همیشه برای من دیدن عکس های اسکی کردن مردم خیلی حسرت برانگیز و دور بود. همش میگفتم اینا خیلی پولدارن که این ورزش رو میرن و از عهدهی من واقعا خارجه و روزی هم نمیرسه که من بتونم تجربه کنمش (چرا انقدر ذهنم فقیره حالا)! بعدشم همش فکر میکردم به شدت ورزش سختی هست و اصلا از پس من برنمیآد که بتونم یادش بگیرم. خلاصه هر عکس از اسکی مردم، یه آآآآآآآآه از دل برمیخواست و قضاوت در مورد پولدار و مرفه بیدرد بودنش.
خلاصه بهمن ماه رسید و هم سالگرد نامزدیمون بود و هم ولنتاین. ما عادت داریم برای ولنتاین، یا یه وسیله مشترک میخریم مثل چادر مسافرتی یا یه تجربهای رو باهم امتحان میکنیم. خلاصه هرچی فکر کردیم وسیله چی بگیریم، چیز خاصی به ذهنمون نرسید. بعد گفتیم خوب حالا تجربه! چی کار کنیم چیکار نکنیم؟ اسکی!!! البته پیشنهاد از سمت حسام بود و من گارد گرفته بودم که نه، مگه ما مرفه بیدردیم. ولی گفتیم حالا یه تجربست بریم بکنیم. و این تجربه رو خالی خالی فقط آموزش اسکی هم نمیخواستیم. میخواستیم شب هم بمونیم تو مرتفع ترین هتل دنیا! یعنی هتل توچال.
اهان! یه چیزی، من خیلی هم از سرما میترسم. یعنی همش فکر میکنم از یخما، سر انگشتام سیاه میشه و میافته. استخونام میسوزه و از بیچارگی گریه میکنم و اینا. ولی خوب از الان میگم واقعا اون لباسای اسکی نمیذارن سرما بفهمی.
خوب ما چی کار کردیم؟ اولش رفتیم گوگل کردیم هتل توچال، و اولین لینکی که اومد برای خود هتل بود که میشد اتاق رو رزرو کنی. یه خورده توضیحاتش و اتاقها و شرایطش رو نگاه کردیم. اتاق از یک نفره داره تا سه نفره، قیمت اتاق دو نفره که یه تخته دونفره داره با تلویزیون و یخچال و حمام دستشویی و صبحانه رایگان شد 685 هزار تومن (در بهمن ماه 1399). زدیم رزرو برای وسط هفته. که پیست هم خلوت باشه و حال کنیم. با یه حساب سرانگشتی متوجه شدیم که هتل گرفتن خیلی به صرفه هست، به خاطر اینکه به خاطر داشتن رزرو هتل، دیگه شما هزینه تلهکابین رو نمیدی. هزینه تله کابین چنده؟ نفری 150 الی 180 هزارتومن برای رفت و برگشت. بنابراین انگار من و حسام برای هتل فقط داشتیم 350 میدادیم. خیلی خوب بود به نظرمون. یه خوبی دیگهاش هم این بود که به نظرمون خیلی منطقیتر اومد که توی دوروز پشت سرهم اسکی تمرین کنیم تا به یه جایی برسه، تا اینکه در دو روز جدا از هم که معلومم نمیشد کی؟ بریم اسکی کنیم دوباره. و دوباره خود همین فاصله جلسه اول و دوم، باعث میشد فراموش هم بکنی. و دوبار هزینه هم برای تلهکابین. خلاصه به نظر من این تصمیم برای اولین تجربه عالی بود.
یکی دونفر از این بچههای اسکی رو دورادور تو اینستاگرام میشناختم. به یکیشون پیام دادم و گفتم روژین؟ ما چهطوری میتونیم وسایل اجاره کنیم؟ کجا باید برای مربی داشتن هماهنگ کنیم؟ و از این سوالات.
روژین گفت که برای کرایه اسکی باید بری پارکینگ، یعنی وقتی وارد پارکینگ میشی، پایین تلهکابین، وسایل اجاره میدن. در مورد لباسها باید دقت کنید که شما باید لباس بیس بپوشید از زیر. حالا بسته به سرما/گرمایی بودنتون روش هم چیزی بپوشید. اونجا کاپشن میگیرید فقط. کفش هم باید اندازه پاتون باشه، یعنی وقتی سرپا وایسادین کاملا فیت باشه و وقتی که به سمت جلو بدنتون رو میکشید، طوری که کفش از ناحیه ساق فشار میده، پنجه پا بتونه بالا بیاد کمی. پا نباید تو کفش بازی بازی بکنه. هزینه اجاره لباسها هم نرخ مصوبی داره. در مورد مربی هم بعد از ایستگاه هفت توچال، یه ساختمونی هست که میتونی درخواست مربی کنی. هم میشه مربی رو ساعتی گرفت، هم روزانه. هزینه ساعتی مربی 80 هزارتومن هست و روزانه برای یک نفر 350 و برای دونفر احتمالا 500. وسایل رو راستی میشه خرید. ولی واقعا هزینه اش بالاست. برای کسی که میدونه میخواد واقعا این ورزش رو شروع کنه و ادامه بده، خریدن خیلی به صرفهتره. چون سالها ازش هم استفاده میکنه. پیشنهاد خود من اینه که حداقل یکبار تجربش کنید بعد تصمیم بگیرید به خرید یا نخریدن. در مورد هزینههای خرید من خیلی اطلاعات ندارم، بنابراین هیچی نمینویسم اینجا.
خوب، داشتم می گفتم. خیلی اتفاقی یکی از مشتریان قدیمی حسام باهاش تماس گرفت و اون فرد کسی نبود جز آقا رضای گل که تو تیم ملی اسکی بوده و پدرشون هم یک فرد تاثیرگذار در این ورزش. خلاصه ما لینک شدیم باهم و از ایشون وسایل رو گرفتیم و صبح زود ساعت 7 اینا حرکت کردیم و رسیدیم توچال. لباسها رو دم پارکینگ پوشیدیم. خیلی کفشه اذیت بود، پاهامون عادت نداشت و تا تله کابین من تقریبا عر زدم :) سوار تله کابین شدیم و رفتیم. یه نکته جالب این بود که کلا مهمونهای هتل نیازی نبود صف وایسن برای تله کابین. ما که هی خجالت میکشیدیم و می گفتیم نه حالا بذار تو صف باشیم :) رفتیم و رفتیم بالا و رسیدیم به ایستگاه هفت. از اون جا هم یه تیکه پیاده رفتیم تا با تله سیژ بریم سمت هتل. رفتیم که کارهای پذیرش هتل رو انجام بدیم و با اینکه تقریبا اول هفته بود، شلوغ بود و 45 دقیقه ای کاراش طول کشید. به جز کارهای پذیرش باید پزشک هتل هم شما رو از نظر وضعیت سلامتی، نه فقط از لحاظ کرونا بلکه از لحاظ اکسیژن خون و فشار بررسی میکرد که ببینه آیا تحمل این ارتفاع رو خواهیم داشت یا نه. هر دو سربلند بیرون اومدیم و وسایل رو گذاشتیم تو اتاق. رفتیم برای شروع کلاس. تقریبا جلوی هتل که شیب نداشت اول یه سری توضیحات تمرینات رو انجام دادیم. توضیحات تئوری شامل اسم ها و ... بود، عملی هم حالت نرمش داشت. پا رو بردار بذار، پارو تکون بده و .....(البته که با چوب اسکی). بعدتر هم رفتیم یه ذره بالاتر که شیب داشت، و یکمی حرکات پایه رو تمرین کردیم. مثل هشت کردن پا برای کاهش سرعت و ... . پیست اصلی بالاتر بود و برای رفتن به اونجا باید با تله سیژ میرفتی بالا تا سر بخوری.
بعداز ظهر شد و ما خسته شدیم و کلاس رو تموم کردیم و رفتیم که استراحت کنیم. ناهار ساندویچ کوچولویی که از قبل درست کرده بودیم رو خوردیم. اما بعد چشمتون روز بد نبینه که چقدر من حالم بد شد. سردرد، سرگیجه، تهوع و استفراغ. رفتیم پیش پزشک و گفت اکسیژنت کم شده و یکمی اکسیژن دریافت کردم. بعد گفتند که این که چیزی نیست، شب فشار اکسیژن پایین تر هم میره. آقا من ترسیدم. گفتم الان حالم اینه شب حتما میمیرم و این فاز رو داشتم که من میخوام برگردم. به توصیه پزشک خوابیدم. بیدار که شده بودم هنوز حالم بد بود و به شدت دلم خونه رو میخواست :) هنوز حالم بد بود و تک تک سلول های من درحال ورجه وروجه بودن. دوباره اکسیژن گرفتم و حالم بهتر شد. اما باز میگفتم من صبح دیگه اسکی نمیکنم و برمیگردم خونه.
صبح شد، اولین نفر من حاضر شدم بدو بدو رفتم پیش مربی که آقا درس امروز چیه :) دوباره تو همون شیب کم، بهمون حرکات اریب کردن، پاها رو موازی گذاشتن و یاد داد و بعد گفت خوب حالا وقتشه بریم پیست. باورم نمیشد، چون معمولا در جلسه سوم این اتفاق می افته. با تله سیژ رفتیم بالا و البته اینم اضافه کنم که نفری 70 هزار تومن باید برای استفاده از خدمات پیست پرداخت کنیم(ورودی). رفتیم بالا و کنار مربی سر خوردیم اومدیم پایین. سر خوردن که والله با سرعت کم چون همش از ما میخواست که ترمز کنیم :)
راستی حسام هم یه ولاگ ساخته از کل داستان سفر، اگه دلتون میخواد که به شکل ویدیو و با هیجان بالا ببینید داستان رو، روی این لینک کلیک کنید. ها، قبلش باید فیلترشکنت روشن کنی.
https://youtu.be/LVheSrYimjc
حواسمون هم بود که ساعت 12 اتاق رو تحویل بدیم. وسایلا رو گذاشتیم یه گوشه و بازم اسکی کردیم تا بعدازظهر که دیگه صدامون هم در نمی اومد. جمع کردیم رفتیم با تله کابین پایین. اینجا دیگه خجالت هم نمیکشیدیم که میتونیم بدون صف بریم پایین :)))) رسیدیم به ماشین و کفش رو که درآوردیم پاهامون گفت مرسی :)
می خوام از حس و حالم بگم، اونجا واقعا زیبا بود. به معنای واقعی. هر ازگاهی وسط تمرین، فقط اطرافم رو نگاه میکردم. آسمون صاف، با ابرهای سفید دلبر، کوه ها سفید، تمیزی مطلق. همه چی زیبا بود. چندبار هی شکر کردم که دارم این صحنه ها رو می بینم. دیدن اون همه ادم اسکی باز با لباسهای رنگ شاد، دیگه این تصور رو به من نمیداد که اونا مرفه پولدارن، چون خودم اونجا بودم. دیدنشون حالمو خوب میکرد. چون این ادمها بلد بودن حال خودشونو خوب کنن. یه ورزش خوبی میکنند. شاد و پرانرژی ان. دوست داشتم همشون رو ببوسم و بغل کنم.
راستی حساب کتابهای ما با این مربی عزیزمون، یه طور دیگه شد. خیلی تخفیف توپولی داد و ما خوشحالیم. حالا نمیدونم، به خاطر آشنایی این تخفیفها رو دادن، یا کلا روال کارشون همینه. من شماره رو اینجا میذارم. در صورتی که خواستید باهاش تماس بگیرید. آقای رضا چراغیان 09121889060
مرسی که تا اینجای قصه با من اومدید. واقعا ارزو میکنم همه برین یه بار :). اما اینم بگم تا سه روز بدن درد داشتم شدید. پاهام کبود شده بود. همون شب اول هم سرم دریافت کردم :) گفتم بگم پایانش این بود :))))