MAHSA MOJDEHY
MAHSA MOJDEHY
خواندن ۶ دقیقه·۶ سال پیش

چطور شهرها را پس از سیل از نو بسازیم؟


سیل در خرم آباد/ عکاس: ایمان کشوری/ آسوشیتدپرس
سیل در خرم آباد/ عکاس: ایمان کشوری/ آسوشیتدپرس

ظاهرا ماجرای سیل در ایران فعلا به خبری دست دوم یا سوم تبدیل شده و هر از گاهی هم که سیل بندی در جایی می شکند یا شهری را دوباره آب بر می دارد، تنها خبری چند خطی از آن بیرون می آید. خبرنگاران و عکاس ها کم کم از سفر به مناطق سیل زده برگشته اند و آنها که قصد ساختن دوباره را دارند، مانده اند. اما چه چیزی باعث می شود که بعد از چنین فجایعی شهرها دوباره روی پای خود بایستند؟ چه روایتی از سیل 1398 باید تحویل دیگران بدهیم تا یک بار دیگر ماجرای خرمشهر که هنوز بعد از سی و هفت سال به روز اول برنگشته، تکرار نشود؟

به یک داستان خوب نیاز داریم

سال 98 سال سختی خواهد بود. بخش زیادی از مناطقی که زیر سیل رفتند تامین کننده نیازهای غذایی مردم بودند و حالا احتمالا باید این نیازها را از جایی در خارج از کشور تهیه کنیم یا قیدشان را بزنیم. برای ساخت مناطق سیل زده باید بودجه بسیاری اختصاص داده شود و دولت این ماجرا را در دست گرفته. به اضافه همه اینها باید فکری به حال بازماندگان کرد. انها وحشت بزرگی را پشت سر گذاشته اند. آینده ای روبه روی خودشان نمی بینند و سرمایه عمرشان در یک چشم به هم زدن به باد رفته است.

بهتر است بدانیم که می خواهیم در مورد سیل نوروز(فروردین)1398 چه بگوییم. هر کلمه ای که در موردش توئیت می کنیم یا هر جای دیگری می نویسیم یا دهان به دهان منتقلش می کنیم در بازسازی مناطقی که در طول سیل از دست رفته یا آسیب دیده اند تاثیر دارد. بیایید برای خودمان تعریف کنیم که از این سیل چه می خواهیم . این یک تکنیک قدیمی است. ادبیات در جهان بر روی همین نوشتن از فجایع بنا شده و کم تر شاهکار ادبی بدون تکیه بر یک تراژدی پا گرفته است.

سیل در ایران
سیل در ایران


پس از هر فاجعه ای مثل سیل، زلزله، اتش سوزی یا جنگ خانمان برانداز برخی شهرها دوباره سرپا می بایستند و برخی دیگر دهه ها درگیر ضایعه باقی می مانند. در شیکاگو اواخر قرن نوزده میلادی، بعد از آتش سوزی بزرگ در این شهر، بازسازی 5 سال طول کشید و شهر تنها چند دهه بعد از آن تبدیل به یک کلان شهر مهم آمریکایی شد و حالا با آن تجربه تلخ مجهزترین شهر از نظر تجهیزات آتش نشانی است.

این آتش سوزی در همان سال خیلی زود جایش را در بین روایت ها و داستان ها پیدا کرد. مردم شهر نیاز داشتند تا برای بر آمدن از پس فاجعه ای که صدهزار نفر از آنها را آواره کرده بود، راهی پیدا کنند و طبق معمول روایت و داستان را بغل کردند. چیزی که در میان داستان ها و مقالات مشترک بود، تاکید بر نوشتن داستان تازه ای برای شهر بود. نویسندگان خواسته یا ناخواسته یا بر اساس ایدئولوژی پرطرفدار آن روزها در آمریکا، راه نجات را در به کنترل در آوردن این ماجرا توسط خودشان دیدند. داستانشان را تعریف کردند و از میانه داستان به یکدیگر و به تمام آنهایی که زندگیشان را از دست داده بودند گفتند که شهر را دوباره می سازیم. بهترش را می سازیم و امنترش را. آنها تمرکزشان را بر روی"جلو رفتن و ساختن" گذاشتند. داستان را طوری نوشتند که می گفت از پس این حادثه، پس از آنکه کشته هایمان را دفن کردیم، شهر را مطمئن تر از قبل و با شکوه تر میسازیم. حالا فکرش را بکنید چه کسانی پای کار آمدند یا سرمایه گذاری کردند؟

آتش سوزی بزرگ شیکاگو در سال1871
آتش سوزی بزرگ شیکاگو در سال1871


داستان گویی را به اهلش بسپارید

این که سیاستمداران از امید حرف می زنند اتفاق خوبی است. اما در این زمانه دیگر چه کسی می تواند چشم بسته حرفشان را قبول کند؟ این حرف ها تنها به درد پر کردن صفحه اول خبرگزاری ها و روزنامه ها می خورد. آنهایی که باید پای کار بیایند آدم های دیگری با مختصات متفاوت هستند.

وظیفه داستان گویی در مورد سیل امسال و زلزله سال قبلش را به دوش بگیریم. این به دوش گرفتن گاهی با غر زدن و شکایت کردن اشتباه گرفته می شود اما در واقع پس از آنکه به روایت ماجرا، نقاط امیدبخش و ناامید کننده اش پرداختیم، نوبت مطالبه فرا می رسد. وقتی دقیقا نمی دانیم چه اتفاقی افتاده و چرا در عرض چند روز زندگی هزاران نفر از این رو به آن رو شده، تنها می توانیم یک زاویه از ماجرا را ببینیم. اما وقتی بارها داستان را از اول و با روایت ها مختلف به هم یاداوری کنیم بلاخره یادمان می افتد که"دقیقا" چه چیزی می خواهیم. اگر به خوبی بفهمیم که کجای ماجرا گیر افتاده ایم، چه چیزی ما را به این وضع دچار کرده و در آخر چطور می توانیم آستین مان را برای جلوگیری دوباره از وقوع چنین حوادثی بالا بزنیم راه هموارتر می شود. وقتی از میان سیل داستان های شخصی و نیمه حماسی را پیدا کنیم، شاید بتوانیم مشتاقان سرمایه گذاری را برای از نو ساختن شهرها و روستاها با خودمان همراه کنیم.


به پایان خوش ایمان بیاوریم

این روزها که امید تبدیل به شعاری سیاسی شده حرف زدن از آن تاوان پیدا کرده است. اما در این مورد کوتاه نیایید. امید به پایانی خوش، به آمدن روزهای بهتر و به ترمیم زخم های چرکین مصادره شدنی نیست. فکرش را بکنید اگر در سال 1332 به جای اینکه شعر و داستانمان در ورطه تاریکی و بی حسی بیفتد، نغمه امیدواری سر می داد چه می شد؟

در برخورد با فجایع یاس، ناامیدی و دست پاچگی طبیعی است. نمی خواهم به خاطر داشتن این احساسات کسی را سرزنش کنم. اما اگر یک راه را بارها رفته ایم و هنوز شهرهای خراب شده در جنگمان دست نخورده مانده اند و آنهایی را که زلزله ویران کرده هنوز آباد نشده اند، پس بهتر است بیشتر فکر کنیم و داستان را از نو بگوییم.

سیل در پلدختر
سیل در پلدختر

بازآفرینی شهر چطور اتفاق می افتد؟

بازآفرینی شهرها در سال 2019 میلادی از ساخت هیروشیما بعد از جنگ جهانی دوم، ساخت شیکاگو و توکیو بعد از آتش سوزی های ویرانگر و بازیابی سانفرانسیسکو پس از زمین لرزه آسان تر است.دولت ها از گذشته اندکی پاسخگوترند و هر فاجعه می تواند اتحاد بیشتری در بین مردم عادی یک کشور رقم بزند. این ها دستاوردهای تکنولوژی هستند. اما این تمام ماجرا نیست. برای بازسازی مناطقی که به هر دلیلی ویران می شوند پایه های ثابتی وجود دارد. یکی از آنها صنعت است. در کشورهای صنعتی بازسازی با سرعت بیشتری اتفاق می افتد. آنها نیازی به واردات عمده ندارند و این اتفاقا به ویژه در قرن بیستم از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.

مورد دیگر تسهیلاتی است که کشورها باید برای سرمایه گذاری در شهرهای آسیب دیده استفاده کنند. در واقع ساخت و ساز با دست خالی و تنها با کمک های مردمی کار ساده ای نیست و شاید اصلا غیرممکن باشد. هرچند سیل در لرستان و گلستان و... باعث شد تا کمک های زیادی جمع شود، اما این کافی نیست. خیلی زود سیل زده ها فراموش می شوند و تعداد کمی باقی می مانند که برای ساخت دوباره شهر باقی می مانند و بعد نوبت به سرمایه گذاران می رسد که اگر این مناطق جذابیت کافی را برایشان نداشته باشند و امنیتشان تامین نشود، حاضر نمی شوند که پولشان را برای ساخت مجدد یک منطقه هزینه کنند.


دعواها را جدی نگیرید

وقتی یک فاجعه اتفاق می افتد دنبال چیزی می گردیم تا خشم خود را بر سرش آوار کنیم و مطالبات مان را با زبان تند و تیزمان انتشار می‌دهیم. اما این وضعیت نمی‌تواند تا ابد ادامه داشته باشد. وقتی خشم مان کم تر شد و از جدال بین امید و ناامیدی خسته شدیم باید سر وقت سر و سامان دادن به وضعیت برویم. نقشه بکشیم و برای اجرای نقشه هایمان مطالبه کنیم.

زلزله کرمانشاهشهرسازیسیل
مهسا هستم. یک روزنامه نگار.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید