برند شخصی شما منحصربهفردترین دارایی و قویترین ابزار بازاریابی است که میتوانید به نفع خود از آن استفاده کنید. با ادامهی دیجیتالی شدن جهان، ما به دنبال ارتباطات شخصی بیشتری هستیم و به سمت شرکتهایی که چهرهای پشت برند دارند، جذب میشویم. میتوانید تغییر را در شبکههای اجتماعی با افزایش و تأثیر بازاریابی تأثیرگذاران مشاهده کنید. چرا بازاریابی تأثیرگذاران برای کسبوکارها اینقدر مؤثر است؟ زیرا یک تبلیغ را از طریق داستانگویی از یک فرد واقعی که زندگی واقعی را تجربه میکند، شخصیتر میکند. اما این تأثیرگذاران فقط هر کسی نیستند. آنها کارآفرینانی هستند که برند شخصی قوی و دنبالکنندگان وفاداری ایجاد کردهاند. و فرقی نمیکند در چه نوع کسبوکاری باشید. درک برند شخصی میتواند بهطور چشمگیری حرفه یا کسبوکار شما را ارتقا دهد. افراد سنتی کسبوکار که برند شخصی قوی ایجاد کردهاند، از آن اعتبار برای ساخت شبکهی اعتبار خود و البته، درآمد استفاده میکنند. و صاحبان کسبوکار هوشمند فقط زمان نمیگذارند تا برند شخصی خود را توسعه دهند و رشد دهند، بلکه همچنین کارمندان خود را تشویق میکنند تا در ساخت حضور آنلاین خود سرمایهگذاری کنند. به این فکر کنید، کارمندان شما بهترین موقعیت را برای بحث و اشتراکگذاری محصولات شما دارند و مصرفکنندگان بیشتر احتمال دارد به توصیههای آنها نسبت به یک شرکت بزرگ اعتماد کنند. همهچیز به تأیید همتایان مربوط میشود. اگر به من اعتماد ندارید، به این نکته توجه کنید: پیامهای برند ۲۴ بار بیشتر وقتی توسط کارمندان منتشر میشوند، دوباره به اشتراک گذاشته میشوند تا زمانی که توسط خود برند منتشر شوند و سرنخهایی که از طریق بازاریابی اجتماعی کارمندان ایجاد میشوند، هفت برابر بیشتر از سایر سرنخها تبدیل میشوند. نمیتوان انکار کرد که برندهای شخصی قدرتمند هستند، اما نکتهای که میخواهم بگویم این است که میتوانند بهطور همزمان با برند کسبوکار شما برای نتایج بهتر استفاده شوند. و همانطور که خواهید دید، ساخت برند شخصی شما میتواند از نظر شخصی و حرفهای واقعاً پاداشدهنده باشد.
ایجاد یک برند شخصی به طور ناگهانی اتفاق نمیافتد و ممکن است ساختن حضور خود از پایه احساس خستگی کند. برای کمک به شما در سازماندهی و نحوه توسعه بیشتر برند شخصیتان، چهار سوال وجود دارد که باید از خود بپرسید تا یک پایه محکم ایجاد کنید. و قبل از اینکه به این سوالات بپردازیم، به یاد داشته باشید که برند شخصی شما یک گسترش کامل از آنچه هستید و چه چیزی نمایندگی میکنید، است. در نهایت، این چیزی است که شما را از رقبا متمایز میکند و چیزی است که هیچ کس نمیتواند از شما بگیرد، بنابراین مهم است که به درون خود نگاه کنید. این ما را به اولین سوال میبرد که باید به آن پاسخ دهید. به چه چیزی علاقه دارم؟ همیشه باید یک تمرکز کلیدی پشت برند شخصی شما وجود داشته باشد که واقعاً به آن علاقهمند باشید. هم علاقههای شخصی و هم حرفهای را شناسایی کنید، زیرا برند شخصی شما باید ترکیبی از تخصص فعلیتان با داستانها و درسهای آموخته شده از تجربیات واقعی زندگیتان باشد. هیچ راه کوتاهی برای ساختن یک برند شخصی تأثیرگذار وجود ندارد. این کار نیاز به تلاش سخت، پایداری و صبر دارد، بنابراین بهتر است به سفر خود علاقهمند باشید. سوال بعدی که باید از خود بپرسید این است: در چه چیزی خوب هستم؟ هنگام ایجاد پایه برند شخصیتان، حتماً بر روی استفاده از نقاط قوت خود به نفع خود تمرکز کنید. به عنوان مثال، آیا شما سخنران عمومی عالی، نویسنده خوب یا عکاس فوقالعادهای هستید؟ حوزههایی را که میدانید در آنها قوی هستید تعریف کنید و سعی نکنید چیزی باشید که نیستید. اصالت در برندینگ شخصی کلید است، بنابراین میخواهید خود واقعی و صادق خود را به مخاطبان و مشتریان خود نشان دهید. خوب، این سوال بعدی یک سوال بزرگ است. چه چیزی به من اعتبار میدهد؟ یک ضربالمثل وجود دارد: "برند خود را قبل از دیگران بسازید." بنابراین به آن فکر کنید، چه مهارتهایی را در طول تجربیات زندگی خود کسب کردهاید؟ چه آموزشها، مدارک، گواهینامهها، جوایز یا داستانهای موفقیت اثباتشدهای دارید که به ایجاد اعتبار شما کمک کند؟ اگر چیزی وجود دارد که میخواهید به خاطر آن شناخته شوید، باید به طور فعال در نوشتن، بحثهای روز و شرکت در کنفرانسها یا همایشها در آن موضوع شرکت کنید تا به عنوان یک مرجع شناخته شوید. ایجاد یک وبسایت و برچسب زدن به خود به عنوان یک کارشناس امروز بسیار آسان است. اما بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که خود را به عنوان یک رهبر فکری معرفی کنید و تجربه یا تحصیلات لازم برای پشتیبانی از آن را نداشته باشید. بنابراین به فکر باشید که در کجا قبلاً اعتبار دارید یا چه کاری باید انجام دهید تا معتبر شوید. آن اعتبار واضح به ایجاد اعتماد و پیروی آنلاین، سرنخهای بیشتر و مشتریان با پرداخت بالاتر کمک خواهد کرد. و در نهایت، از خود بپرسید، اهداف برند شخصی شما چیست؟ اهداف خاص شما به شکلگیری مأموریت و استراتژی برند شخصیتان کمک خواهد کرد. برخی از محبوبترین اهداف برند شخصی شامل افزایش آگاهی از برند کسبوکار، تولید سرنخهای بیشتر، رشد شبکه حرفهای شما، بهرهبرداری از رسانهها، همکاریهای مطبوعاتی یا صنعتی بیشتر، کسب درآمد از حضور دیجیتال شما و به سادگی باز کردن در به فرصتهای بیشتر مانند سخنرانی عمومی یا قرارداد نشر است. هنگامی که شروع به نوشتن یا تایپ کردن و پاسخ به تمام این سوالات کنید، پایه برند شما شروع به شکلگیری میکند.
- میانگین زمان توجه یک بزرگسال امروزی بین هفت تا دوازده ثانیه است، که این بر ما فشار میآورد تا از همان ابتدا مخاطبان خود را جذب و مجذوب کنیم. پس، چگونه این کار را انجام دهیم؟ خوب، به آخرین کنفرانسی که شرکت کردید یا آخرین پادکست یا وبینار جذابی که گوش دادید فکر کنید. شرط میبندم که داستانها و تجربیاتی که گفته شد را به یاد دارید و بهسختی میتوانید آمار یا ارقامی که به اشتراک گذاشته شد را به خاطر بیاورید. مشخص میشود که مغزهای ما برای به یادآوری داستانها طراحی شدهاند نه دادهها، و قدرت داستانسرایی مسری است. بنابراین، در بهترین منافع ماست که آن را در داراییهای برند و تلاشهای بازاریابی محتوای خود بگنجانیم. از طریق داستانسرایی، میتوانیم ارتباط بهتری با مخاطب هدف خود برقرار کنیم و در عین حال اعتبار خود را ایجاد کنیم. و این است که میخواهید داستان شما چه کاری انجام دهد. پس از خواندن آن، مشتری بالقوه شما باید درک روشنی از اینکه شما چه کسی هستید، چه چیزی را پشت سر گذاشتهاید و ماموریت کنونی شما چیست و چه چیزی شما را معتبر میسازد، داشته باشد.
اکنون، تمام داستانهای برند شخصی قوی دارای چند عنصر کلیدی هستند که به زندگی بخشیدن به یک داستان کمک میکنند. من این عناصر را سه C مینامم. C اول شخصیت است. هنگام ایجاد داستان برند شخصی خود، این عنصر آسان است، زیرا شخصیت، البته، خود شما هستید. در ابتدای داستان خود، میخواهید معرفی کنید که چه کسی هستید و جزئیات زمینهای را ارائه دهید که روایت را برای جایی که قبل از وقوع رویداد تعارض بودید، تنظیم کند. چه کار میکردید که منجر به یک رویداد بزرگ شد که باعث ایجاد کسبوکار کنونی شما شد؟
C دوم تعارض است. برای ایجاد علاقه و کشش، نیاز به مقداری تعلیق دارد. مردم به پروانهها و رنگینکمانها ارتباط نمیدهند، اینجاست که باید شخصی شوید. شما باید آسیبپذیر باشید و تجربه دشواری را که در نهایت لحظه شکست شما بود، به اشتراک بگذارید. این تعارض باید تجربهای باشد که مخاطب هدف شما واقعاً میتواند به آن ارتباط برقرار کند. باید آنها را به این فکر بیاندازد که "من میدانم این چه احساسی دارد." یا "این مشکل من است."
و سومین عنصر کلیدی نتیجهگیری است. قدرتمندترین پایانها بهطور واضح نتیجه تعارض شما را بیان میکنند و آن لحظه آها، شکاف، تغییر در دیدگاه یا کشفی که منجر به ماموریت و کسبوکار کنونی شما شد را فاش میکنند. اینجا جایی است که شما آنچه را که از مبارزهتان آموختهاید به اشتراک میگذارید، چگونه مشکل را حل کردید و چگونه اکنون مجهز به کمک به دیگران برای غلبه بر مشکلات و دستیابی به نتایج مثبت هستید.
حالا به یاد داشته باشید، هدف داستان برند شخصی شما این نیست که بهطور بیش از حد تبلیغاتی باشد. هدف این است که تجربه خود را به نقاط درد مخاطب متصل کنید و نشان دهید چگونه میتوانید راهحل باشید. وقتی مخاطب شما میتواند با شما به عنوان یک شخص واقعی ارتباط برقرار کند و از شما بیاموزد، شما به یادماندنیتر و قابل اعتمادتر میشوید. و مخاطبان شما بیشتر به آشنا شدن و همکاری با شما علاقهمند خواهند شد.
شفاف شدن در مورد بازار هدف شما ضروری است. وقتی به بازاریابی خدماتتان میپردازید، واقعاً نمیتوانید همه را راضی کنید. به این فکر کنید که چه کسی بیشتر از محصولات یا خدمات شما بهرهمند خواهد شد؟ آیا این افراد مادران تنها، دانشجویان، خریداران خانه برای اولین بار، جویندگان کار، یا افرادی هستند که از خانه کار میکنند؟ ممکن است این ویژگیهای مصرفکننده در ذهن شما نباشد، اما به شما میگویم هرچه بیشتر در مورد مخاطب هدف خود شفاف باشید، سریعتر شبکه خود را گسترش میدهید و مشتریان بیشتری را تبدیل میکنید. بنابراین بیایید با یک تعریف شروع کنیم. مخاطب هدف یک گروه خاص از افراد است که احتمالاً به آنچه شما ارائه میدهید نیاز دارند و آن را خریداری میکنند. پس برای کمک به شما در پیدا کردن مخاطب هدف خود، در اینجا چهار نکته برای تمرکز بر روی مصرفکننده ایدهآل آورده شده است.
نکته اول این است که اگر در حال حاضر مشتریان پرداختکننده دارید، در این زمینه یک قدم جلوتر هستید. تا زمانی که به سمت یک جهت کاملاً متفاوت در ارائه خدمات خود نروید، بهترین نقطه شروع، مصرفکنندگان فعلی شما هستند. مشتریان فعلی شما چه کسانی هستند و چرا از شما خرید کردهاند؟ به دنبال نقاط درد مشترک، ویژگیها و منافع بگردید و ببینید کجا نقاط مشترک وجود دارد. آیا کار کردن با این مشتریان الگوهای خاص یا کلمات کلیدی را نشان داده که بتوان از آنها برای بهبود توصیفهای خدمات یا پیامهای بازاریابی خود استفاده کرد؟ بسیار احتمال دارد که افراد دیگر نیز مانند آنها بتوانند از محصول یا خدمت شما بهرهمند شوند.
نکته دوم این است که محصول یا خدمت خود را بهخوبی بشناسید. با خودتان صادق باشید که تخصص شما چیست و کجا میتوانید برای مشتریان خود ارزش ارائه دهید. این بهویژه نشان میدهد که پیشنهاد شما چه چیزی باید شامل شود. و در اینجا چند سوال کلیدی برای پرسیدن از خودتان وجود دارد: "چگونه میتوانم تخصص خود را بهعنوان یک محصول یا خدمت بستهبندی کنم؟" به عنوان مثال، آیا این یک آموزش یکبهیک، کارگاه گروهی حضوری، وبینار آنلاین، دوره DIY آنلاین، یا کتاب الکترونیکی است؟ چه رسانه، روش یا پلتفرمی بهترین نمایشدهنده تخصص شماست و به مشتریان کمک میکند تا نتیجه بگیرند؟ تقاضای اصلی برای خدمات شما چیست و چه شخصی به آن نیاز دارد؟ چه نتایجی خدمات یا محصول شما ایجاد خواهد کرد و چه نوع شخصی بیشتر از آن بهرهمند میشود؟ هزینه خدمت یا محصول شما چقدر است و آیا این فرد میتواند آن را پرداخت کند؟ چه موانعی ممکن است کسی در برابر خدمت، محصول، پیشنهاد و قیمت داشته باشد؟ و رقبای شما چه کسانی هستند و مخاطب آنها چگونه است؟ پاسخ به تمام این سوالات به شما کمک خواهد کرد تا یک پروفایل دقیق و مشخص از مشتری ایدهآل خود بسازید.
حالا که درک بهتری از پیشنهاد خود داریم، نکته سوم این است که پرسونای خریدار خود را ایجاد کنید. شفافیت بیشتر به تبدیل بیشتر منجر میشود، بنابراین جمعیتشناسی خاصی را برای هدفگیری انتخاب کنید. به عوامل زیر فکر کنید: سن، موقعیت جغرافیایی، جنسیت، درآمد، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل یا خانوادگی و شغل. حتماً ویژگیهای روانشناختی، یعنی ویژگیهای شخصیتر یک مصرفکننده ایدهآل را نیز در نظر بگیرید. چیزهایی مانند شخصیت، ارزشها، انگیزهها، منافع، سرگرمیها و سبک زندگی.
و در نهایت، اما بهطور قطع نه کماهمیت، نکته چهارم این است که کشف کنید مخاطب شما در کدام شبکههای اجتماعی حضور دارد. در دنیای دیجیتال و اجتماعی امروز، بسیار محتمل است که یک مشتری جدید شما را در شبکههای اجتماعی پیدا کند. بنابراین با توجه به این موضوع، میخواهید بدانید کدام کانال اجتماعی مخاطب هدف شما را جذب میکند. سپس مطمئن شوید که محتوا منتشر کرده و در آنجا فعال باشید. در جایی باشید که مخاطب شما حضور دارد. برای اطلاعات بیشتر در مورد جمعیتشناسی شبکههای اجتماعی و نحوه کشف اینکه در کدام کانالها باید بیشتر فعال باشید، فایل تمرین جمعیتشناسی شبکههای اجتماعی را بررسی کنید. از اینکه این کار را انجام دادید خوشحال خواهید شد.