طرفای عصر است. دسته دسته مردم اهل دل به خیابان میآیند. مردان و زنان شیک پوش، پسرانی با یقههای آهاردار و کراواتهایی رنگی و دخترانی با دامنهای کلوش تازه مد شده که تن زنان، به جای چادر کمری جا گرفته و به تدریج کوتاه و کوتاهتر میشود. همه سراغ گراند هتل را میگیرند. آخر قرار است امروز عصر جوانی نمایشنامه خوانی کند. او را عشقی صدا میزنند. گویی هر از چند گاهی نمایشنامههایش را بین عموم به نمایش میگذارد. اما او خبر ندارد بعدها قرار است در همین خیابان تشییع شود! تا قبل از گراند هتل، اتباع خارجیای که به ایران میآمدند در سفارتخانههای کشور متبوع خود مستقر میشدند و یا به پانسیونهایی واقع در شمال تهران میرفتند. اما حالا، گراند هتل شور و حال خاصی به لالهزار داده. لالهزار، شانزه لیزهء تهران.
وقتی شاه طهماسب صفوی تهران را حصار کشی میکرد، محدودهی فعلی لالهزار، داخل حصار شهر جا نمیشد. اما فتحعلی شاه، با وجود جنگهای گوناگون در مدت سلطنتش، توانست به پایتخت، هرچند اندک، سر و صورتی دهد. نمونهی آن باغ لالهزار بود. محدودهء باغ در خیابان فردوسی فعلی در غرب، خیابان سعدی در شرق و از شمال تا خیابان جمهوری بود که وسعت زیادی به حساب میآمد. شاه که از ارگ سلطنتی به قصد تفرج بیرون میآمد، به این باغ میرسید و سپس از کنار آن گذشته، به ییلاق شمال روانه میشد. و یا گاهی در اواخر سلطنتش، با ولیعهد محمد میرزا، سواره از تهران به این باغ میآمدند. ژنرال گاردان سفیر ناپلئون نیز در خاطراتش از اطراق در این باغ میگوید. محمدشاه از این باغ استفاده کامل میکرد. ولی چندان به آن توسعه و شکوهی نداد. اما نام باغ لالهزار در گوشههایی از حوادث مهم روزگار او دیده میشود. مثلا به فرمان او قائم مقام فراهانی صدراعظم، از این باغ، به باغ نگارستان احضار شده و او را خفه میکنند. و در ادامه روزگار طوری میچرخد که جسد خود محمدشاه را از قصر محمدیه به لالهزار میآورند و در یکی از حوضخانههایش امانت میگذارند. دوران ناصری برای لالهزار نقطهء عطف مهمی به حساب میآید. در ابتدا این لالهزار است که یکی از نخستین باغوحشهای تهران را به خود دیده است. دختر فتحعلی شاه، زن آقاخان، سه فیل و یک کرگدن از هندوستان برای نوهء برادرش ناصرالدین شاه میفرستد. شاهِ مسرور نیز حیوانات را در شرق باغ (خیابان اکباتان) جای میدهد؛ جایی که مدتی به «فیل خانه» و مدتی نیز به «واگن خانه» شهره شد. کمکم به این مجموعه حیوانات دیگری افزوده شد. تا اینکه ناصرالدینشاه از سفر دوم خود به فرنگ باز میگردد. حالا او خیالهاء جدیدی در سر دارد. او به دنبال احداث خیابانی به مانند شانزه لیزه در تهران است. حصارکشی ناصری وسعت بیشتری پیدا میکند. شهر بزرگ میشود و باغ لالهزار به داخل شهر میافتد.
از جمله تحولات جدید، احداث میدان توپخانه(میدان امام خمینی) در شمال ارگ سلطنتی بود. بنای این میدان موجب توسعهای وسیع در بخش شهرسازی شد و خیابانهایی احداث گردید که به این میدان وارد میشدند. و اینگونه میدان توپخانه به مرکزیت تهران تبدیل شد. از شرق تا خیابان چراغبرق(خیابان امیرکبیر)، از غرب تا خیابان مریضخانه(سپه) و از جنوب تا ناصریه و الماسیه(باب همایون) ادامه پیدا میکرد. اما از شمال امکان پیشرفت بیشتری وجود داشت. زیرا به زمینهای باغ لالهزار منتهی میشد. بساز بفروشهای آن زمان دست به کار شدند و باغ را تخریب کردند. خانم بنجامینِ آمریکایی دربارهی این خیابان در آن روزگار مینویسد: «اسم این خیابان باغ لالهزار است اما یک برگ سبز هم در آن ندیدیم. از ساعت پنج به بعد مردان برای گردش به این خیابان میآیند ولی عبور و مرور زنها در عصر، در این خیابان ممنوع است.» امین السلطان صدراعظم ناصرالدینشاه که جنب لالهزار منزل داشت، برای آسانی آمد و شد خود، خط واگنی اسبی را به خیابان لالهزار کشید که زنان با خرید پنج شاهی میتوانستد سواره از خیابان گذر کنند بی آنکه بتوانند پیاده شوند. به تدریج بیشتر سفارتخانههای خارجی و فرنگیان در لالهزار ساکن شدند و با استقرار اکثر کاسبان فرنگی ساکن تهران در این خیابان که به داد و ستد کالاهای مد روز فرنگی میپرداختند، رونق این خیابان زیاد شد. به عنوان نمونه فروشگاه پیرایش نخستین فروشگاه بزرگی بود که به سبک اروپایی در ایران راه اندازی شده بود. کمکم خیاط خانههای بزرگی به سبک فرنگی، عکاسخانهها، آتلیهها در بالاخانه مغازهها تاسیس شد و دکانهای فروش آلات موزیکال مانند گرام و صفحه ، دکانهای البسه و قماش خارجی پا به لالهزار گذاشت. شاید بتوان گفت که قشر متوسط و فرنگی مآب تهران، خیابان لالهزار را تنها مکانی میدانستند که میتوان به آخرین اخبار از مد روز اروپا و وسایل تازه اختراع شده و یا تولید شده پی ببرند. گراند هتل، قدیمی ترین هتل ایران نیز جای خود را در میان انبوهی از نوگرایی پیدا کرده بود. گراند هتل به دست مهاجری قفقازی به نام باقرخان در اواخر قاجاریه ساخته شد. که الگوی پذیرایی خود را از هتلهای اروپایی میگرفت. عارف قزوینی شعرخوانیهاء متعددی در این مکان برگزار کرده بود و بعدها در سال 1303 ش. قمرالملوک وزیری برای نخستین بار، بی حجاب به صحنهی گراند هتل رفت و با شعر عارف آواز سر داد. او نخستین زنی است که صدای آوازش از رادیو پخش شد. هتل تا پایان دوران رضاشاه اعتبار خود را حفظ کرد اما از نیمهء پهلوی دوم به بعد از رونق آن کاسته و تعطیل شد. امروزه گراند هتل در قبضهء فروشندگان لوازم الکتریکی قرار دارد و آجرکاریهاء ظریفش یکسره زیر سیمان رفته و بالکنهایش از لوازم برق ساختمان انباشته شده است.
وقایع مشروطه فضای دیگری برای لالهزار رقم زد. تیراژ مطبوعات بالا رفت و بسیاری از دفاتر نشریات پا به این خیابان گذاشتند. دفاتر نشریات لالهزار، زد و خوردهای روز کودتای 28 مرداد را در حافظهی تاریخی خود دارد. اندک اندک در کنار فضاء فرهنگی این خیابان، جنبهء تفریحی خاصی در این خیابان جا افتاد. پای سالنهاء تاتر و بعد سینماتوگرافها به این خیابان باز شد. سالنهایی که عموما هر کدام در طول زمان از رونق افتاده و به دلیل بی توجهیها تعطیل و به فراموشی سپرده شدند. از جملهء آن سینما تابان است. این سینما اولین سینماء تهران است که اولین فیلم ناطق ایرانی به نام «دختر لر» در آن اکران شد. در دهههای سی و چهل، دفترهاء فیلم سازی نیز در کنار سینماها قرار گرفتند. از جمله در خیابان فرعی ارباب جمشید که حتی به هالیوود ایران معروف شده بود. چه عشقِ سینماهایی که مدتها در نزدیکی دفاتر فیلمسازی، چون ژورک، پرسه میزدند بلکه کارگردانی از آن گذرکند و آنها را به عنوان سیاهیلشگر فیلمهایشان بپذیرند. حالا دیگر خبری از شور و حال کافهنشینها نیست، خبری از دختران و پسران آلامد نیست. خبری از کف و سوتهایی نیست که مردم برای بازیگر محبوبشان میزدند. حالا وقتی بخواهم آن فضا را بهتر درک کنم تنها میتوانم به شهرک غزالی سفر کنم و تصورم از لالهزار را، از کافه پارس محبوبش تا دکان پیرایش و واگن اسبی را، به تصور علی حاتمی نزدیک کنم. چهرهی لالهزار عوض شده. به جای تمام آن خاطرات دوران ناصری، مشروطه، شور و حال خریداران البسه و جواهر و دیدن دو فیلم با یک بلیت، تنها مغازههاء لوازم برقی و لوستر فروشی باقی مانده. اما من باور دارم هنوز این خاطرات زیر لایههاء امروزین شهر نفس میکشند. فقط باید آن ها را کنار بزنیم.
پ.ن: این یادداشت پیش از این در نشریه دانشجویی جنگل، شماره دوم، سال چهارم، اسفند 1395 در دانشگاه تهران چاپ شده است.
منابع:
طهران قدیم، جعفر شهری، انتشارات معین، تهران: 1370