ویرگول
ورودثبت نام
Mahtab Dehqan t
Mahtab Dehqan t
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

لحظه ی تحویل سال ..



لحظه سال تحویل چشام رو بستم که آرزو کنم

نفس هات انگار از کنار گوشم میومد و موهام با آهنگش میرقصیدن

ذوق کردنت هم هنوز مثل اون وقتا بود.. بی صدا میخندیدی و قلب من صداش در میومد که بی صدا خندیدنت هم جذاب لعنتی ِ من!

یه لحظه حتی گرمی دستات رو دور شونه ام حس کردم و گُر میگرفتم از این حجم نزدیکی


چشام رو باز کردم که تو آسمون چشمات آرزوم کنم و این فاصله رو به حداقلش برسونم و خودمو بندازم تو آغوشت


بازکردم چشامو

رفته بودی

بازم خیالاتی شدم

نگرانی رو تو چشمای همه میبینم و به خودم میام

دست که به چشمهای خیسم میبرم

لرزش دستام رو میبینم

بد عادتم کردی

که دستام بی دستای تو آروم و قرار ندارن

و الان اینجام بی تو

و باز یه لحظه ی دیگه تو زندگیمو با خیالت گذروندم

اینم یجورشه دیگه

هر کی موقع سال تحویل یه دعا و آرزویی داره

و

تو هم

آرزوی تحویل سال منی!

...

پی نوشت : سلام ! من برگشتم دوباره ..

UI Designer :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید