بیشتر بچه ها تا حدود 18 ماهگیشون نمی تونن حرف بزنن. البته اگه غان و غون یا babbling رو حرف زدن به حساب نیاریم. کلمه هایی مثل مامان، شیر، بازی ، گرسنه و … رو معمولا تازه تو 18 ماهگی میتونه بگه. میشه گفت کودک در 18 ماهگی واژهنامهای متشکل از ۱۰ تا ۲۰ لغت دارد که شامل اسمها مثل «مامان»، فعلها مثل «خوردن» و صفتها مثل «سرد» هست.
باید دقت کنیم که دو توانایی درک زبانی و تولید زبانی در کودکان همزمان و به موازات هم پیش نمی روند. یعنی یک بچه زودتر می تونه به درک زبانی برسه نسبت به تولید همون زبان. در واقع هر دوی این مهارتها به مرور زمان بیشتر و بیشتر میشه. حالا در مورد تولید زبانی، اینکه چرا بچه ها تا 18 ماهگی کلمه ی درست و با منظوری رو نمی گند اینه: "سیستم تکلم" که تا 18 ماهگی، دیرتر یا زودتر به مرور کامل میشه تا بتونه صحبت کنه. نکته ای که باید یادمون باشه اینه که گفتار یا تکلم یکی از روش های ارتباطه که به وسیله دهان و با ایجاد صدا بوجود می آید. اعضایی که در فرآیند تولید صدا نقش اساسی دارند عبارتند از: زبان کوچک و بزرگ، حنجره، بینی و دندان. اما زبان یک سیستم ذهنی شامل کلمات و قواعد استفاده از آنها است که به منظور برقراری ارتباط با دیگران شکل میگیرد.
پس بچه ها توانایی یادگیری زبان گفتاری یا درکش رو دارند درحالیکه هنوز توانایی تکلم ندارند. این میشه دلیل اول برای اینکه بهشون زبان اشاره یاد بدیم. حالا که نوزاد یا کودک نمیتونه حرف بزنه و نیازش رو بیان کنه، در حالیکه تو ذهنش اونو می فهمه و به شدت هم می خواد اونو بیان کنه، چرا زبان غیرگفتاری نه؟ این نتوانستن در بیان یا گفتار، می تونه استرس یا ناراحتی برای بچه ایجاد کنه. احتمالا هممون دیدیم بچه گریه میکنه و نمیفهمیم چی میخواد؟ آب؟ شیر؟ اسباب بازی؟ خوب چرا که نه؟ یه چندتا اشاره پرکاربرد بهش یاد بدیم. که بتونه با دستای کوچولوش بگه.
ارتباط کودک با مامان و باباش و اطرافیانش با یادگیری زبان اشاره خیلی خوب میشه. چون حالا یه درجه بیشتر از بقیه بچهها میتونن با والدینشون ارتباط داشته باشند. یه کار مثبتی که می تونی تو دوره ای که هنوز حرف نمیزنه می شه انجام داد اینه که کلمه رو بگیم و اشارشو یاد بدیم. اینطوری هم کلمه رو می شنوه هم می بینه. برای تکرار کردنش هم مجبوره ماهیچه هاشو تکون بده. تحقیقات زیادی انجام شده که دیدن مهارتهای حرکتی و هماهنگی و بینایی بچههایی که زبان اشاره یاد گرفتند، بهتره. این بچهها بهتر میتونستند هماهنگ کنند پیام تو ذهنشون رو با ماهیچهی دست و سرشون که بیانش کنند. بیناییشون هم اینطوری تقویت میشه که روی نشانههای تصویری حساس میشند و سعی میکنند محیط دور و برشون رو با دقت ببینند. تمرین میکنند که به شکل چیزها دقت کنند. زبان اشاره یک زبان بصری هست و بیشتر اشارهها در واقع تصویرگونهی اون چیز هست. من شما رو ارجاع میدم به این مطلب کوتاه که در واقع نتیجهی یک تحقیق هست.
دلیل بعدی، همون دلیلیه که انگیزهی والدین برای یادگیری زبان انگلیسی توسط بچههاست. چرا؟ حالا جدا از بین المللی و پرکاربرد بودن زبان انگلیسی، می دونیم که دوزبانگی یا چندزبانی خیلی خوبه. کودکان دوزبانه به این دلیل که از همان ابتدای کودکی در معرض یادگیری دو زبان بودهاند، مهارتهای تحلیلی بالایی دارند و قادر هستند مسائل را با انعطاف پذیری ذهنی بالاتری تحلیل کنند. کودکان دوزبانه از کودکی آموختهاند برای یک شیء میتوان دو یا چند کلمۀ متفاوت استفاده کرد و این باعث میشه ذهنشون انعطافپذیر بشه و زمانی که در زندگی با مسائل و مشکلات مواجه میشوند، دو یا چند راهحل به ذهنشان خطور میکند. کودکان دوزبانه محیط اطرافشان را بهتر درک میکنند و بهتر میتوانند ارتباط بگیرند، چون تمرینات بیشتری در یادگیری زبان نسبت به تکزبانهها انجام دادهاند. اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری دارند. مهارت های اجتماعی بیشتری دارند. پس زبان اشاره، هم می تونه این فایده ها رو برای بچه هامون داشته باشه.
دلیل بعدی که خود من خیلی دوستش دارم و اصلا برام یه اصل و ارزشه اینه که بچه ها با یادگرفتن زبان اشاره می تونند بعدها با افراد ناشنوا راحت تر ارتباط بگیرند. بزرگتر که شدند شما میتونید بهشون در مورد این زبان و ناشنواها بگید و اونها ناشنوایی رو میپذیرند و این یعنی پذیرش تفاوت ها و تنوع انسانی. مطمئنم دنیا خیلی جای بهتری میشه.