سلام
رمان بیگانه رو خوندید ؟ بیگانه و طاعون مهم ترین آثار آلبر کامو نویسنده ی فرانسوی هستند . آلبر کامو در 44 سالگی موفق شد برنده ی نوبل ادبی شود . این کتاب وقتی در سال 1942 منتشر شد خیلی سر و صدا کرد .من این کتاب رو تازه تموم کردم و دوست داشتم با شما در مورد شخصیت بیگانه صحبت کنم . خب ، حالا ببینیم این همه سروصدا برای چیه ؟
رمان بیگانه آینه ای کامل از فردیست که به پوچی رسیده است . در کتاب تلاشی صورت نمی گیرد که بفهمیم چرا این شخصیت اینگونه شده و چه مسائلی او را به این نقطه کشانده است .
بیگانه فردی است که انگار تنها در مورد زندگی چیز هایی شنیده است. رفتار های روزمره ی او از دور عادی است اما در واقع تنها تقلید می کند و با همه چیز بیگانه است .
او چیزهای اطراف خود را توصیف می کند ؛ اما چنان احساس خود را گم کرده که در هیچ یک از این توصیفات درگیر نمی شود . زندگی اش خالی از هر دغدغه و هدفی است ؛ چنان که ذهنش جز برآورده کردن نیاز های جسمی و آسودگی ( بدون دخالت هیچ عقیده و احساسی ) چیز دیگری را پی نمی گیرد .
نور و حرارت در هر لحظه ی داستان حضور دارند . انگار بیگانه چنان از درون تاریک شده که هر نوری برایش عجیب و به یاد ماندنی شده است ؛ این هم یکی دیگر از نشانه های پوچی اوست .
در واقع او زیبایی را می بیند ، شادی را می بیند اما شعفی به او دست نمی دهد . غم را می بیند ، اما دلش نمی لرزد ؛ قد خم نمی کند ...
در آخر ...
این کتاب با قلمی بسیار قوی نوشته شده که بسیار برای من جذاب بود ، اما خود شخصیت بیگانه نه . شاید چون دلیلش را برای این همه بی محلی به زندگی نمیدانستم .