ویرگول
ورودثبت نام
Mahshid Haghighat
Mahshid Haghighat
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

تجربه‌ی مشترک کارکردِ عکس (برعکس)

همونطور که شاید تا الان متوجه شدید، من تداعیات و تجربیات خودم رو بعد از گوش دادن به جلسات کوچینگم در پادکست آینه اینجا می‌نویسم و این به این معنی نیست که در جلسات، فکرم درگیر خودم بشه یا بخوام درمورد مسائل مراجعام اینجا بحث کنم... امروز هم داشتم به یکی از این قسمت‌ها گوش می‌کردم که مراجعم می‌خواست که به خودِ ایده‌آلش هرروز نزدیک و نزدیک‌تر بشه اما همونطور که خودش گفت، به خاطر کمال‌گرایی‌هاش داشت دورتر می‌شد...

جالبه که این یکی از اولین قسمت‌ها بود ولی من امروز بهش گوش دادم و با خودم گفتم چقدر با شرایط الانِ من همزمان شده! چون دقیقاً چندوقتی هست که راه‌هایی که برای بهبود و توسعه‌ی فردیم طی می‌کردم داره نتیجه‌ی عکس (برعکسی) بهم میده، چون به قول مهمانم هرروز با ضعف‌هام بیشتر و بیشتر مواجه میشم و انگار باید هزارتا چیز رو در خودم درست کنم. افتادن در مسیر بهبود و توسعه‌ی فردی مثل یک مَشعلی می‌مونه که خیلی درخشانه و راه رو برامون روشن‌تر می‌کنه ولی اگه مواظب نباشیم می‌تونه ما رو هم بسوزونه... درسته که آگاهی درد داره و این در راه بهبود فردی طبیعیه، اما اگر عجله کنیم و بخوایم که سریعاً هر دشمنی که در خودمون تشخیص میدیم رو نابود کنیم، درواقع داریم یه پیامِ پنهان هم به خودمون می‌فرستیم که این چیزی که الان هستیم و تا به امروز بهش تبدیل شدیم رو دوست نداریم، قبول نداریم، اینقدری که می‌خوایم که عوضش کنیم.

ما چه می‌کنیم با خودمون با ساختنِ مدینه فاضله و انسانِ ایده‌آل؟ حواسمون هست به جای آباد کردن داریم وجودمون رو به یک غریبه‌ای تبدیل می‌کنیم که هرچی بیشتر می‌شناسیمش می‌خوایم ازش دورتر و دورتر بشیم؟ هدف ما از اول چی بوده؟ این که از اینی که هستیم بهتر بشیم و حالمون هم به مراتب بهتر بشه دیگه درسته؟ پس چرا هرروز داره حالمون بدتر و بدتر میشه و با خودمون غریبه میشیم؟ چیو این وسط درست انجام نمیدیم؟

به نظرم قطعه‌ی گم شده‌ی ما، نگاه کردنِ به مسیره به جای مقصد، شاید اگر هدفمون این باشه که در مسیرِ بهبود قرار داشته باشیم بهتر از این باشه که بهتر بشیم؛ یادمه اوایلی که داشتم کتاب گردباد رشد رو می‌نوشتم، می‌خواستم انسانِ ایده‌آل رو در هر مرحله مشخصاتش رو بنویسم اما منصرف شدم چون فکر کردم همین بَلای مقایسه و نرسیدن ممکنه سرِ خواننده‌های کتاب بیاد، به خاطر همین ساختار کتاب رو تغییر دادم به مرحله‌ای، یعنی 5 سطح برای هر مهارت تنظیم کردم تا همیشه در حرکت باشیم و اگر هم در سطح 1 بودیم حالمون بد نشه؛ حالا هم فکر می‌کنم برای هر ضعف و اشتباهی هم که تشخیص میدیم اول نیاز داریم خودمون رو در آغوش بگیریم، سخته برای همه که بفهمن چیزی که الان هستن و راهی که تا الان اومدن اشتباه بوده، بعد از اون هم جوری با خودمون برخورد نکنیم که بخوایم یه شَبه تغییر کنیم، آروم آروم، پا به پای خودمون راه بیایم، با خودمون همدلی کنیم و درمورد آسیب‌هایی که تا به حال روش قبلی زده صحبت کنیم، بدون مقصریابی، حالا که آگاه شدیم و آماده‌ی تغییریم، هدف اصلی رو حرکت کردن در جاده‌ی زندگی بدونیم و در کنارش هرروز کمی تغییر جهت دادن، وجودِ قبلیمون به وجودِ الانِ آگاهمون نیاز داره پس همچنان تنهاش نذاریم و باهاش راه بیایم، هربار خواست به روش و منشِ قبلی راه بره دستشو بگیریم، کم کم و با همدلی کمکش کنیم اون‌طور که براش بهتره رفتار کنه و این شاید تا ابد ادامه داشته باشه...

می‌دونم وسوسه‌هایی داریم که می‌خواد جبران کنه این مدتِ اشتباه رفتن رو ، می‌دونم که بهانه‌ی وقتِ کممون رو توو زندگی میاریم اما حالِ بهتر و مدارا کردن با خودِ قبلی اگر اولویتمون باشه بُرد کردیم... خیلی سخته مخصوصاً وقتی هرروز یک کتاب و یک مکتب برای انسانِ بهتری شدن به بازار میاد و این دنیا حسِ عجله رو در ما ایجاد می‌کنه، اما مهمه که ما نجنگیم... با هیچکس، حتی خودمون... چون جنگ، نفرت و نخواستن، دقیقاً ما رو تبدیل می‌کنه به کسی که از اول نمی‌خواستیم بشیم.

من هم می‌خوام به چیزهایی که نوشتم عمل کنم و شاید در این راه وجودِ همراهانی چون شما بیشتر بهم انگیزه بده، پس لطفاً از تجربیات خودتون بنویسید تا با هم شروع کنیم به بهتر شدنِ بدون نتیجه‌ی عکس!

بهبود فردیرشد فردیتوسعه فردیکوچینگخودشفقتی
سلام من مهشید حقیقتم، کسی که دغدغه‌ی اصلیش بهبود، رشد و توسعه‌ی خودشه و در این راه دوس داره به دیگران هم کمک کنه. اولین خروجی اصلیم هم کتاب گردبادِ رشد هست که خوشحال میشم بخونید و نظراتتونو بهم بگید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید