دو هفته پیش یکی از دوستانم تلفن کرد و خواست که اولین قسمت فصل تازه گیم آف ترونز را در خانه او و با هم ببینیم. اول از این دورهمی جانانه ای که ترتیب داده بود سر شوق آمدم ولی بعد هر چه فکر می کردم دلم با حضور در چنین جمعی صاف نمی شد و خدا خدا می کردم که دورهمی گیم آف ترونزیشان، یک طوری کنسل شود و البته وقتی به آرزویم رسیدم بار بزرگی از روی دوشم برداشته شد.
من آدم سریال به دوری نیستم و می شود گفت که در هر سال سریال هایی را که با سلیقه ام جور در می آیند هم حتما سر وقتش دنبال میکنم. اما در تمام سال هایی که سریال بازی تاج و تخت(گات) پخش شده تلاشم برای دوست داشتن این سریال سوپر فانتزی بی نتیجه مانده. اینجا یک سری زده ام به اینکه چرا دوست داشتن پرمخاطب ترین سریال روز که حالا فصل هشتم آن در حال پخش است انقدر مشکل به نظر می رسد؟
راستش را بخواهید من هنوز با فلسفه ساخت سالی یا دوسالی 10 قسمت برای سریال ها احساس راحتی نمی کنم. به نظرم نه سال صبر کردن برای پایان یک سریال، زیادی است به ویژه اگر آن مجموعه در میان"فانتزی های پر هیجان" دسته بندی شود. اگر بخواهم برای دیدن 70، 80 قسمت از یک سریال یک دهه صبر کنم، همه ماجرا از دستم در می رود و هر سال باید قبل از آمدن فصل جدید یک دور کامل فصل های قبلی را نگاه کنم. من فکر می کنم برای دیدن گیم آف ترونز و انتظار طولانی که مردم بابتش متحمل می شوند، آنقدرها جوان نیستم. سریال های کوتاه تر و با هیجانات کمتر را بیشتر دوست دارم و هیجان دوست داران گات هم گاهی عصبی ام می کند.
این یک ترس همیشگی برای طرفداران گیم آف ترونز است. من دوست ندارم شریک این ترس باشم و اخبارشان را با وسواسی مثال زدنی دنبال کنم. اینکه تنها چند ساعت بعد از پخش سریال ترس از اسپویل شدن گیم آف ترونز همه را بر می دارد را عضم نمی کنم و به نظرم اگر قرار است سریالی را برای خوش گذراندن ببینم دیگر چرا باید همه اش نگران اسپویل کنندگان بی حوصله باشم.
هر موقع به عکس هایی که از گیم آف ترونز بیرون می آید، نگاهی می اندازم با خودم فکر می کنم لازم بود که نویسنده این همه کاراکتر را بی خود و با خود داخل سریالش جا بدهد و بعد فله ای همه شان را به کشتن دهد؟ برای من که جزو علاقه مندان بازی تاج و تخت نیستم، این روند خنده دار و سرگیجه آور است. تصور اینکه مجبور باشم اسم و آخر و عاقبت هر کدام از این کاراکترهای عجیب و خوش بر و رو را حفظ کنم، برایم سخت است و به نظرم هرگز از پس آن بر نخواهم آمد.
شاید برای خواندن یک متن چهارصد، پانصد کلمه ای بتوانم فانتزی را تحمل کنم، اما برای دیدن سریالی چنین طولانی هرگز حاضر به مسامحه نیستم. من سریال های تخیلی و بیش از اندازه فانتزی را دوست ندارم. زندگی برای من یا خیلی رئال است یا اندکی فانتزی. من به فانتزی و تخیل به چشم نمک ماجرا نگاه می کنم و به نظرم در این سریال نمک قضیه زیادی شده و دلم را میزند.
همین اواخر مطلبی می خواندم که نوشته بود در هر قسمت از سریال بازی تاج و تخت، تعداد زیادی از کاراکترها کشته می شوند. گاهی در سریال بخش هایی از خشونت عریان و شکنجه هم به چشم می خورد که به نظرم اگر بی جهت باشد، جایش در یک مجموعه تلویزیونی نیست. به نظر من هم خط شکنی گیم آف ترونز در مورد مسائلی که گفتم قابل احترام است، اما من هنوز نمی توانم سریالی چنین خشونت آمیز را تا انتها دنبال کنم.
همین الان که شما این مطلب را می خوانید در توئیتر ماجرای رابطه جنسی آریا استارک یکی از کم سن ترین کاراکترهای سریال ترند شده و همه درباره او صحبت می کنند. راستش من چندان اعتقادی به سریال های تروتمیز ندارم اما دلیل چپاندن بی دلیل صحنه های جنسی و خشونت آمیز در یک سریال را هم نمی فهمم.
نمی خواهم بگویم که آدم تک رویی هستم اما همیشه به راهی که همه می روند شک می کنم. این علاقه زیاد به گیم آف ترونز من را یاد صف کتابفروشی ها برای خریدن نسخه های تازه هری پاتر می اندازد. حتما شما هم بعدها خواندید که نوشته های جی کی رولینگ خیلی زود از سمت خوانندگان به کتاب خانه های عمومی فرستاده می شد و در حقیقت کتاب جز هیجانات کوتاه مدت چیز زیادی برای گفتن نداشت. در مورد گیم آف ترونز هم من حسی مشابه با هری پاتر را دارم . به نظرم تب دیدن این سریال زیادی طول کشیده و تعداد بیننده ها هم زیادی بالا رفته. همین نشان می دهد که فیلم در عین اینکه منحصر به فرد است اما نمی تواند چندان شگفت انگیز باشد. من به سریال هایی که روی تعداد کمتری مخاطب برنامه ریزی می کنند اعتماد بیشتری دارم . فکر می کنم نویسندگان این سریال ها وفادارتر و دقیق ترند و به خاطر فروش بیشتر مجموعه شان تن به راهی به جز خلاقیت واقعی نمی دهند.
هر چه که هست، من به عنوان یکی از سرسخت ترین مخالفان گات، فکر می کنم شاید روزی خیلی دور به این سریال که آن وقت دیگر حسابی کهنه شده دل ببازم.