یک دانه را که می کاری اگر شرایط مناسب باشد و نور باشد و از قضا آب هم به موقع باشد، هر طور که شده از هر جایی از زمین، نور را حس میکند، انگار مجهز است به دستگاه ردیابی که از آن اعماق زمین که اگر بشر دوپا را آنجا دفن کنی بیرون نمی آید، تونل بزند و راهش را باز کند و متولد شود. جوانه بزند! رشد کند! برگ بدهد، گل بدهد و جز جز وجودش را در زمانی مقرر کامل کند و آنگاه که زمانش رسید کم کم خشک شود و فرو ریزد و خاموش شود و منتظر بهار دوباره بماند. بهاری که تولدی دوباره را رقم بزند و باز همان مسیر رشد و قد کشیدن و بچرخد در چرخه رشد و تکامل زندگی!
این چرخه را در زندگی تمام موجودات میتوان دید. هر یک در نوع خود و با شکلی متفاوت این چرخه را تکرار می کنند و احتمالا به آن توجه یا آگاهی ندارند. همه موجودات در حال دگردیسی و تغییر و تولد و مرگ و زایش دوباره هستند. در زمان های متفاوت و در نوع متفاوت که در عین حال یک هارمونی رشدی را در جهان پدید می آورند. هارمونی رشد در جهان در جریان است و این همان جریان بی وقفه زندگی ست. هر چه قدر که بیشتر خود را همراه این هارمونی میبینید یعنی بیشتر با جریان زندگی همراه هستید و همراهی با جریان زندگی یعنی همان زندگی در لحظه اکنون و همان آرامش و همان نظم درونی و هارمونی!