خندیدن در بازیهای ویدیویی از آن دست اتفاقاتی است که خیلی آن را تجربه نکردهایم. چرا؟ پیادهسازی آن به طبع میتواند کار سختی باشد. در عین سخت بودن این ریسک وجود دارد که طنز شما موفق عمل نکند و مخاطب را نسبت به بازی دلسرد کند. اما اگر در کارنامه کاری خود سریالهایی چون «ریک اند مورتی» و Solar Opposites داشته باشید، احتمالاً میتوانید یک بازی ویدیویی خندهدار هم خلق کنید!
بازی High on Life اثر جدید خالق «ریک اند مورتی» یعنی جاستین رویلند است. Roiland با تأسیس استودیو بازیسازی Squanch Game و تولید بازی High on Life وارد صنعت بازیسازی شد. صنعتی که اثری تا این اندازه متفاوت به خود ندیده بود. احتمالاً به خاطر دارید که این بازی با ویدئویی از گیمپلی خندهدارش به همه معرفی شد. جایی که یک کاراکتر کودک به شما میگوید نمیتوانید به او شلیک کنید چون در بازیهای ویدیویی شلیک به کودکان ممنوع است! یک لحظه دوباره به این موقعیت فکر کنید. به این جمله و ساختار. بازی سرشار از این صحنهها و دیالوگهای بامزه است. دیالوگهایی که از همان ابتدا به سمت شما شلیک میشوند. حالا در این بین یک سری از آنها باعث میشوند از خنده منفجر شوید و گاهی هم باعث میشوند به صفحه زل بزنید و بگویید چقدر لوس!
داستان بازی از این قرار است که گروهی از موجودات فضایی تحت عنوان G3 به زمین حمله میکنند و تصمیم میگیرند که انسانها و زمین را نابود کنند. هدف آنها هم این است که از انسان به عنوان یک ماده مخدر استفاده کنند. در نگاه اول با یک داستان تمام کلیشهای طرف هستیم؛ اما به لطف کاراکترها و سیستم روایتی بازی این کلیشه تبدیل به نمایشی کمدی میشود. شما به عنوان قهرمان بازی یعنی یک نوجوان بی نام و نشان، باید با این موجودات فضایی مبارزه کنید و زمین را نجات دهید.
اما این ساختار روایتی در بازی High on Life چگونه است که مخاطب را جذب میکند؟ شما در بازی در عمل دیالوگی برقرار نمیکنید. در طول بازی چند تفنگ مختلف دارید که روند روایت داستان بر عهده آنها است. آنها هستند که با کاراکترهای مختلف و البته شما صحبت میکنند. به عبارت دیگر، شخصیتهای اصلی داستان تفنگها هستند و نه شما.
اما همه چیز High on Life، داستان و دیالوگهای خندهدار نیست. بازی پر از کاراکترها و البته محیطهای مختلف است که هر کدام ساز و کار خود را دارند. هر کدام از کاراکترها در سیاره خود دغدغهی خاصی را دنبال میکنند. دغدغهای که به روند مسیر شما هم گره میخورد.
اما آیا High on Life با تکیه بر داستان و روایت توانسته بازی فوقالعادهای باشد؟ قطعاً نه! اما خب بازی خوبی است. از نظر گیمپلی بازی به شدت ضعیف است. بعد از گذشت یکی دو مرحله تقریباً همه چیز تکراری میشود. منظور از همه چیز، همه چیز گیمپلی است. سیستم مبارزات، درجه سختی دشمنان و البته باس فایتها یا همان غولآخرها روی چرخهی تکرار هستند و جز ظاهر تغییر زیادی ندارند.
سادگی بیش از اندازه مبارزات گاهی به شما حس احمق بودن میدهد و از خود میپرسید دلیل این کار تیم تولید چیست؟ از اینها که بگذریم به باگهای فنی هم میرسیم. باگهایی که آزاردهنده نیستند اما به چشم میآیند. گویا ساختار بازی به این شکل است که تمامی بخشها در پس سایهی داستان و طنز آن پنهان شدهاند.
خوشبختانه هر چه بخش فنی و گیمپلی بازی مشکلات ریز و درشت دارد، بخش هنری بازی در مسیر خاصی قدم برداشته است. مسیری خاص که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. طراحی تفنگها که بینقص است. هر کدام از آنها جزئیات خاص خود را دارند. دشمنان و سیارات نیز به همین ترتیب هستند. دقیقاً مثل سریال Rick and Morty که هر سیاره شکل و شمایل خود را دارد، در بازی High on Life نیز همین سیستم را میبینیم. در خصوص صداگذاری هم ماجرا به همین شکل است. همه چیز در بالاترین سطح خود قرار دارد و راستش را بخواهید بخش عمده طنز بازی علاوه بر متن داستان، روی بازی خوب صداپیشگان پیش میرود.
در نهایت، اگر بخواهیم در مورد بازی، نظری صادقانه بدهیم، باید بگویم همه چیز به شما بستگی دارد. ممکن است شیفته و دلباخته High on Life شوید، ممکن است بعد از گذشت دو ساعت از بازی آن را برای همیشه پاک کنید. اما پیشنهاد میکنیم اگر از دو سریال جاستین رویلند لذت بردهاید، حتماً High on Life را تجربه کنید.
نمره: ۸
ناشر: Squanch Games
سازنده: Squanch Games
پلتفرم: PC, Xbox One, Xbox Series X/ S
نوشته: سپهر ترابی
منبع: PlayPod TV