MAHSA TAHZIBI
MAHSA TAHZIBI
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

سین مثل سمعک

من از 7 سالگی، درست همونجایی که قبل از ورود به مدرسه سنجش شدم، سمعک‌دار شدم. تست شنواییم نشون داد که شنوایی گوش چپ ام ضعیف یا کمه. من قبل از اون با مفهوم سمعک بیگانه نبودم. مادرم سمعک داشت. از دوستان و آشنایان هم خیلی‌ها بودند که سمعک داشتند. اما خوب ناراحت شدم. به نظرم والدینم هم ناراحت شدند. اما نشون نمی‌دادند. مامانم مخصوصاً خیلی با من حرف می‌زد. می‌گفت سمعک برای گوش مثل عینک برای چشمه. بهم گفت اصلاً خجالت نکشم از سمعک و اگه کسی تو مدرسه در موردش سوال کرد بگو گوشم تنبله :) اما خوب سمعک‌های اون موقع کرم رنگ و بزرگ و زشت بودند. فکر می‌کنم اگه اون سمعک‌ها رنگی رنگی و عروسکی بودند، خیلی ناراحت نمی‌شدم.

سمعکارو نگاه!! انگار پاستیلن. از یادآوری شکل سمعک کودکیش، سرش را به دیوار میکوبد.
سمعکارو نگاه!! انگار پاستیلن. از یادآوری شکل سمعک کودکیش، سرش را به دیوار میکوبد.

اون موقع‌ها دهه‌ی هفتاد بود و مردم از الان فرهنگشون پایین‌تر و سمعک هم خیلی شناخته شده نبود. بچه‌ها، به اقتضای سنشون خیلی رک یهو وسط جمع می‌گفتند: عه! عه اون چیه تو گوشت؟ و من واقعاً برام سخت بود بخوام تو جمع در مورد این قضیه صحبت کنم. اگرچه که قوی بودم و حرف‌های مامانم رو تکرار می‌کردم، اما رنج می‌بردم. خوشحال بودم که مقنعه داریم و در اکثر موارد این سمعک من دیده نمی‌شه. دلم برای پسرهای سمعکی هم می‌سوخت. چون بچه‌ها فقط به سوال بسنده نمی‌کردند و بعضیاشون گاهی مسخره هم می‌کردند. مثلاً یه کلمه‌ای که قدیما رایج بود: کر! رو تکرار می‌کردند. این کلمه الان خیلی حساسیت برانگیزه و براحتی شما با گفتن این کلمه کتک می‌خورید.

سال اول، اینکه بعد از بیدار شدن و قبل از رفتن به جایی من سمعک بپوشم، هنوز عادتم نبود. از اونجایی که والدینم شاغل بودند، و خودم باید این مسئولیت مهم پوشیدن سمعک رو به عهده می‌گرفتم، همش یادم می‌رفت. تا اینکه کم‌کم عادت شد و تا چند سال پیش هنوز چشم باز نکرده، با دست دور و بر تختم رو می‌گشتم تا سمعکم رو بپوشم. الان خیلی اونطوری نیستم. چون دیگه ترس از نشنیدن ندارم.

چندباری سمعک عوض کردم، خیلی خاطرات واضحی ندارم از کیفیت صداشون. خیلی برام عجیبه. شما وقتی به گذشته فکر می‌کنید، صداها رو هم یادتون می‌آد؟

تا اینکه سمعک عزیزم، فوناک، و در 15 سالگی خریدم. سمعک گرونی بود و خیلی هم خوب برام کار کرد. تقریبا تا 23 سالگی :) از عمر مفید سمعک فراتر رفت. من عاشق این سمعک بودم و کیفیت صداها رو هم یادمه قشنگ. وقتی پیر شد و باید عوضش می‌کردیم رو هیچ وقت یادم نمی‌ره. خیلی حالم بد شد. در مورد اونم بعداً مفصل می‌گم.

تو 23 سالگی شنوایی‌شناسم بهم گفت: دلبندم. شما باید دو تا گوشت سمعک بذاری. از من انکار از اون اصرار که دو تا گوش داریم و باید از هر دو تا خوب بشنویم. نمیشه که همینطوری فقط گوش ضعیف تر رو سمعک بدیم. اون موقع ها من خیلی تشخیص نمی‌دادم صدا از کدوم جهت می‌آد. پذیرش این موضوع رو تو یه فرصت دیگه می‌گم.

اما با این سمعک بود که کم‌کم زندگی منم یه تغییراتی کرد. اساساً به ناشنوایی و کم‌شنوایی پرداختم و با خودمم بیشتر به صلح رسیدم. این طرح رو دادم یکی از سفربروهای باحال به اسم شکیبا برام رو کیف دوخت.

روش نوشته افتخار کن! سمعکاتو نشون بده
روش نوشته افتخار کن! سمعکاتو نشون بده




با اینکه به نظر فرهنگ عمومی در رابطه با کم‌شنوایی و سمعک بالاتر رفته، اما هنوز نگرش‌ها منفیه. به خصوص در مورد خودشون. مثلاً من هنوز خیلی پیام دریافت می‌کنم از دخترهایی که می‌گن خیلی درگیرن که به دوست‌پسر یا خواستگارشون در مورد سمعکی بودنشون حرف بزنند. یا مادرهایی که در مورد سمعکی بودن بچه فکر می‌کنه دنیا به آخر رسیده. یا راز سمعک داشتن بچشو از فامیل پنهان کرده و همیشه عذاب می‌کشه. یا فرد مسنی که به خاطر پیرگوشی باید سمعک بذاره ولی غرورش اجازه نمی‌ده.

فکر ‌می‌کنید چرا؟ چرا انقدر سمعک ترسناکه؟

https://aparat.com/v/1Ug4I

اینم ویدیو من در مورد تجربم از خراب شدن سمعکم




سمعککم‌شنواییفرهنگ‌سازی
من فرزند یه خانواده ناشنوام، خودمم کم‌شنوام. اینجا در مورد ناشنوایی و کم‌شنوایی حرف می‌زنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید