"پدرم خطی داشت به زیبایی چشمهای آسمانگونهاش...
دوازدهساله بودم، حافظ در دست او، سکوت در دل من.
نه برای حفظ کردن،
برای درست خواندن،
برای بینقص ادا کردن هر واژه،
حتی نفسهای میانِ کلماتش را از بر بودم.
و باز هم میگفت: نه.
از نو.
هزاران بار یک بیت.
آن روزها... عاصی بودم،
امروز...
تشنهی یک کلمه،
تشنهی همان شبها."
#زندگینامه #مهدیخوشسلوک #مهساـخوش_سلوک