است و میتوانیم با رجوع به فرهنگ لغت به راحتی كذب بودن آن را نشان دهیم. اما ابطال فرضیه دستگاه نمادها به بحث فلسفی دقیقی نیازمند است سرل استدلالی را برای رد آن مطرح میكند كه به "استدلال اتاق چینی" (Chinese room argument) مشهور شده است.
گفتیم كامپیوتر تنها دستگاهی است كه نمادها را دستكاری میكند، و تمام كاری كه انجام میدهد این است كه نمادها را مقایسه میكند و یا حذف میكند و یا كپی كند و غیره. بیتردید، این پرسش مطرح میشود كه آیا كامپیوتر میتواند بفهمد؟ مثلا، آیا میتواند جملهای را به زبان طبیعی خاصی (مانند زبان فارسی) بفهمد؟ سرل در پاسخ میگوید كه كامپیوتر نمیتواند جملههای زبان طبیعی را بفهمد. او با واژگان فنی در پاسخ میگوید:
"دستگاهی كه در نمادها دستكاری میكند تنها در نحو (Syntax) مهارت دارد و مهارت در نحو برای مهارت در معناشناسی (semantics) كافی نیست" (Searl,۱۹۸۹:۳۱)
مهارت داشتن در نحو به معنای مهارت داشتن در دستكاری نمادهای زبانی است و این امر به معنای مهارت داشتن در فهم آنها نیست. كامپیوتر استاد قواعد نحو است؛ برنامههای كامپیوتر چیزی جز راهنمای انجام دادن سلسلهای از كارهای نحوی نیست. از ا?ن رو هیچ¬گاه نمیتواند از زندان نحو خارج شود و به معناشناسی بپردازد.
استدلال سِرل تا حدی دشوار است و به تقریری نسبتاً ساده نیازمند است. فرض كنید برنامهای برای فهم داستانها طراحی كردهایم. این نوع برنامهها در هوش مصنوعی Sam (كوته¬نوشتِ Script Applier Mechanism) نامیده شدهاند. اگر داستانی را به این برنامه بدهیم و پرسشهایی دربارهٔ آن مطرح كنیم بیدرنگ پاسخهای متناسب را ارائه میدهد. چنانچه پیشتر گفتیم، برنامههای كامپیوتر دردستگاه اعداد دوگانی (صفر و یك) نوشته میشوند. بنابراین، هر مرحلهای از این برنامه به صورت سطری از اعداد صفر و یك است و میتوانیم آن را به صورت قاعدهای ترجمه كنیم. بهعنوان مثال سطر:
۱۱۰۰ ۰۱۱۱ ۰۰۰۰۰۰۱۱
در این سطر ۰۱۱۱ كد عدد ۷ است و ۱۱۰۰ كد عدد ۱۲ است و ۰۰۰۰۰۰۱۱ شیوهای برای این است كه به كامپیوتر بگوییم مقایسه كن. بنابراین، سطر فوق به این قاعده ترجمه میشود:
"محتوای عدد ۷ را با محتوای عدد ۱۲ مقایسه كن و ۱ بنویس اگر آنها یكی هستند، و صفر بنویس اگر آنها متفاوتند"
اگر كل برنامهٔ Sam را به این شیوه بنویسیم؛ یعنی همهٔ سطرهای آن را به صورت قواعدی در قالب زبان طبیعی بازنویسی كنیم، مجموعهای از كتاب¬ها حاوی قواعد خواهیم داشت. این مجموعه مجلدات بسیاری را در برخواهد گرفت و اتمام این مجلدات به ماه¬ها، بلكه سال¬ها وقت و حوصله نیازمند است. حال فرض كنید كسی همهٔ این بازنویسیها را با حوصله و صبر تمام انجام دهد. این قهرمان در اتاقی با كتابخانهای از كتابهای مربوط به قواعد این بازنویسی زندانی شده است. همچنین در این اتاق برگههای سفید بسیاری و هزاران قلم وجود دارد. تنها ارتباطی كه او با جهان بیرون از اتاق دارد از راه دو سوراخ روی دیوار است كه یكی ورودی و دیگری خروجی است. آزمایشگران از ورودی داستانی را همراه با برگهٔ پرسشها به اتاق میفرستند و پاسخ¬ها را از راه خروجی در زمانی بسیار كوتاه دریافت میكنند. این شخص در تهیهٔ پاسخها تقلب نمیكند. هم داستان و هم پرسشها با الفبای زبان چینی نوشته شدهاند و او با این زبان آشنا نیست و حتی نمیداند كه ورودی و خروجی در اصل جملاتی از یك زباناند. برای او همهٔ اینها الگوهایی بیمعنا هستند. او به محض اینكه از ورودی داستانی همراه با پرسشها را دریافت میكند به كتاب قواعدش رجوع میكند و برای نمادهای مورد نظر رشتههایی مناسبی از اعداد صفر و یك را مییابد. او باید هزاران دستكاری را انجام دهد و برگههای سفید را با رشتههایی از اعدادِ صفر و یك پُر كند. بالاخره، او به آخرین صفحات كتاب قواعدش میرسد كه در برابر الفبای چینی ارقام خاصی را قرار داده است. او پاسخ كامل را از خروجی به بیرون میفرستد. این الفبا برای آزمایشگران بسیار دقیق، امّا به نظر او، مجموعهای از خط¬های كج و كوله و نامفهوماند.
بهنظر سرل، این شخص نه داستان و نه پرسشها را نمیفهمد. بهنظر چنین شخصی، ورودی و خروجی صرفاً از نمادهای بیمعنایی تشكیل شده است. در عین حال، او همهٔ كارهای یك كامپیوتر را انجام داده و دقیقاً به برنامهٔ Sam عمل كرده است. امّا از آنجا كه عمل به این برنامه موجب نمیگردد كه او این زبان را بفهمد، كامپیوتر هم با انجام دادن این برنامه آن را نمیفهمد.
بهطور كلی، استدلال اتاق چینی نشان میدهد كه دستگاهی كه صرفاً نمادها را دستكاری میكند نمیتواند چیزی را بفهمد و یا به چیزی باور داشته باشد و یا دربارهٔ چیزی بیندیشد. بنابراین، صدق این استدلال مستلزم كذب فرضیه دستگاه نمادها است.
استدلال چینی مباحث بسیاری را در هوش مصنوعی برانگیخته است و مخالفان و موافقان بسیاری دربارهٔ آن سخن گفتهاند. بهعنوان مثال، كاپلند (Copeland) به نقد آن پرداخته است. بهنظر او، این استدلال مغالطهای ظریف (مغالطهٔ جزء و كل) دربر دارد. وقتی از شخصی كه در اتاق چینی است میپرسیم آیا دستكاری نمادها او را به فهم پرسشهای ورودی توانا میسازد، او پاسخ منفی میدهد. سرل از این مقدمه نتیجه میگیرد كه دستكاری نمادها هرگز برای پدید آمدن فهم كافی نیست. كاپلند مشكل اصلی استدلال سرل را در این نكته میبیند كه تنها یك نفر را در اتاق چینی در نظر میگیرد كه وظیفهٔ دستكاری نمادها را به عهده دارد. در حالی كه شخص دیگری هم در این ماجرا وجود دارد. این شخص درواقع در این ماجرا بهصورت پنهانی وجود دارد و ثمره كارهای شخص اوّل است. او با دستكاری نمادها این شخص ناپیدا را بهوجود میآورد. شخص اوّل خستگیناپذیر است و دستكاریهای بسیار زیادی را انجام میدهد، ولی شخص دوّم به زبان چینی بهصورت زیبا و دلنشین سخن میگوید و این توانایی را دارد كه از محدودهٔ شخص اوّل پا را فراتر بگذارد و جزئیات زبان چینی را بفهمد. باید از سرل بپرسیم كه چرا از شخص اول دربارهٔ فهم نمادها میپرسد، او تنها بخشی از یك ماشین یا دستگاه است. امّا اگر از شخص دوم این سئوال را بپرسیم، خواهد گفت كارهایی كه شخص اوّل انجام میدهد او را به فهم آنها توانا میسازد. بنابراین، استدلال سرل بهصورت زیر است:
هرقدر هم شخص اول به دستكاری نمادها بپردازد باز نخواهد توانست خروجی را كه به زبان چینی است بفهمد (مقدمه)
هرقدر كه این شخص به دستكاری نمادها بپردازد، دستگاهی را كه او بخشی از آن استقادر به فهم خروجی كه به زبان چینی است نخواهد ساخت.
این استدلال معتبر نیست؛ زیرا رابطهٔ منطقی میان آن و نتیجه وجود ندارد. (Copeland, ۱۹۹۳: ۱۲۵-۶)
كاپلند تلاش میكند تا نشان دهد هرچند بخشی از دستگاه نمیتواند زبان را بفهمد، كل آن زبان را میفهمد و سرل تنها نشان داده است كه بخش آن زبان را نمیفهمد. سخن كاپلند قانعكننده بهنظر نمیرسد؛ زیرا باز این پرسش مطرح میشود كه چگونه دستكاری نمادها كل دستگاه را به فهم زبان قادر میسازد؟ از این گذشته، چه تفاوتی میان این كل و بخش وجود دارد كه موجب میگردد كل دستگاه زبان چینی، را بفهمد؟ استدلال كاپلند نوعی مصادره به مطلوب را دربر دارد. سرل نشان میدهد كه در كل دستگاه اتفاقی غیر از دستكاری نمادها رخ نمیدهد و این امر برای فهم زبان كافی نیست. امّا كاپلند ادّعا میكند همین امر، كل دستگاه را به فهم زبان توانا میسازد. خود این ادّعا باید اثبات شود.
دین و برداشت مكانیكی از تفكر
مباحث هوش مصنوعی در موارد زیادی با باورهای دینی ارتباط مییابد و پرسشهایی را در این زمینه برمیانگیزد؛ برخی از این پرسشها عبارتاند از:
۱) آیا برداشتی كه در هوش مصنوعی از تفكر دارد با دین سازگار است؟
۲) آیا فرضیههای موجود در هوش مصنوعی در برتری انسان بر دیگر موجودات مناقشه ایجاد نمیكند؟
۳) آیا بر طبق هوش مصنوعی عالیترین فعالیتهای بشر (تفكر) چهرهٔ مادّی و طبیعی پیدا نمیكند؟
۴) آیا هوش مصنوعی نشان میدهد كه تمام فعالیتهای عالی بشر قابل تبیین بهصورت طبیعیاند؟
به نظر میرسد كه پرسشهایی از این قبیل در نهایت با پرسش نخست ارتباط مییابند و این پرسش نسبت به بقیه بنیادیتر است. از ا?ن رو به طرح و بررسی آن از منظر دین بسنده میكنیم.
اساس " هوش مصنوعی" برداشت مكانیكی از تفكر است؛ تفكر چیزی جز انجام دادن كارهایی مكانیكی (دستكاری نمادها) نیست. این كارها را ماشین انجام میدهد، و از ا?ن رو تفكر بهمعنای حقیقی به بشر اختصاص ندارد و یا تنها به ماشین اختصاص دارد.
در جهانبینی دینی بشر امتیاز ویژهای نسبت به دیگر موجودات به عالم دارد. این امتیاز تنها به قوای روحی و معنوی او مربوط نمیشود، بلكه با قوای فكری و عقلی او نیز ارتباط دارد. راه یافتن او به عالم غیب و پی بردن به نقش خداوند در سرنوشتاش تا حدّی ریشه در قوای ادراكی و عقلی او دارد.
سرل تفاوت مهم هوش مصنوعی با هوش طبیعی بشر را در فهم زبان خلاصه كرد. توانایی فهم زبان به قوای ویژهٔ عقلی اختصاص دارد. زبان پدیدهٔ بسیار مهمی است تا جایی كه برخی از ف?لسوفان، انسان را به "حیوانی كه تكلم میكند" تعریف كردهاند. امّا با رجوع به آیات قرآن امتیازات دیگری برای بشر مییابیم كه میتوانند وجه فارق مهم او از ماشین باشند. ما تنها به دو مورد اشاره میكنیم:
۱) فهم تاریخ و عبرتگیری از آن: بشر میتواند پدیدههای تاریخی را بفهمد و از آنها درس بگیرد. در سورهٔ یوسف آمده است:
"و ما ارسلنا من قبلك الا رجالاً نوحی الیهم من اهل القری افلم یسیروا فی الارض فینظروا كیف كان عاقبهًْ الذین من قبلهم ولدار الآخرهًْ خیرٌ للذین اتقوا افلاتعقلون" (یوسف، ۱۰۹)
این آیه بخشهای گوناگونی دارد: اوّلاً، از سرگذشت پیامبر اسلام(ص) سخن میگوید ثانیاً، مخاطبان را دعوت به سیر بر روی زمین و عبرت گرفتن از عاقبت گذشتگان میكند. ثالثاً، دربارهٔ عالم آخرت و تقوا سخن میگوید و بالاخره، مخاطبان را توبیخ و سرزنش میكند كه چرا نمیاندیشند. دعوت به اندیشیدن با مضامین و بخشهای گوناگون آیه ارتباط دارد. بخش دوم، به تامل در آثار باقیمانده بر روی زمین دعوت میكند. مخاطب با تامل در آثار گذشتگان و سیر بر روی زمین؛ یعنی حركت مكانی، به زمان گذشته بازمیگردد و از آنها عبرت میگیرد. (كمونی، ۲۰۰۵: ۲ ـ ۱۰۱)
هیچگونه فعالیت مكانیكی و دستكاری نمادها قدرت راه یافتن به چنین تفكری را ندارد. هوش مصنوعی نمیتواند میان مكان و اطلاعات به دست آمده از آثار مختلف بر روی زمین به بُعد زمانی بپردازد و نسبت به زمان گذشته اطلاعاتی عبرتانگیز را به دست بیاورد.
۲) فهم قوانین طبیعت: عقل بشر از نظر دین قابل تحویل و تقلیل به دستكاری نمادها نیست و تواناییهای بسیار دیگری دارد كه بهطور مسلّم از هوش مصنوعی نباید آنها را انتظار داشت. او میتواند قوانین طبیعت را و ارتباط آنها با خداوند را بیابد. در سورهٔ حدید آمده است:
"اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها قد بیّنا لكم الآیات لعلكم تعقلون" (حدید، ۱۷)
حیات و مرگ طبیعت، نوعی پدیده طبیعی و مرتبط با قوانین آن است. آیه همگان را به تامّل در این پدیده و معرفت داشتن به آن دعوت میكند. این پدیده جزو آیات الاهی است كه شایستهٔ تعقل است. همچنین، در سورهٔ حج آمده است:
"و تری الارض هامدهًًْ فاذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و رَبَت و انبتت من كل زوج بهیج" (حج، ۵)
حیات زمین با بارش باران آغاز میشود و در ادامه گیاهان زیبا از آن میروید. این قوانین سادهٔ طبیعتاند كه از سویی دیگر جزو آیات الاهیاند كه قرآن همگان را به تفكر در آنها دعوت میكند.
هوش مصنوعی تنها میتواند نمادها را دستكاری كند. پیدا است كه هر مسألهای را هم بخواهد حلّ كند باید در ابتدا آن را بهنحو مناسبی به نمادهای قابل فهم برای آن؛ یعنی صفر و یك، ترجمه كرد. تأمل در قوانین طبیعت و فهم آیات الاهی همواره نوعی حیرت را به دنبال میآورد و با سطح عالیتری از تفكر بشری مرتبط است. این نوع امور را نمیتوانیم در قالب نمادها برای هوش مصنوعی قابل فهم سازیم.
معمولاً اگزیستانسیالیستها میان راز و مسأله فرق میگذارند. مسأله در حیطهٔ علوم میگنجد و با عقل محاسبهگر قابل حل میباشد هوش مصنوعی قادر به حل این مسایل است و ترجمه به زبان نمادها و دستكاری آنها در چنین موردی راهگشا است. امّا راز به مسایل بنیادی زندگی آدمی مانند مرگ، شادی و غم و غیره مربوط میشود. زمینههای تعقلی كه در دین با آنها مواجه میشویم از قبیل راز هستند و بیتردید، هوش مصنوعی توانایی ورود به آنها را ندارد. خداوند میفرماید:
"و ما الحیاهًْ الدنیا الّا لعب و لهو و للدار الآخرهًْ خیر للذین یتقون افلا تعقلون" (انعام، ۳۲)
بشر میتواند در زندگی دنیوی تأمل كند و جنبههای منفی آن را دریابد. این جنبهها، زندگی دنیوی را لعب و لهو میسازد. امّا عقل میتواند آنها را بفهمد و كنار بگذارد. این قبیل امور جزو رازها هستند؛ نمیتوانیم آنها را به كمك هوش مصنوعی حل كنیم. یكی از مشكلات تفكر جدید تحویل و تقلیل عقل به عقل محاسبهگر است كه در هوش مصنوعی، حقیقتِ تفكر به حساب میآید. امّا متون دینی نوع دیگری از تفكر را مطرح میكند كه قابل تقلیل و تحویل به این عقل نیست.
منابع :
سایت اطلاع رسانی آفتاب www.aftab.ir
منابع عربی
۱. قرآن كریم
۲. بوینه، الآن. الذكاء الاصطناعی، واقعه و مستقبله، ترجمهًْ علی صبری فرغلی، كویت: عالم المعرفهًْ، ۱۹۹۳ م.
ترجمهای است از:
Bonnet, Alain. Artificial Intelligence, Prentic Hall, (۱۹۸۵)
۳. كمونی، سعد. العقل العربی فی القرآن. بیروت: المركز الثقافی العربی، ۲۰۰۵ م.
منابع انگلیسی
Copeland, Jack, Artificial Intelligence: A Philosophical Introduction, New York: Blackwell (۱۹۹۳)
Desouza, Kevin. Managing Knowledge With Artificial Intelligence, London: Westport, (۲۰۰۲)
Haugeland, John. Artificial Intelligence; The Very Idea, Massachusetts, The MIT Press. (۱۹۸۵)
Searl, John, Minds, Brains and Science, London: Penguin, (۱۹۸۹)
Stillings, Neil & Weisler, Steven. Cognitive Science: An Introduction, New York: Massachusetts Institute of Technology, (۱۹۹۵)
خبرگزاری فارس روزنامه ایران