“صداها کمرنگترند، اما اینجا تاریکی مطلق نیست، میاندیشم به مثلث هایی که حالا مثلث نیستند اسپیرالی از رنگها و خطوط اند، تمام پارادایمها اینجا یکباره شکستهاند، کمی عجیب، شگفت انگیز و مضحک، همجوشی و التقاط واژههایی که به ندرت در کنار هم سر سازگاری داشته باشند اینجا انگار سالهاست با یکدیگر خویشاوندند، آسمانی صورتی! برشی از یک صندلی اما کاراملی و شیرین! دوچرخه سوار امروز صبح که اتوبوسی را رکاب میزند! اتوبوس بر روی آسمان صورتی واژگون میشود!… گویی سالوادور دالی به صحنهآراستن آمده است، اندیشهها و آرزوهای ناخودآگاه، ساعتهای در حال ذوب! تداوم حافظه، تخم مرغ های بزرگ و سفید، گنگ، زیبا، وهم آلود و اما کمی مضحک و چه رویای شیرینی، میخواهم سالها اینجا بمانم، در من و با من تمام ایدهها و اشیا در رویایی است وصف نشدنی، پس میمانم و همه را رویا میبینم…”
بی گمان پیش از خواب سناریوی اینچنین برای شما نیز رخ داده است، اگر پاسخ شما مثبت است خرسند باشید که پیش از خواندن این نوشتار، هیپناگوژیک برای شما آشنا و ملموس است، و به یکی از برترین روشهای تفکر خلاق و راهکارهای حل مسله دست یافتهاید. نخست به بررسی و تعریف چند واژه میپردازیم:
خواب: عبارت است از کاهش یا فقدان سطح هوشیاری، تعلیق نسبی ادراکات حسی و غیرفعال شدن تقریباً تمام عضلات ارادی در زمان استراحت به طوری که فعالیت بدن و ذهن تغییر کرده و توهمهای بینایی جایگزین تصاویر واضح واقعی بشوند.
مراحل خواب:
در تمام مدت شب، چرخه های خواب فرد از مرحله یک به مراحل دو و سه و نهایت به مرحله چهار می رود و مجدد از مرحله چهار به مراحل دو و سه می رسد تا دوباره چرخه را از سر بگیرد. در بزرگسالان این چرخه چهار تا پنج بار در هر شب رخ می دهد و هر چرخه یک ساعت و نیم طول می کشد.
شروع خواب: در خلال نخستین مراحل خواب، ما هنوز نسبتاً بیدار و هشیار هستیم. مغز امواجی تولید میکند به نام امواج بتا که کوچک و سریع هستند. به مرور که مغز شروع به آرامش یافتن میکند، امواج کندتری به نام امواج آلفا متصاعد میشوند. در طول این مدّت و هنگامی که هنوز کاملاً به خواب نرفتهایم ممکن است احساس عجیب و کاملاً واضحی را تجربه کنیم که توهمات پیش خواب نامیده میشود.
مرحله نخست: شروع چرخه خواب و نسبتاً مرحله سبک و خفیفی از خواب است. مرحله نخست را میتوان به صورت دوره گذار بین بیداری و خواب در نظر گرفت. در مرحله نخست، مغز امواج تتا تولید میکند که امواجی با دامنه بلند و خیلی کند هستند.
مرحلهٔ دوم: مغز شروع به تولید امواج منظم و سریعی میکند که به نام دوکهای خواب معروفند. دمای بدن شروع به کاهش و ضربان قلب شروع به کندشدن میکند. یک مرحلهٔ ناهشیار است که خواب رونده به راحتی بیدار میشود.
مرحلهٔ سوم: عمیقترین مرحلهٔ خواب non-REM است. پس از این مرحله قسمت دوم خواب REM آغاز میشود. امواج مغزی عمیق و کند به نام امواج دلتا در خلال مرحله ۳ خواب شروع به پدیدار شدن میکنند. مرحله ۳، دوره گذار بین خواب سبک و خواب بسیار عمیق است.
خواب REM در بزرگسالان حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد از کل خواب را تشکیل میدهد (حدود ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه در خوابِ شب). مقدار خواب REM در سنین مختلف متفاوت است. یک نوزاد بیشتر از ۸۰ درصد کل خوابش را در خواب REM است. رؤیا در مرحلهٔ REM رخ میدهد. قلب شروع به کندشدن میکند. یک مرحلهٔ ناهشیار است که خواب رونده به راحتی بیدار میشود.
خواب REM چیست؟ در این چرخه در فاصله های منظم فرد می تواند از مسیر خارج و وارد مرحله REM شود. اغلب رویاها در همین مرحله رخ می دهد. در طی ساعت نخستین خواب انحراف به سمت خواب REM کم است اما با نزدیک شدن به صبح، فرد زمان بیشتری را صرف این مرحله می کند. در پایان هر REM، وقتی به مرحله دوم باز می گردید، انتخاب با شما است که به خواب عمیق تر بروید یا بیدار شوید.
خواب REM زمان عمده خواب دیدن است و اگر در این زمان از خواب بیدار شوید اغلب رویاهای خود را به وضوح به یاد می آورید. رویاهایی که در مراحل دیگر خواب رخ می دهد مانند پیام های تجاری کوتاه و منطقی است، اما رویاهای REM عموما چهل تکه ای از وقایع غیر منطقی و احساسات شدید است.
حال به هیپناگوژیک (توهم پیشاخواب) باز میگردیم، حالت خواب آور هوشیاری ، طی شروع خواب. در مقابل، بی خواب کننده نشان دهنده شروع بیداری. کلمات مرتبط از یونانی agōgos “پیشرو”، “القا”، پمپ”عمل از ارسال” هستند، و هیپنوس “خواب”.
هیپناگوژیک یکی از برترین روشها جهت متلاشی کردن پارادایمها است. هنگامی که مغز به حالت یکپارچگی و دریافتگری میگراید، دیگر محدود به عقل متعارف نیست. در این وضعیت ایده های گستاخانه –که در یک ذهنیت منطقی، فرصت پدیدار شدن ندارند– آشکار میگردند.
تصاویر به استعارهای برای مفاهیم تبدیل میشوند و ناگهان هرکسی میتواند شاعر، اندیشمند، متفکر و روشنفکر شود. اتفاقی که رخ میدهد، یکپارچگی رتبهها نیست بلکه یکپارچگی گونه هاست. بنابراین نه تنها واقعیت ها با ایدهها مرتبط می شود بلکه تصاویر با مفاهیم، فرمول های ریاضی با اصوات، و تجربیات فیزیکی با عواطف مرتبط می شود. این شناخت حسی متداخل و ترکیب شده، خوراک اولیه افکار خلاق است که از جهاتی با خواب های شبانه شبیه است اما تفاوتی بنیادی هم دارد: وضعیت بیداری منتهی به هیپناگوژیک، تاثیر قاطعی بر آن می گذارد؛ رابطه علت و معلول بر ساختار اندیشه. بنابراین فرد می تواند این تصاویری که در مقابل دیدگانش هست را ارزیابی نقادانه کند.