خوابهایی که تا به اینجای سری مقالههای تحلیل خواب دیدهاید را به یاد دارید؟ توانستید تداعیاتتان را از هر عنصر خواب یادداشت کنید؟ امیدوارم که این تجربهی هیجان انگیز را لمس کرده باشید و حالا با من به ادامهی تحلیل خواب وارد شوید...
تا به اینجا شما به نوشتن تداعیاتتان دربارهی هر عنصر پرداختید و حالا وقتِ پرداختن به تداعیاتتان درمورد اَکشنها و رفتارهایی است که از شما یا انسانها و موجودات خوابتان سر زده... درست مانند یاد گرفتن قواعد یک زبان، ابتدا کلمات را یاد میگیریم و حالا به سراغ جمله سازی با آن کلمات میرویم!
اکثراً در خوابها یک صحنه انقدر خاص هست که توجه ما را به خودش جلب کند و شاید همان صحنه هم باعث یادآوری بقیهی خواب شود، احتمالاً آن صحنه تاثیرات احساسی زیادی برای شما داشته و شما را به فکر فرو برده که چرا چنین چیزی دیدید؟ خوابهایی که این قسمت را داشته باشند کارِ ما را برای تحلیل خواب راحتتر میکنند چون میتوانیم از تحلیل کردنِ اکشنهایی که در آن صحنه اتفاق افتاده و احساساتی که شما تجربه میکردید، به پیام کلی خواب، سریعتر پی ببریم یا حداقل، تِمِ کلی خواب را متوجه شویم.
در زمانهایی که شما یک صحنه از خواب را به یاد دارید، ابتدا آن صحنه را با تمامِ جزئیات یادداشت کنید. همانطور که میدانید خوابها از نمادها استفاده میکنند و آنها را بزرگنمایی میکنند، اما از شما میخواهم به این فکر کنید که در این اواخر، کجا، چنین اکشنی از شما سر میزند؟ خوابها ضعفهای ما را نشان میدهند پس احتمالاً طرز رفتاری که در این مقطع از زندگیتان در پیش گرفتهاید، نیاز به اعمالِ تغییراتی دارد.
برای مثال یک بار خواب دیدم که کنار دستشویی خانه در حال کار کردن با لپ تاپ هستم و محیط بیرونی هم به شدت به هم ریخته است، این کنار دستشویی کار کردن برای من خیلی عجیب بود و بعد از بررسی به این نتیجه رسیدم که این اواخر، بازدهی من در کار کردن از خانه به شدت پایین آمده و خوابم این ضعف را به من نشان داد که تلاشهایم را در محیط بیهودهای انجام میدهم، من هم بلافاصله یک سیت در فضای کار اشتراکی اجاره کردم.
شاید این بخش از خواب، در حال هشدار دادن به شما در رابطه با پیش گرفتن روند فعلی در آینده باشد، برای مثال من زمانی بود که در متافیزیک خیلی بیش از حد وارد شده بودم. خوابی که در آن مقطع دیدم به من هشدار داد تا سرعتم را در این زمینه کم کنم، خواب دیدم خیلی سریع دارم چیزی را از دوستم که تداعیش برای من متافیزیک بود یاد میگیرم و ناگهان ما درگیرِ بازی شدیم که پسرکی که آن را پسر مربعی (مربع نماد جسم است) مینامیدیم، وَبا گرفت و آسیب جدی خورد، من بعد از تحلیل نمادهای مربع و وبا و تندنویسی و بازی و دوستم، به این نتیجه رسیدم که باید سرعتم را کم کنم وگرنه در آینده آسیب میبینم.
پس شما هم در این مرحله باید به زندگی فعلی و انتخابهای فعلیتان نگاه کنید تا متوجه پیامِ این صحنه از خواب شوید و حالا شاید تداعی عناصر، مانند شخصیتها، را هم راحتتر تشخیص دهید.
نکتهی مهمی که در تحلیل خوابها توجه به آن خیلی اساسیست این است که : این وسوسه در شما به وجود نیاید که اولین تداعی یا تحلیلی که به ذهنتان را رسید را به عنوان آخرینِ آن در نظر بگیرید!
هر امکان و دلیلی در زبانِ ناخودآگاه وجود دارد و مانند هر زبان جدیدی، استثنائات خاص خودش را دارد، پس بهترین کار این است که ما هر تداعی و تحلیل را به صورت فرضیه در نظر بگیریم و به جست و جو در دنیای خواب و بیداریمان ادامه دهیم، شاید هم نیاز باشد که فرضیهای که فکر میکنیم بیشترین نزدیکی را به زبان ناخودآگاهمان دارد را در زندگی واقعی تست کنیم، یعنی پیامش را مشخص و در زندگی پیاده کنیم که در قسمتهای بعدی به درآوردن پیامها بیشتر میپردازم.
در این قسمت میتوانید از مهارت تفکر سنجشگرانه استفاده کنید و ضد و نقیضهای فرضیههایتان را با صراحت کامل بیان کنید، لازم نیست خیلی سریع کارتان با یک رویا تمام شود و قضاوت نهایی را انجام دهید، ما هنوز در مرحلهی تولید هستیم پس هرچقدر نیاز است برایش وقت بگذارید و گزینههای بیشتری تولید کنید، در این صورت است که میتوانید مراحل بعدی را بهتر پشت سر بگذارید.
پس در قسمت بررسی یکی از صحنههای خوابتان هم این نکته را رعایت کنید. به یک فرضیه قانع نشوید و بازهم به جستجو ادامه دهید، حتی میتوانید برای کسی که به او احساس نزدیکی میکنید تعریف کنید تا بتوانید از زاویهی دیگری هم فرضیههایتان را بشنوید و شاید ایدهی دیگری به ذهنتان خطور کند یا آن شخص به شما یادآوری کند که در حال حاضر شما چنین یا چنان رفتار میکنید...
امیدوارم این قسمت هم در شفافتر شدن خوابهایتان تا به اینجا کمک کننده بوده باشد، تا قسمت بعدی فعلاً...