بازیهای جهان باز، ترند اصلی عصر کنونی صنعت ویدئوگیم هستند. همانند سایر ترندها در حوزههای مشابه، میتوان با منطق، دلیل افزایش توجه به این موضوع را بیرون کشید.
در حالی که برخی کاربران، «جهان باز» یا همان Open World را یک ژانر در نظر میگیرند ولی در واقع ما درباره یک مکانیک صحبت میکنیم. با شروع نسل هشتم، روند استفاده از جهان باز به عنوان یک مکانیک گیمپلی محبوب افزایش یافت. این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که مجموعههای خطی، یکی پس از دیگری جهان باز میشوند.
برای همین حالا وقت یک سوال مهم است: بازی جهان باز چیست و چرا این قدر محبوب است؟
بازیهای جهان باز، گونهای از آثار هستند که اجازه میدهند بازیکنان آزادانه در محیط جا به جا شوند و خودشان زمان ورود به ماموریت را انتخاب کنند. اگرچه این بازیها در خود عناصر محدودکننده را هم جا میدهند اما مجموعاً به شیوهای نیستند که آنها را در رده بازیهای خطی جا دهیم.
از طرفی هم جهان آزاد نباید با مفهوم خودمختاری اشتباه گرفته شود. آزادی و اختیار عمل عناوین این چنینی، ناقص است و معمولاً تحت تاثیر محدودیتهای فنی استودیوی سازنده و سختافزار هدف قرار میگیرد. بازیهای اوپن ورلد با محوریت «نقشآفرینی» بیشتر به این حالت نزدیک میشوند اما باز هم موضوعی که به آن اشاره کردیم، نقض نمیشود.
مفهوم اوپن ورلد از دهه ۸۰ میلادی یعنی سالهای ابتدایی تولد بازیها وجود داشت و سرانجام GTA III بود که کاربرد امروزی آن را مورد استفاده قرار داد.
حالا به این سوال میرسیم که این بازیها چرا تا این حد محبوب هستند؟ بازیهای خطی، برخلاف بازیهای جهان باز وابستگی بیشتری به رویدادهای از پیش تعیین شده دارند. اگرچه داستان و در مجموع، همه رویدادها به هر حال، تا حد زیادی توسط توسعه دهندگان توسعه پیدا کردهاند، اما بازیهای دنیای آزاد کمتر از بازیهای خطی این واقعیت را بازتاب میدهند.
همچنین میتوانیم بازیهای دنیای آزاد متعددی را مثال بزنیم که از روشهای خودکار برای تولید جهان و اتفاقات استفاده میکنند. مثلاً No Man’s Sky مجهز به سیارههای زیادی است که همه آنها تصادفی ساخته میشوند. سلاحهای موجود در Borderlands 3 هم به شکل تصادفی در دسترس قرار میگیرند.
آزادی حرکت در محیط، انتخاب ماموریت، روش طی کردن یک ماموریت و حتی توالی آنها در صنعت ویدئوگیم، طوری است که بازیکن احساس میکند اتفاقات به صورت آنی و برای اولین بار توسط خودش و به اختیار او انجام میشوند. در نتیجه ما اختیارمان را در دنیای واقعی، با اختیارمان در بازیها منطبق میدانیم و به این طریق، قضیه را شخصی میکنیم.
در سمت مقابل، روند تجربه یک بازی در عناوین جهان باز ذاتاً شبیه دنیای واقعی است. شما در بازیهای خطی معمولاً قادر به استفاده از ابزارهای مختلف در سناریوهای متفاوت نیستید. مثلاً در یک بازی خطی، معمولاً بازیکن وادار میشود به یک کمپ خاص، با روش از پیش تعیین شده حمله کند.
اما شما در بازیهای اوپن ورلد، میتوانید حمله به برخی از کمپها را اساساً لغو کنید یا با ابزار، زمان و روش دیگری به سمت آنها یورش ببرید. پس اگرچه این بازیها شبیهساز جهان واقعی نیستند اما الهام خیلی خوبی از دنیای ما میگیرند.
برای مثال اگر در The Last of Us Part II از کمپهای پیش رویتان عبور نکنید، داستان متوقف میشود. در یک بازی جهان باز مثل The Legend of the Zelda: Breath of the Wild نه تنها در اینباره اختیار دارید، بلکه هزاران روش برای مبارزه با هر دشمن وجود دارد.
کم پیش میآید که یک بازی خطی بتواند چند خط داستانی داشته باشد. معمولاً هم اگر چنین چیزی را در یک بازی خطی ببینیم، نهایتاً یک خط داستانی واحد با رویدادهای متفاوت تشکیل میشود.
مشخص است که بازیهای جهان باز اینگونه نیستند. در بازیهای جهان باز تمایز واضحی بین داستان اصلی و داستانهای فرعی وجود دارد. بازیکن میتواند به دنبال ماموریتهای فرعی برود که نیازی به تکمیل آنها نیست اما طی کردن برخی از آنها حتی از داستان اصلی هم لذتبخشتر است.
گستردگی مورد نیاز و لزوم سرگرم کردن مخاطب با محتوای بیشتر در بازیهای جهان باز، توسعه دهندگان را به فکر میاندازد و آنها مجبور میشوند جهانی غنی را طراحی کنند. جهانهای غنی و قانونمند با پیشزمینههای داستانی، طبیعیتر به نظر میرسند و ما آنها را سادهتر به خاطر میسپاریم. به همین دلیل در آینده، اتفاقات رخ داده در بازیهای جهان باز خوشساخت را همانند خاطرات جهان واقعی یادآوری میکنیم.
یکی دیگر از دلایل ساده محبوبیت بازیهای جهان باز در صنعت ویدئوگیم به سادگی قابل ذکر است: محتوای زیاد. بازیهای خطی با وجود سالها زحمتی که توسعه دهندگان برای ساخت آنها میکشند، حتی نصف بازیهای جهان باز هم محتوا ندارند.
این در حالی است که قیمت بازیهای AAA خطی و جهان باز، فارغ از محتوا یکسان است. برای اغلب گیمرهای نسل جدید اهمیتی ندارد که کیفیت یک بازی خطی چقدر بالا ارزیابی میشود؛ اگر کمیت یا به عبارتی، محتوای یک بازی بیشتر باشد، شانس بیشتری برای فروش بالا خواهد داشت.
اجازه دهید به شیوه دیگری این مطلب را بیان کنیم. پول برابر با زمان است؛ مردم در همه برهههای تاریخی تصور میکردند اگر پول بیشتری بپردازند، چیز بیشتری میگیرند. بنابراین حتی اگر ماموریتهای فرعی یک بازی جهان باز تکراری باشند و زمان زیادی را به طی کردن مسافتهای طولانی اختصاص دهید، باز هم چیز بیشتری برای تجربه وجود دارد. در نهایت اگر ژانرهای بازیهای ویدئویی برای شما جذاب هستند، پیشنهاد میکنیم مقاله «ژانر نقشآفرینی» را نیز مطالعه کنید.
منبع: PlayPod TV