ویرگول
ورودثبت نام
Mahsa Khoshsolook
Mahsa Khoshsolook
Mahsa Khoshsolook
Mahsa Khoshsolook
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ روز پیش

من،مادر بی گهواره

من، مادر بدون گهواره

من اگر مادر بودم،

عشق را مثل آبِ زلالی که از دل کوه می‌جوشد، توی گلوی بچه‌هام می‌ریختم.

جوری که هیچ‌وقت، نه در خواب، نه در خیال، مزه‌ی بی‌مهری مادر را نشناسند.

لب‌هاشان ترک برندارد از تشنگی محبت.

من دست‌هاتان را میان دستم می‌گرفتم،

به جای خط‌کش، روی انگشت‌هاتان شعر می‌نوشتم.

به جای امر و نهی، لالایی.

به جای نگاه سرد، چشم‌هایی که بخندد وقتی تو فقط وارد اتاق می‌شوی.

من می‌خواستم عشق، ناهارِ هر روزشان باشد،

و گرمایی که شب‌ها پتو را کم می‌کند، نه زیاد.

بی بینی نی
۰
۰
Mahsa Khoshsolook
Mahsa Khoshsolook
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید