آرزو بیرانوند
آرزو بیرانوند
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

یادش بخیر باد

یادش به خیر باد.....
در آن کویر دور در آن شب سیاه
در پشت جاده های جدا از امید و عشق 

درآنطرف که نحسی افتادن شهاب ازاسمان پست
پای مراگرفت راهی دگربرای گریزم نمانده بود 

آغوش تو پناه من و عشق تازه بود 

آندم که از شقاوت دنیای سرنوشت
پشتم به خون نشست
دستان من تحمل بار قضا نداشت 

دست تو بود و آرزوی روزهای خوش
آرامش تو بود و هوسهای آشنا 

اما میان برزخِ بود و نبود ما
کابوس دیگری روح مرا به آتش و زنجیر می کشد: 

این روزهای خوب
این عشقهای پاک
این دستهای عاشق
و این قلبهای صاف 

آیا به دست کافر این روزگار پست نابود می شود؟ 

یاد شب گذشته که در زیر ماهتاب باهم گریستیم
از روزهای دور صدقصه ساختیم 

پشت مرا شکست 

خاطرم امد که گفتی: از دست سرنوشت
راه گریز نیست تقدیر ما جدایی تلخ است نوبهار! 

در برگ برگ این گل عشقت
نوشته است: راه وصال دور 

دیگر خیال وصل ندارم عزیز من!
تنها به این خوشم در لحظه های آخرِ
این عشق پاک خویش 

با تو نفس کشم با تو قدم زنم 

آری دگر خیال وصالی نمی کنم
راه من و تو دور و دراز است و بی وصال 

سقف من و تو مشترک و جاودانه نیست
روح من و تو قدرت واحد شدن نداشت 

من را ز خاکهای جدایی سرشته اند
تقدیر من ز روز ازل رنج دیدن است
با ترس مردن است 

من یکه تاز وادی غربت شدم ولی
چندی به زیر سایه تو مست بوده ام 

بایدجداشوم
بایدبه خاک گورکه نفرین آسمان مرا برآن فکند
باید به سرزمین پرازرنج وغم روم 

روزی اگر به یاد من افتادی ای نسیم
لبخند تلخ زن بر این عشق بی دوام 

یکبار بهر انهمه دوران خوش بگو: یادش به خیر باد 

اندیشه می کنم:
آندم که با کس دیگری آشنا شدی
آندم که او تمام وجود تو را گرفت 

عشقش میان روح و دل تو شکفته شد
آندم که مست خنده و غرق نگاه او 

از فتنه های هر دو جهان دور و غافلی
آیا تو یاد این دل مجروح می کنی؟ 

یاد کبوتری که زعشقت به خون نشست
بال و پرش شکست
این زخمی ندیده به عمرش محبتی 

آیا میان اوج تماشای دیگری یادم تو می کنی؟ 

اما چه آرزوی محالی است این خیال
می دانم این اسیر چو از دیده ات رود از خاطرت رود 

این دوست دارمت این می پرستمت بر باد می رود 

می بینم آن زمان با شمعِ اشک ریز
بر گور من نشسته ای و خنده می کنی 

یکبار بهر شادی این روح بی قرار در زیر لب بگو: 

یادش به خیر باد 

یادش بخیرباد آرزوبیرانوندآرزوبیرانوندmahshar666شعر شاعر داستان دکلمه نویسنده ارزوبیرانوند
من به غمگینترین حالت ممکن شادم...نویسنده،خواننده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید