اول داستان مبهم کرونا از پایاننامم دفاع کردم.
بواسطه پایان نامه دیتاهای جالبی از وضعیت سواد سلامت در ناشنوایان داشتم و حالا دلم میخواست یه حرکتی انجام بدم.
دیتاها میگفت
تو تست سنجش سواد سلامت متوجه شدم اطلاعات عمومی و دانسته های ناشنوایان در مورد مسائل سلامت خیلی پایینه. و توی مصاحبههام در بخش کیفی مطالعه متوجه شدم که خوب هیچ وقت این اطلاعات با زبان اشاره که زبان اولشونه در اختیارشون قرار داده نشده. همه چی یا شفاهی بوده یا نوشتاری. شفاهی که هیچی، نوشتارها هم برای طیف زیادی از ناشنوایان قابل دسترس نبوده. چون زبان فارسی زبان اونها نیست.
راه حل چیه؟ این اطلاعات با زبان اشاره بهشون داده بشه. توسط کی؟ خوب من واقعا دوست داشتم این کار رو بکنم.
تا اینکه کرونا اومد و من دیدم چقدر خانوادم که همشون ناشنوا هستند و ما دور بودیم از هم نگران هستند. همش با من تماس تصویری می گرفتند و میگفتند: مهسا ما تو تلویزیون میبینیم همش یه کلمه نوشته کرونا کرونا اما قضیه چیه؟ منم توضیح میدادم. بعد گفتم اوه این همه ناشنوا تو ایران هست کی به اینها توضیح میده؟ اینطوری شد که با همفکری خواهرم یه صفحه راه انداختیم و اسمش و گذاشتیم سلامت ناشنوا با هشتگ سلامت برای ناشنوا. اوایل خوب چون موضوع اصلی دنیا کرونا بود، همش در مورد کرونا و ابعاد مختلف اون حرف زدیم. با زبان اشاره حرف میزدم چون هدف اصلیم اطلاعرسانی به ناشنوایانی بود که زبان اشاره تنها زبان مورد استفادهشون بود. اما کافی نبود، چون ناشنوایان و کمشنوایانی هم بودند که زبان اشاره بلد نبودند، از روشهای شفاهی هم استفاده نمیکردند و تنها راه باقی مونده براشون زیرنویس و متن بود. زیرنویس هم میکردم. اما خوب خیلی وقت گیر بود همه چی، مثلا دنبال منبع معتبر بگرد، بخون و انتخاب کن، ترجمه کن به اشاره و بعد فیلم بگیر و ادیت کن و زیرنویس کن. آپلود کردنش هم که تو آی جی تی وی اینستاگرام واقعا اعصاب آهنین میخواد.
تا همین جایی که الان هستم بگم، احساس خیلی خوبی دارم که دوهزار ناشنوا از سراسر ایران دنبالم میکنن. فیلم ها رو میبینن، تو دایرکت سوال میکنن، بعضی وقتها مترجم اختصاصی دکترشون میشم، خیلی ذوق میکنم. اونها هم خیلی خوشحالن. به مرور یادگرفتم اول امتحان ازشون در مورد یک موضوع مشخص میگیرم. بعد محتوا رو در اختیارشون قرار میدم. بعد دوباره همون محتوا رو آزمون میگیرم و می بینم که چقدر حالا اطلاعاتشون رفته بالا خیلی ذوق میکنم. خیلی خوشحالم که با همین گوشی ساده و یه سری امکانات محدود دارم میشم رسانه، عین یک شبکه تلویزیونی مخصوص سلامت ناشنوا.
امکاناتی که ازشون استفاده میکنم:
گوگل داکز:
که اول مطالب رو جمع آوری میکنم. بعد همونجا براساس دستور زبان اشاره می نویسمش یا ترجمه میکنم. منابع تکمیلی مثل عکسهایی که باید باشه، فیلم یا هرچیز بصری که جذابش کنه یا کاملش کنه حرفم رو داخل پرانتز کنارش میذارم.
دوربین:
که خوب هممون داریمش، اگرچه که چون گوشیم خیلی قدیمیه کیفیتش واقعا بده.
اینشات یا ویلو:
اپ ادیت هم اینشات با گوشی، یا ویلو با آیپد.کار باهاشون واقعا ساده است. با اینکه خیلی اذیت میشم با گوشی که صفحه کوچیکی داره مار کنم اما با لپ تاپ هم میبایستی با پریمیر کار میکردم و تلاش کردم و باهاش ارتباط برقرار نکردم ولی این آنها که بالاتر گفتم واقعا راحتن.
بعدشم که اپلود با اشک و ناله فراوان. یعنی زحمت درست کردن تا آماده کردنش یه طرف، اپلود کردنش یه طرف.
تنها قابلیتی که دوست داشتم این گوشی هامون داشت زیرنویس خودکار بود. به نظرم زیرنویس حق همه و نه فقط ناشنوایان هست. همه ی ما گاهی برامون پیش میاد که نتونیم با صدا چیزی رو گوش بدیم، زیرنویس اینجا این دسترسی رو برامون فراهم میکنه که بتونیم متوجه محتوا بشیم. بیشتر آدم ها مجبورن زمان زیادی بذارن برای زیرنویس ساختن. چون باید خودشون تایپ کنن جا گذارم کنن. مثلا برای بک کار ده دقیقه ای ساخت زیرنویس حدود ۱ ساعت زمان میبره.