ویرگول
ورودثبت نام
مهتاب محمودی
مهتاب محمودی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

یک‌بار دیگر اگر به دنیا می‌آمدم...

یک‌بار دیگر اگر به دنیا می‌آمدم، دوست داشتم پرنده باشم، شاید هم همانی که درحال انقراض است، همانی که می‌داند از آخرین‌های نسل خودش است اما هم‌چنان رهاست، هم‌چنان امیدوار و هم‌چنان درحال کوچ کردن...

درنای سیبری در تالاب فریدون‌کنار (در معرض انقراض)
درنای سیبری در تالاب فریدون‌کنار (در معرض انقراض)


شاید هم به جای رفتن، می‌ماندم؛ می‌ماندم و درخت می‌شدم، ریشه می‌انداختم در یک‌جا، خودم را متعلق به همان‌جا می‌دانستم و نامم و رنگم را به همان‌جا گره میزدم؛ هرچه که می‌شد، هرچه که بر سرم می‌آمد عاقبت سبز می‌شدم و سبز می‌ماندم.


شاید هم دریا می‌شدم، دامن آبی‌ام را پهن می‌کردم و بستری آرام برای ماهی‌ها، مرجان‌ها و جلبک‌ها فراهم می‌آوردم. به کشتی‌ها و قایق‌ها مجوز عبور نمی‌دادم جز به شرط اذیت نکردن ماهی‌هایم و با هر موج دامنم دل از کف صخره‌ها می‌بردم؛ یا شاید هم باران می‌شدم، نیتروژن و گوگرد را تا جای ممکن نمی‌خوردم تا هربار که می‌دیدم حال همه خراب است، پاکی را به جان زمین می‌بخشیدم و به تماشای رقص بچه‌ها در آغوش قطره‌هایم می‌پرداختم؛ یا نه، شاید هم خاک می‌شدم که باران را به جان دل بخرم و همه‌ی عالم را با عطر خودم مست کنم.


بیا یک‌بار با دقت نگاه کنیم؛ به خاک، خاکی که ما انسان‌ها از زباله‌های عادی تا زباله‌های هسته ای را در آن دفن می‌کنیم؛ به هوایی که هرچه توان در تولید انواع دود و آلاینده‌ها داریم به‌ کار می‌بریم و به خوردش می‌دهیم و عاقبت، باران اسیدی محصول‌مان می‌شود و مرگ انواع جانداران دستاورد‌مان؛ به آبی‌هایی که با انواع نفت‌کش‌ها سیاهشان می‌کنیم و چه گونه‌هایی که از بین نمی‌بریم؛ و شاید تلخ‌ترین تمام این‌ها حیواناتی هستند که می‌کُشیم، حال برای هر هدفی: از تغذیه گرفته تا قاچاق...

من اگر یک‌بار دیگر به دنیا می‌آمدم، دوست داشتم انسان باشم. انسانی که امانت داری و نگه‌داری را بلد است، مسئولیت‌پذیری را می‌داند و بیشتر از همه می‌بیند و نگاه می‌کند: به خاک، به زمین، به آب، به درخت... او نگاه می‌کند طبیعت را...

بیا یک‌بار، یک‌بار دیگر بادقت نگاه کنیم، داریم چه‌کار می‌کنیم؟




پیکِ زمیننهال بکاریمدنیا را نجات دهیمپیک‌زمین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید