ویرگول
ورودثبت نام
Mahtabmahrokh
Mahtabmahrokh
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

خیال خوش

غرق شده ام در اشعارت

وبوسه ای جان باخت در لابه لای شعرهایم

وصوای در انزوای خش خش برگا به صورت سبزی درختی درآمد

و پرنده ای در خیال وهم انگیزش بوسه ی بر کودکی شب هایم زد

و اه از ماهی های سرخ رنگ حوض خانه یمان که به دنبال حقیقت رویاها در کاشی های حوض خودشان راگم کردند

ومن با موجی از اندوه در بالای ماه نشسته بودم و موج موهایم رها تر از برگی در باد بودو برپیشانی ماه بوسه میزد

دلم در اقاقی های باغچیمان گم شد تا سلامی به یاس های کمبود کند و در عطر گل های محمدی گم شود

سبزی این عشق تازه را در رودخانه ی در دهمان جستجو کردم و ساده دلی مردمانی را دیدم که بر زمین عشق می ورزیدند و دستانشان رو به آسمان ها ثنا میگفت

چه بسیار دیدگانم را وسعت بخشیدم و چه بسیار در درونم با تو آشنا گشتم

واین بود ماجرای پیدایی خود من در خود من

مرا مجال سخن بده حرف ها بسیار است...

(مهتاب ماهرخ)

#مهتاب_ماهرخ

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید