زندگی گاه میگیرد و گاه میبخشد. شما را گرفت، آن هم برای تمام عمر.
زندگی گاه آنقدر میبخشد که تو غرق در شادی و سرور میشوی و آگاه نیستی که چگونه زمان میگذرد و بالعکس گاه آنقدر میگیرد که عمیقاً اندوهبار و غمگین میشوی. ثانیهها از حرکت باز میایستند؛ همانند فردی کهنسال که توان پیمودن مسیری کوتاه و هموار را ندارد، رویدادهای اطرافت کمرنگتر میشوند و تو ... تو در اعماق دریای ذهنت شناوری، بیاعتنا به گذر عمر، و به بیثباتی زندگی و تلاش و کوشش میخندی؛ خندهای سرد و دردناکتر از اندوه.
در خاطرهانگیزترین فصل سال کوله بارتان را بستید و بی خداحافظی با دیگران راهی سفر شدید، درست در زمان به ثمر نشستن زحماتتان بود که باد پاییزی، عطر شهادت شما را به همه رساند.
در آن حادثهی ناگوار که رخ داد خاک و خون با هم یکی شدند و گلهایی به رنگ خون و جنس شهادت روییدند.
شهادت پنج تن از معلمین فداکار هرگز از ذهن جامعه پاک نخواهد شد و ما تا زمانی که هستیم، یاد و خاطره شما عزیزان را گرامی خواهیم داشت.
کوتاه